شخصیت و مدل ۵ عاملی
تست های مختلف شخصیت شناسی می تواند به ما در شناخت بهتر خودمان کمک نماید. علاوه بر تست MBTI و تست شخیت کتل، تست نئو نیز یکی از معروف ترین آزمون های شخصیت به شمار می رود.
مدل پنج بزرگ شخصیت، که به آن مدل پنج عاملی نیز گفته می شود، مشهورترین نظریه شخصیتی است، که امروزه توسط روانشناسان مورد استفاده قرار می گیرد. بر اساس این نظریه شخصیت را می توان در پنج عامل اصلی با نام اختصاری CANOE یا OCEAN (تست نئو) خلاصه نمود. در ادامه با ما همراه باشید تا به بررسی این مدل بپردازیم:
تاریخچه مدل 5 عاملی شخصیت
در مورد تفاوتهای فردی و شخصیت، نظریات گوناگونی از زمانهای دور تا به امروز وجود داشته است. اما حوزه شخصیت طی دو دهه گذشته، با الگوی پنج عاملی شخصیت صورتی غالب پیدا نمود.
نتیجه بررسیهای بسیاری که با بهرهگیری از تحلیل عاملی و با محوریت ویژگیهای شخصیتی انجام شد، معرفی الگوی پنج عاملی شخصیت بود. مک دوگال [1] در مورد ویژگی های شخصیتی بیان می کند که شخصیت از پنج عامل تشکیل شده است: هوش، منش، خلق، گرایش و مزاج.
مدل پنج بزرگ شخصیت از پژوهش های مستقل پژوهشگران مختلفی ایجاد شده است. گوردون آلپورت و هنری اودبرت برای اولین بار لیستی از 4500 اصطلاح مربوط به ویژگی های شخصیتی را در سال 1936 تشکیل دادند[2]. مطالعات آنها زمینه را برای آغاز مفهوم پردازی صفات شخصیتی توسط سایر روانشناسان فراهم نمود.
در دهه 1940، ریموند کتل و همکارانش با استفاده از تحلیل عاملی لیست آلپورت را به شانزده صفت کاهش دادند.
کتل [3] طبقه بندی پیچیده تری را ارائه کرد که 16 عامل اصلی و 8 عامل ثانوی را در خود دارد. توپز و کریستال[4] در تحلیل خود از رویکرد کتل به نتیجه رسیدند که پنج عامل طبقه بندی را تبیین می کند.
این پنج عامل عبارت بودند از: برون گرایی، ثبات هیجانی، توافق پذیری، وظیفه شناسی و فرهنگ که عوامل پیشنهادی آنها با دیدگاه مک دوگال تطبیق داشت.
توجه: در صورتی که تصویر واضح نیست اینجا را کلیک کنید.
با این حال، روانشناسان زیادی لیست کتل را بررسی نموده و دریافتند که می توان آن را به پنج صفت اصلی کاهش داد. از جمله این روانشناسان دونالد فیسکه، نورمن، اسمیت، گلدبرگ و مک کری و کاستا بودند [5].
لوئیس گلدبرگ از پژوهشگرانی بود که به شدت از پنج عامل اصلی شخصیت حمایت می کرد [6].
مطالعات وی توسط کاستا و مک کری (McCrae & Costa) گسترش یافت، آنها نشان دادند که مدل شخصیت پنج عاملی اعتبار بالایی دارد. کاستا و مک کری با بهرهگیری از تحلیل عاملی دریافتند که میتوان بین تفاوتهای فردی و ویژگیهای شخصیتی، پنج بعد مهم را منظور کرد. الگوی پنج عاملی شخصیت یا پنج بزرگ، به یک نظریه تأثیرگذار در زمینه شخصیت تبدیل شده است[7].
کاستا و مککری [8] نشان دادند که الگوی پنج بزرگ در طول زندگی مخصوصاً در سنین بالاتر از سی سال، بسیار پایدار است. همچنین به نظر میرسد تفاوتهای جنسی همسانی، بین پنج عامل وجود دارد. زنان سازگارتر و نوروزگراتر از مردان هستند. الگویی که امروزه از آن به عنوان مدل پنج عاملی استفاده می شود همان الگویی است که کاستا و مک کری تایید کردند. این مدل شامل پنج بعد شخصیت زیر است:
برون گرایی (Etraversion)
تجربه پذیری (Openness)
توافق پذیری (Agreeableness)
وظیفه شناسی (Conscientiousness)
روان رنجوری (Neuroticism)
این مدل به "پنج عامل بزرگ" یا Big Five معروف و مورد توجه قرار گرفت. مدل 5 عاملی در مورد بسیاری از جمعیت ها و فرهنگ ها مورد مطالعه قرار گرفته است و امروزه به عنوان گسترده ترین تئوری شخصیت پذیرفته شده است.
چنانچه می خواهید در مورد هر یک از شخصیت های پنجگانه به طور مجزا مطالعه کنید می توانید از جدول زیر وارد پیج اختصاصی آن شوید:
تجربه پذیری O | وظیفه شناسی C | برونگرایی E |
توافق پذیری A | روان رنجوری N |
هر یک از پنج ویژگی بزرگ شخصیتی بیانگر مقوله های بسیار گسترده ای است که بسیاری از اصطلاحات مربوط به شخصیت را پوشش می دهد. در زیر یک مثال کاربردی برای درک این موضوع می آوریم:
وقتی می گوییم علی برونگراست یعنی او دارای ویژگی هایی نظیر ابراز وجود، انرژی بالا، احساس مثبت، گرما، هیجان و ماجراجویی و مواردی از این نظیر است. بنابراین برونگرایی در علی دارای مقوله های گسترده ای از ویژگی های مربوط به شخصیت است. پس هر عامل شخصیت ویژگی های زیادی را در درون خود جای داده است.
جنبه مهم دیگر مدل پنج عاملی، رویکرد آن در سنجش شخصیت است. این مدل بر مفهوم سازی صفات به عنوان یک طیف تمرکز دارد. یعنی به جای دسته های سیاه و سفید یا صفر و یک پیوستاری از صفات را مدنظر قرار می دهد. این بیانگر آن است که بیشتر افراد در انتهای قطبی طیف نیستند بلکه در جایی بین آن قرار دارند.
پنج عامل بزرگ همچنین در زمینه های مختلف روانشناسی بخصوص زمینه های مربوط به عملکرد شغلی ظهور پیدا می کند [9]. کاستا و مک کری (1991) کاربردهای بیشتری را در زمینه های مشاوره، آموزش، پزشکی قانونی و روانشناسی سلامت ارائه کرده اند[10].
وظیفه شناسی
شایستگی، نظم، تلاش برای موفقیت، خود انضباطی، دوراندیشی و تأمل، بعد وظیفه شناسی شخصیت را تشکیل می دهند. وظیفه شناسی با رفتارهای مشخصی مانند کارآمد بودن، سازمان یافته بودن، مرتب بودن و اصولی و سیستماتیک بودن، تعریف می شود[11]. در زیر بخشی از ویژگی های اصلی این تیپ شخصیتی مشاهده می شود:
نمرات بالا در وظیفه شناسی
صلاحیت
سازمان یافته
وظیفه شناسی
تلاش برای رسیدن به موفقیت
خود نظم و انضباط
اهل مشورت
نمرات پایین در وظیفه شناسی
فاقد صلاحیت
بی نظم
بی توجه
اهمال کار
بی انضباط
تکانشی
کسانی که از نظر وظیفه شناسی نمره بالایی می گیرند را می توان سازمان یافته، منظم، جزئیات گر، متفکر و محتاط توصیف کرد. آنها همچنین دارای کنترل تکانه خوبی هستند، که امکان می دهد وظایف را به خوبی انجام دهند و به اهداف برسند.
کسانی که از نظر وظیفه شناسی نمره کمی می گیرند، ممکن است با کنترل تکانه دست و پنجه نرم کنند و در انجام وظایف و تحقق اهداف با مشکل روبرو شوند.
آنها بیشتر بی نظم هستند و ممکن است از ساختار زیاد متنفر باشند. همچنین ممکن است رفتارهای تکانشی و بی دقتی بیشتری داشته باشند. وظیفه شناسی یکی از ویژگی های شخصیتی است که توسط باریک و مانت[12] (1991) به عنوان قابل اعتماد بودن، مسئول بودن، سخت کوشی و دقیق بودن تعریف شده است. ویژگی های مذکور در بسیاری از محیط های سازمانی مطلوب و پسندیده جلوه می کند.
افرادی که نمره بالایی در این صفات شخصیتی دارا هستند، به احتمال زیاد در ایفای نقش شغلی بهتر از دیگران عمل می کنند. وظیفه شناسی یا وجدان کاری، با نظم و ترتیب، دقت، پشتکار و انضباط در مقابل آشفته، تنبل و غیر مسئول شناخته می شود. تمایل بسیار به نظم جویی در زندگی، پشتکار و تلاش زیاد در فعالیت های روزمره، تمایل به کمال گرایی، جلوگیری از بروز تکانه ها، بی نظمی و تأخیر در انجام امور، و عدم تمایل به کنترل انگیزه های آنی از دیگر ویژگی های وظیفه شناسی است.
در برخی از مطالعات وظیفه شناسی به دو بعد شکسته شده است: (۱) نظم و ترتیب و (۲) کوشا بودن؛ اولین بعد با میل به سازمان یافته نگه داشتن همه امور و مرتب بودن همراه است و بعد دوم بیشتر با بهره وری و اخلاق کار مشخص می شود. وظیفه شناسی با بازبودن پایین نسبت به تجربه همراه است و یکی از نشانه های صفت محافظه کاری سیاسی است [13].
به طور کلی، وظیفه شناسی رابطه مثبتی با سلامت روان، به خصوص رضایت از زندگی دارد و همچنین افراد با نمره ی بالاتر در این بعد نسبت به کسانی که نمره پایینی در این صفت دارند، تمایل دارند که در زندگی خود شادتر باشند [14].
باریک، مانت و جاج [15] با تخلیص پژوهش های متعدد به این نتیجه رسیدند که وظیفه شناسی و ثبات هیجانی در انواع مشاغل بصورت مثبت با عملکرد شغلی همبستگی دارند. علاوه بر آن، وظیفه شناسی با عملکرد موفقیت آمیز شغلی بعد از دوره های آموزشی نیز رابطه نشان داده است.
بنابراین پژوهشگران متقاعد شده اند که وظیفه شناسی بهترین متغیر انگیزشی صفت مدار است که می تواند قسمتی از واریانس عملکرد شغلی کارکنان را تببین نماید.
توافق پذیری
مهم ترین مشخصه این عامل، تعاون و اعتماد است. افرادی که در این عامل نمره های خوبی کسب می کنند، اغلب حس همکاری خوبی از خود نشان می دهند. این افراد راحت تر به دیگران اعتماد می کنند، افرادی که در این عامل نمره های کمی کسب می کنند، اغلب بی اعتماد و بدبین اند.
[16] این افراد همکاری و تعاون کمتری از خود نشان می دهند. ویژگی های این عامل عبارتند از: اعتماد، صداقت، نوع دوستی، تواضع، همنوایی و همدلی . در زیر برخی از ویژگی های افراد با نمرات بالا و پایین در این مقیسا دیده می شود:
نمرات بالادر توافق پذیری
اعتماد
بخشش
نوع دوستی
انطباق
فروتنی
دلسوزی
یکدلی
نمرات پایین در توافق پذیری
شکاک
طلبکار
توهین و تحقیر دیگران
یک دنده
خود نمایی کردن
بی عاطفه
به احساس دیگران اهمیت ندادن
کسانی که از توافق پذیری بالایی برخوردارند را می توان نرم دل، قابل اعتماد و پسندیده توصیف کرد. آنها به نیازهای دیگران حساس هستند و مفید و همکاری می کنند. مردم آنها را قابل اعتماد و نوع دوست می دانند.
افرادی که از توافق پذیری کافی برخوردار نیستند ممکن است به عنوان فردی مشکوک و کسی که همکاری نمی کند شناخته شوند. آنها در تعامل با دیگران خیلی سخترو هستند و این باعث می شود کمتر مورد پسند و اعتماد واقع شوند.
آزمایشات نشان داده اند که اکثر مردم به احتمال زیاد هنگامی که خویشاوندان نزدیکشان به کمک نیاز دارند و زمانی که همدلی تحریک شده باشد به افراد کمک می کنند؛ با این حال افراد توافق پذیر به احتمال زیاد حتی زمانی که این شرایط وجود ندارد به افراد کمک می کنند.
توافق پذیری تمایل به دلسوز بودن و تعاون به جای مشکوک و خصمانه بودن نسبت به دیگران است. افراد با نمره ی بالا در این عامل، معمولاً با ملاحظه، دوستانه، سخاوتمندانه و مفید می باشند. توافق پذیری با مهارت های کار گروهی ارتباط مثبت و با مهارت های رهبری ارتباط منفی دارد [17].
همچنین افراد با توافق پذیری بالاتر، پاسخ های هیجانی بیشتری به موقعیت های اجتماعی می دهند، این موضوع بخصوص در مورد زنان صدق می کند.
افراد با نمره بالا در این عامل، بیشتر احتمال دارد که از تاکتیک های سازنده در تضاد با دیگران استفاده کنند، در حالی که افراد با توافق پذیری پایین، به احتمال بیشتری از تاکتیک های زور و اجبار استفاده می کنند[18]. توافق پذیری بیانگر شخصیتی مؤدب، قابل اعتماد، انعطاف پذیر، خوش طبع، همکاری کننده، بخشنده، دل رحم و بردبار است.
برون گرایی
یک شخصیت برون گرایی گرایش به معاشرتی بودن، جرأتمندی، گروه گرایی، پرگویی و بلند پروازی دارد. این صفت اغلب بعنوان تسهیل گر تعاملات اجتماعی شناخته شده است. برون گراها و درون گراها هر دو از شرکت در تعاملات اجتماعی لذت می برند، اما برون گراها مشارکت اجتماعی بیشتری دارند[19].
برون گرایان اغلب ترجیح می دهند نسبت به درون گرایان خوش بین تر، مطابق سنت و رسوم و پر انرژی باشند. افراد برونگرا نسبت به درونگراها تمایل دارند اعتماد به نفس خود را بالا گزارش دهند. نمرات بالا و پایین در ویژگی برونگرایی به صورت زیر می باشد:
نمرات بالا در برونگرایی
دوستانه
انرژی بالا در تعامل اجتماعی
هیجان طلبی
علاقه به مرکز توجه بودن
برونگرا
نمرات پایین در برونگرایی
تنهایی را ترجیح می دهد
خسته از تعاملات بیش از حد اجتماعی
درونگرا
دوست ندارد در مرکز توجه باشد
منفعل
افراد برون گرایانه معمولاً قاطع، خوش مشرب، سرگرم کننده و برون ریز هستند. آنها در موقعیت های اجتماعی رشد می کنند و در بیان نظرات خود راحت هستند. آنها تمایل دارند که انرژی بگیرند و از بودن در کنار دیگران هیجان زده می شوند.
معمولاً کسانی که در برون گرایی نمره کمی می گیرند، افراد درون گرا نامیده می شوند. این افراد تمایل بیشتری به حفظ و سر و صدا دارند. آنها گوش دادن به دیگران را ترجیح می دهند تا اینکه نیاز به شنیدن داشته باشند.
افراد درونگرا برای بازیابی انرژی دوباره به دوره های تنهایی نیاز دارند زیرا حضور در رویدادهای اجتماعی می تواند برای آنها بسیار خسته کننده باشد. نکته قابل توجه این است که افراد درونگرا لزوماً از وقایع اجتماعی بدشان نمی آید، بلکه آنها را خسته کننده می دانند.
زاروتا درسال 1995 برون گرایی را این گونه تعریف کرده است؛ معاشرتی بودن، بشاش بودن و پرانرژی بودن در مقابل ساکت بودن، کم رویی، انفعال و انزوا.
تمایل بالا به برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران، خودباروی، احساس آرامش در موقعیت های اجتماعی مختلف، میل به مشارکت در فعالیت های گروهی، لذت بردن از میهمانی ها و ارتباطات اجتماعی، شادابی، انرژی زیاد و خوش بینی و تمایل اندک (عدم تمایل) به ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، احساس خود کم بینی، احساس خجالت در موقع صحبت کردن در میان جمع، تمایل به کارهای انفرادی و بدبینی از دیگر جنبه های افراد برون گرا عنوان شده است. افراد برون گرا در چیدمان دفاتر خود نیز به دعوت از همکاران و تشویق تعامل توجه می کنند؛ آنها اغلب دفاتر کار خود را تزئین کرده، در اتاقهای خود را باز نگه داشته و ظروف آب نبات روی میز خود قرار می دهند[20].
تجربه پذیری
تجربه پذیری یکی از ابعاد پنج گانه شخصیت است که در زمینه رفتار شغلی به میزان کمتری مورد مطالعه قرار گرفته است که شامل توانایی تخیل، سنت شکنی (خلاف عرف بودن)، کنجکاوی و روشن فکر بودن است[21]. ویژگی های افراد با تجربه پذیری بالا و پایین به صورت زیر است:
تجربه پذیری بالا
کنجکاو
تخیلی
خلاق
پذیرای تجربه های جدید
آزاد از قیود و رسوم
تجربه پذیری پایین
قابل پیش بینی
خیلی تخیلی نیست
دوست ندارد تغییر کند
روال را ترجیح دهید
سنتی
کسانی که در گشودگی به تجربه نمره بالایی می گیرند، به عنوان افرادی خلاق و هنرمند شناخته می شوند. آنها تنوع و استقلال را ترجیح می دهند. درباره محیط اطراف خود کنجکاو هستند و از مسافرت و یادگیری چیزهای جدید لذت می برند.
افرادی که از نظر گشودگی برای کسب تجربه نمره کمی دارند، کارهای عادی را ترجیح می دهند. آنها از تغییر و امتحان چیزهای جدید ناراحت نیستند بنابراین چیزهای آشنا را بر چیزهای ناشناخته ترجیح می دهند. از آنجا که آنها افراد عملی هستند، اغلب تفکر خلاق یا انتزاعی برای شان مشکل است.
بین تجربه پذیری و هوش رابطه مثبتی وجود دارد. همچنین مطالعات متعدد، ارتباط مثبت بین تجربه پذیری و دانش عمومی را تأیید کرده اند. افراد با تجربه پذیری بالا ممکن است انگیزه بیشتری برای شرکت در اشتغالات فکری داشته باشند که این خود دانش آنها را افزایش می دهد، به عبارت دیگر، این افزایش دانش مربوط به نیاز به شناخت می باشد[22].
روان رنجوری
اشخاص روان نژند (روان رنجورخو) حالاتی همچون اضطراب، افسردگی، خشم، ناایمنی و نگرانی را تجربه می کنند. همچنین روان رنجوری با صفاتی مثل اضطراب، دمدمی بودن، نگرانی و حسادت مشخص می شود[23]. نمرات بالا و پایین در روان نژندی یا روان رنجوری به صورت زیر می باشد:
نمرات بالا روان نژندی
مشتاق
خصومت
تحریک پذیر
استرس زیاد
خجالتی
آسیب پذیری
نمرات پایین در روان نژندی
خیلی نگران نیست
آرام
از نظر احساسی پایدار است
مطمئن
ارتجاعی
بندرت احساس غم یا افسردگی می کند
کسانی که در روان رنجوری نمره بالایی می گیرند، اغلب احساس اضطراب، عدم اطمینان می کنند. آنها غالباً بدخلق و تحریک پذیر شناخته می شوند. آنها مستعد ناراحتی بیش از حد و اعتماد به نفس پایین هستند.
کسانی که در روان رنجوری نمره کمی می گیرند، بیشتر آرام و مطمئن و از خود راضی هستند. کمتر تصور می شود مضطرب یا بدخلق باشند. به احتمال زیاد عزت نفس بالایی دارند و انعطاف پذیر باقی می مانند.
بنابراین روانرنجورها پاسخ ضعیفی به استرس های محیطی و اجتماعی دارند و به احتمال بیشتری شرایط عادی را به عنوان تهدید و ناکامی های کوچک را به عنوان دشواری های ناامید کننده تفسیر می کنند.افرادی که نمره پایینی در روان رنجوری دارند، ثبات هیجانی بیشتری دارند و واکنش کمتری به استرس نشان می دهند.
آنها تمایل دارند که آرام و خونسرد باشند و کمتر احتمال دارد احساس تنش بکنند. تحقیقات نشان داده است که طیف گسترده ای از اختلالات روانی بالینی با افزایش میزان روان رنجوری همراه است. اختلالات مرتبط با روان رنجوری بالا شامل اختلالات خلقی، مانند افسردگی و اختلال دوقطبی، اختلالات اضطرابی، اختلالات خوردن و اسکیزوفرنی می باشد[24].
همچنین اختلالات مرزی، پارانوئید و اجتنابی با روان رنجوری همراه می باشند. ویژگی هایی از قبیل ثبات هیجانی ضعیف، مضطرب بودن، خصمانه بودن، افسردگی، خجول بودن و تکانش وری از دیگر ویژگی هایی است که برای افراد روان نژند مطرح شده است.
افراد روان نژند به ندرت برای اعمال کنترل بر محیط خویش تلاش می کنند و در برخورد با موقعیت های استرس زا، دچار سردرگمی می شوند. این خستگی و اضطراب بر عملکرد آنان اثر منفی می گذارد و احتمال بروز خطا را بطور قابل ملاحضه ای افزایش می دهد[25].
پایداری 5 صفت شخصیتی
نمرات 5 عامل بزرگ شخصیتی با برخی تغییرات جزئی از کودکی تا بزرگسالی در بیشتر زندگی نسبتاً ثابت باقی مانده است. مطالعه ای توسط سوتو و جان (2012) روند رشد پنج عامل شخصیتی را مورد بررسی قرار داد.
آنها دریافتند که به طور کلی موافقت و وظیفه شناسی با افزایش سن افزایش می یابد. به طور کلی روند برون گرایی تغییر قابل توجهی وجود نداشت اگرچه تمایل مردان به برونگرایی اندکی کاهش یافت و قدرت ابراز وجود در آن ها افزایش یافت.
گشودگی برای تجربه و روان رنجوری از نوجوانی تا بزرگسالی کمی کاهش یافته است. محققان نتیجه گرفتند که در جنبه های خاص (به عنوان مثال ماجراجویی و افسردگی) روندهای قابل توجه بیشتر از ویژگی های اصلی پنج عامل شخصیت وجود دارد.
5 عامل بزرگ شخصیت تحت تاثیر چه چیزهایی هستند؟
بحث طبیعت در برابر تربیت موضوعی است که پیرامون متغیر شخصیت نیز بسیار داغ و محل مناقشه است. برخی طبیعت و برخی تربیت را در بروز آن مهم می دانند. با این حال مانند تمام نظریه های شخصیت، پنج عامل بزرگ شخصیت نیز تحت تأثیر طبیعت و پرورش است.
در واقع مطالعات دوقلوها نشان داده است که وراثت پذیری (مقدار واریانس قابل انتساب به ژن ها) 40-60 درصد شخصیت را پیش بینی می کند.
جانگ و همکارانش [26] تحقیقی را با 123 جفت دوقلوی یکسان و 127 جفت دوقلوی برادر انجام دادند. آنها وراثت پذیری وظیفه شناسی، توافق پذیری، روان رنجوری، گشودگی به تجربه و برونگرایی را به ترتیب 44٪ ، 41٪ ، 41٪ ، 61٪ و 53٪ تخمین زدند. این یافته مشابه یافته های مطالعه دیگری بود که در آن وراثت پذیری وظیفه شناسی، توافق پذیری، روان رنجوری، گشودگی به تجربه و برونگرایی به ترتیب 49٪ ، 48٪ ، 49٪ ، 48٪ و 50٪ تخمین زده شد.
چنین مطالعاتی که روی دو قولوها انجام می شود نشان می دهد که پنج ویژگی شخصیتی به طور قابل توجهی تحت تأثیر ژن ها هستند و هر پنج ویژگی به یک اندازه وراثتی هستند. به نظر نمی رسد وراثت پذیری برای مردان و زنان تفاوت قابل توجهی داشته باشد [27].
مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف نیز از ایده وجود ژنتیکی بودن پنج ویژگی بزرگ شخصیتی پشتیبانی می کند [28]. با این حال نباید از تاثیر گذاری محیط و عوامل تربیتی غافل بود.
همانطور که در مطالعات بالا هم گفته شد در بیشترین حالت ۵۰ درصد شخصیت به عوامل ژنتیکی بر می گردد. بنابراین مابقی آن توسط متغیرهای دیگری از جمله عوامل محیطی پیش بینی می شود.
تفاوت های جنسیتی
تفاوت در پنج ویژگی بزرگ شخصیتی بین جنسیت مشاهده شده است، اما این تفاوت ها در مقایسه با تفاوت های بین افراد در یک جنسیت اندک است.
کاستا و همکارانش [29]داده های بیش از 23000 زن و مرد در 26 کشور را جمع آوری کردند. آنها دریافتند که "اختلافات جنسیتی از نظر اندازه کم است، با کلیشه های جنسیتی سازگار است و در بین فرهنگ ها قابل تکرار است".
زنان در مقایسه با مردان از نظر روان رنجوری، توافق پذیری، گرما (جنبه برونگرایی) و گشودگی نسبت به احساسات خود بالاتر بودند. مردان از نظر قاطعیت (وجهی برونگرایی) و گشودگی نسبت به ایده ها بالاتر بودند.
یافته جالب دیگر این بود که اختلافات جنسیتی بیشتر در کشورهای غربی و صنعتی گزارش شده است. محققان پیشنهاد کردند که منطقی ترین دلیل این یافته فرآیندهای انتساب است. آنها فرض کردند که اقدامات زنان در کشورهای فردگرا بیشتر به شخصیت وی نسبت داده می شود در حالی که اقدامات زنان در کشورهای جمع گرایانه بیشتر به دلیل انطباق آنها با هنجارهای نقش جنسیتی است.
نتایج رفتاری ویژگی های شخصیتی
روابط و ویژگی های شخصیتی
در ازدواج هایی که یکی از طرفین در مورد موافقت، ثبات و گشودگی امتیاز کمتری از همسر دیگر دارد، احتمالاً عدم رضایت زناشویی وجود دارد [30].
معمولا روان رنجورها در برخورد با مسائل زندگی معمولا از سبک های هیجان مدار استفاده نموده و کمتر مسئله مدار هستند. بنابراین به هنگام مواجه با مسائل، اعم از مسائل روزمره زندگی و همچنین مسائل زناشویی به نوعی عملکرد ضعیف تری خواهند داشت.
بعلاوه باید دانست نوروزگرایی به طور عادی می تواند در سلامت انسان از جمله رضایت زناشویی اختلال ایجاد کند و موجب کاهش عملکرد بهینه گردد. افراد روان نژند به احتمال بیشتری در مقایسه با افراد غیر روان نژند به دلیل بیماری های جسمی و روانی مشکلات نگرشی و ارزشی خواهند داشت. همین مسئله نیز می تواند سازگاری آن ها را بسیار مختل سازد. همچنین افراد روان نژند دارای خود ضعیف ترو عزت نفس پایین تری نسبت به سایرین دارند[31]. در واقع افرادی که روان رنجور بوده خود را در زندگی ناتوان دانسته احساس توانمندی در روابط زناشویی نخواهند داشت.
سلامتی و ویژگی های شخصیتی
به نظر می رسد روان رنجوری برای بسیاری از مشکلات سلامتی، از جمله افسردگی، اسکیزوفرنی، دیابت، آسم سندرم روده تحریک پذیر و بیماری های قلبی یک عامل خطر است [32].
افراد دارای روان رنجوری به ویژه در برابر اختلالات خلقی مانند افسردگی آسیب پذیر هستند. موافقت کم نیز به احتمال زیاد مشکلات سلامتی مرتبط است [33].
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد وظیفه شناسی یک عامل محافظ در برابر بیماری های جسمانی است. افرادی که از نظر وظیفه شناسی نمره بالایی دارند، از نتایج سلامتی و طول عمر بالاتری برخوردار هستند.
محققان بر این باورند که چنین چیزی به دلیل داشتن افراد با وجدان در زندگی منظم و دارای ساختار منظم و همچنین کنترل فشار برای پیروی از رژیم های غذایی، برنامه های درمانی و غیره است.
تحصیلات و ویژگی های شخصیتی
نمره بالا در وظیفه شناسی نمرات بهتر دبیرستان و دانشگاه را پیش بینی می کند. در مقابل، توافق پذیری پایین و وظیفه شناسی پایین بزهکاری کودکان را پیش بینی می کند. نتایج مطالعه کرکجاک[34] و همکاران در سال 2017 نشان داده است که نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی و پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد.
به طور مشخص، وظیفه شناسی، صراحت و موافقت ویژگی های شخصیتی بودند که با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معناداری داشتند. آن ها نشان دادند که ویژگی های شخصیتی قادر به پیش بینی 17 درصد پیشرفت تحصیلی بودند که گشودگی قوی ترین عامل تعیین کننده بود. وظیفه شناسی به دنبال گشودگی بیشتریتاثیر را پیشرفت تحصیلی داشت.
شغل و ویژگی های شخصیتی
وظیفه شناسی قوی ترین پیش بینی کننده هر پنج ویژگی برای عملکرد شغلی است. تحقیقات نشان داده شده است که نمره بالا در وظیفه شناسی با عملکرد بالا در همه ابعاد مرتبط است[35].
نشان داده شده است که صفات دیگر جنبه های خاص تری از عملکرد شغلی را پیش بینی می کند. به عنوان مثال، موافق بودن و روان رنجوری عملکرد بهتری را در مشاغلی که کار گروهی در آن نقش دارد پیش بینی می کنند.
با این حال، موافقت منفی با فعالیت فردی ارتباط منفی دارد. گشودگی نسبت به تجربه به طور مثبت با فعالیت فردی مرتبط است اما با کارایی تیم منفی است [36]. برونگرایی پیش بینی کننده رهبری و همچنین موفقیت در فروش و موقعیت های مدیریت است.
محدودیت های پنج بزرگ
بیشتر توصیفی است تا یک نظریه
پنج ویژگی بزرگ شخصیت به جای نظریه ای جامع از شخصیت، برای ساماندهی ویژگی های شخصیتی ساخته شد. بنابراین، بیشتر توصیفی است تا توضیحی و تفاوتهای بین افراد را به طور کامل در نظر نمی گیرد. همچنین دلیل کافی برای رفتار انسان ارائه نمی دهد.
اعتبار بین فرهنگی
اگرچه پنج عامل بزرگ شخصیت در بسیاری از کشورها آزمایش شده است و وجود آن به طور کلی با یافته ها پشتیبانی می شود [37]. برخی مطالعات انجام شده از مدل ان پشتیبانی نمی کند. اکثر مطالعات قبلی حضور پنج عامل بزرگ را در جمعیتهای باسواد و شهرنشین آزمایش کرده اند.
مطالعه ای توسط گراون و همکارانش [38] اولین نفری بود که اعتبار مدل پنج بزرگ را در یک جمعیت بومی و کم سواد در بولیوی آزمایش کرد. آنها یک فهرست 5 عامل شخصیت را اجرا کردند، اما دریافتند که شرکت کنندگان طبق این صفات توزیع نمی گردند. برای روشن شدن این اختلافات، تحقیقات بیشتری در مورد جمعیت بی سواد و غیر صنعتی لازم است.
محدود کردن شخصیت به 5 عامل
یک انتقاد رایج از پنج عامل بزرگ شخصیت این است که هر یک از این ویژگی ها بیش از حد گسترده است. اگرچه پنج عامل از نظر ارائه یک نمای کلی از شخصیت مفید است، اما برای پیش بینی نتایج لازم است تا از ویژگی های خاص تری استفاده شود. برخی از روانشناسان معتقدند که بیش از پنج ویژگی برای در برگرفتن تمامیت شخصیت لازم است.
مدل جدیدی به نام HEXACO توسط کیبئوم لی و مایکل اشتون ساخته شده است که مدل 5 عاملی را گسترش داده است. در مدل هکساکو خصوصیات اصلی در مدل 5 عاملی حفظ شده است یک عامل ششم به آن تحت عنوان صداقت-فروتنی (Honesty-Humility) اضافه شده است. به زودی سعی می کنیم در مقاله ای مجزا به طور کامل به مدل شش عاملی شخصیت بپردازیم.
برای سنجش شخصیت و مولفه های آن، می توان از انوع تست های شخصیت شناسی استفاده نمود.
جمع بندی ای سنج
همانطور که در این مقاله با هم خواندیم؛ 5 عامل شخصیت که توسط کاستا و مک کری توسعه داده شده است می تواند به عنوان یک مدل معتبر برای ارزیابی شخصیت مدنظر قرار بگیرد. به جرات می توان گفت مدل 5 عاملی که با استفاده از تست نئو سنجیده می شود بیشترین پژوهش را در مطالعات شخصیت به خود اختصاص داده است. با این حال انتقاداتی در رابطه با این مدل وجود دارد که لازم است بررسی شوند.
آیا به نظر شما 5 عامل بزرگ شخصیت می توانند رفتار افراد را پیش بینی کنند؟ به نظر شما این مدل کارآمدی لازم برای سنجش شخصیت را دارد؟ با کامنت های خود به تبادل نظر در رابطه با 5 ویژگی شخصیتی به خوانندگان کمک کنید تا آگاهی بهتری از این مدل کسب نمایند.
[1] McDonald, R., Jouriles,E, n., Tart, C. D., . Minze, L. C. (2009). Children's adjustment problems in families characterized by men's severe violence toward women: Does other family violence matter?. Child Abuse & Neglect, 33, 2, 94-101
[2] Vinney, C. (2018, September 27). Understanding the Big Five Personality Traits. ThoughtCo. Retrieved 12 June 2020, from https://www.thoughtco.com/big-five-personality-traits-4176097
[3] Cattell ,R.B (1965). personality :A systematic theoretical and factunl study New york : Mccyaw- Hill.
[4] Tupes, E. C., & Christal, R. C. (1992). Recurrent personality factors based on trait ratings. Journal of Personality, 60, 225-251.
[5] Cherry, K. (2019, October 14). What Are the Big 5 Personality Traits? Verywell Mind. Retrieved 12 June 2020, from https://www.verywellmind.com/the-big-five-personality-dimensions-2795422
[6] Ackerman, C. (2017, June 23). Big Five Personality Traits: The OCEAN Model Explained. PositivePsychology.com. https://positivepsychology.com/big-five-personality-theory
[7] McCreery, M.P., Krach, S.K., Schrader, P.G., & Boone, R. (2012). Defining the virtual self: Personality, behavior and the psychology of embodiment.Computers in Human Behavior, 28(3), p.976-983.
[8] Costa, P.T., & McCrae, R.R. (1992). Cross-sectional studies of Personality in a national sample: I. Development and validation of survey measures. Psychology and Aging, 1, 140-143.
[9] Le, H., Oh., I.-S., Robbins, S. B., Ilies, R., Holland, E., & Westrick, P. 2011. Too much of a good thing: Curvilinear relationships between personality traits and job performance. Journal of Applied Psychology, 96: 113–133.
[10] Liao, C., Lee, C. (2009). An Empirical Study of Employee Job Involvement and Personality Traits: The Case of Taiwan. Journal of Economics and Management, 3(1): 22–36.
[11] Thompson, E.R. (2008).Development and Validation of an International English Big-Five Mini-Markers. Personality and Individual Differences 45 (6): 542–548.
[12] Bareik & Mant
[13] DeYoung, C. G.; Quilty, L. C.; Peterson, J. B. (2007). Between facets and domains: 10 aspects of the Big Five. Journal of Personality and Social Psychology 93: 880–896.
[14] Steel, P., Schmidt, J., Shultz, J. (2008). Refining the relationship between personality and Subjective well-being" (PDF).Psychological Bulletin 134 (1): 138–161.
[15] Barrick, M. R., Mount, M. K., & Judge, T. A. (2001). Personality and performance at the beginning of the new millennium: What do we know and where do we go next? International Journal of Selection and Assessment, 9, 9-30.
[16] Matsumoto, D., & Juang, L. (2012). Culture and psychology (5th ed.). Wadsworth/Cengage Learning: Belmont.
[17] Graziano, W.G., Habashi, M.M., Sheese, B.E., & Tobin, R.M. (2007). Agreeableness, empathy, and helping: A Person X Situation perspective. Journal of Personality and Social Psychology, 93, 583-599.
[18] Jensen-Campbell, L.A., Graziano, W.G. (2001). Agreeableness as a moderator of interpersonal conflict. Journal of Personality 69, 323–361
[19] Swickert, R. J., Hittner, J. B., Kitos, N., & Cox-Fuenzalida, L. E. (2003). Direct or indirect, that is the question: A Re-evaluation of extraversion’s influence on self-esteem. Personality and Individual Differences, 36, 207-217.
[20] Rentfrow, P. J., & Gosling, S. D. (2003). The do re mi’s of everyday life: The structure and personality correlates of music preferences. Journal of Personality and Social Psychology, 84, 1236-1256.
[21] Clarke, S. & Robertson, I. T. (2005). A Meta- Analytic Review of the Big Five Personality Factors and Accident Involvemnt in Occupational and Non- Occupation Settinges. Journal of Occupational and Organizational Psychology, 78, 355-376.
[22] Fleischhauer, M., Enge, S., Brocke, B., Ullrich, J., Strobel, A. & Strobel, A. (2010). Same or different? Clarifying the relationship of Need for Cognition to personality and intelligence. Personality and Social Psychology Bulletin, 36, 82-96.
[23] Hettema, J. M., Neale, M. C., Myers, J. M., Prescott, C. A., & Kendler, K. S. (2006). A population-based twin study of the relationship between neuroticism and internalizing disorders. American Journal of Psychiatry, 163, 857–864.
[24] Hutchinson, J. G., & Williams, P. G. (2007). Neuroticism, daily hassles, and depressive symptoms: an analysis of moderating and mediating effects. Personality and Individual Differences, 42(7), 1367-1378.
[25] Saulsman, L. M., & Page, A. C. (2004). The Wve-factor model and personality disorder empirical literature:A meta-analytic review. Clinical Psychology Review, 23, 1055–1085.
[26] Jang, K. L., Livesley, W. J., & Vemon, P. A. (1996). Heritability of the Big Five Personality Dimensions and Their Facets: A Twin Study. Journal of Personality, 64(3), 577–592.
[27] Loehlin, J. C., McCrae, R. R., Costa, P. T., & John, O. P. (1998). Heritabilities of Common and Measure-Specific Components of the Big Five Personality Factors. Journal of Research in Personality, 32(4), 431–453.
[28] Yamagata, S., Suzuki, A., Ando, J., Ono, Y., Kijima, N., Yoshimura, K., . . . Jang, K. (2006). Is the Genetic Structure of Human Personality Universal? A Cross-Cultural Twin Study From North America, Europe, and Asia. Journal of Personality and Social Psychology, 90(6), 987-998.
[29] Costa, P., Terracciano, A., & McCrae, R. (2001). Gender Differences in Personality Traits Across Cultures: Robust and Surprising Findings. Journal of Personality and Social Psychology, 81(2), 322-331.
[30] Myers, David G. (2011). Psychology (10th ed.). Worth Publishers.
[31] Furnham, A., Chamorro-Premuzic, T. (2006). Intellectual competence and the intelligent personality: A third way in differential psychology. Review of General Psychology, 10, 251-267.
[32] Lahey B. B. (2009). Public health significance of neuroticism. The American psychologist, 64(4), 241–256.
[33] John, O. P., & Srivastava, S. (1999). The Big-Five trait taxonomy: History, measurement, and theoretical perspectives. In L. A. Pervin & O. P. John (Eds.), Handbook of personality: Theory and research (Vol. 2, pp. 102–138). New York: Guilford Press.
[34] Kirkagac, S., & Öz, H. (2017). The Role of Big Five Personality Traits in Predicting Prospective EFL Teachers' Academic Achievement. Online Submission, 4(4), 317-328.
[35] John, O. P., & Srivastava, S. (1999). The Big-Five trait taxonomy: History, measurement, and theoretical perspectives. In L. A. Pervin & O. P. John (Eds.), Handbook of personality: Theory and research (Vol. 2, pp. 102–138). New York: Guilford Press.
[36] Neal, A., Yeo, G., Koy, A., & Xiao, T. (2012). Predicting the form and direction of work role performance from the Big 5 model of personality traits. Journal of Organizational Behavior, 33(2), 175–192.
[37] McCrae, R. R. (2002). Cross-Cultural Research on the Five-Factor Model of Personality. Online Readings in Psychology and Culture, 4(4).
[38] Gurven, M., von Rueden, C., Massenkoff, M., Kaplan, H., & Lero Vie, M. (2013). How universal is the Big Five? Testing the five-factor model of personality variation among forager-farmers in the Bolivian Amazon. Journal of personality and social psychology, 104(2), 354–370.
اصطلاحات مهم این مقاله
سوالات متداول
-
مدل پنج عاملی شخصیت برای کدام نظریه پرداز است؟
- نظریه پردازان زیادی روی مدل پنج عاملی کار کرده اند اما می توان گفت مک کری و کاستا بیش از دیگران به توسعه آن کمک کرده اند.
-
آیا مدل 5 عاملی برای سنجش شخصیت کافی است؟
- مدل پنج عاملی در پژوهش های زیادی مورد استفاده قرار گرفته و از اعتبار بالایی برخوردار است. اما برای سنجش شخصیت لازم است که از چند مدل ترکیبی استفاده کنیم.
-
چه تستی برای سنجش مدل 5 عاملی مناسب است؟
- بهترین تست و مشهورترین تست برای سنجش مدل 5 عاملی تست شخصیت نئو می باشد. این تست در دو فرم کوتاه و بلند تنظیم شده است.
-
آیا مدل 5 عاملی در ایران معتبر است؟
- مدل 5 عاملی با استفاده از تست نئو توسط گروسی فرشی در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. این مدل با استفاده از تست های مختلف در مقالات علمی بررسی شده است، اما برخی از پژوهشگران مانند محسن جوشنلو معتقدند که این تست ساختار عاملی مناسبی ندارد. برخی از محققان هم معتقدند که مدل 6 عاملی اشتون و لی که به عنوان تست hexaco معروف است بیشتر با جامعه ایرانی تطابق دارد.