
معنی رشد
growth (ɡrōTH)
مجموعه ای از تغییرات فیزیکی که از زمان بارداری تا بلوغ اتفاق می افتد.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-مجموعه ای از تغییرات فیزیکی که از زمان بارداری تا بلوغ اتفاق می افتد.
-ارتقا هر موجودی به سمت وضعیت بالغ آن.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
فرآیند رشد در افراد، حیوانات یا گیاهان از نظر جسمی، ذهنی یا عاطفی افزایش اندازه، مقدار یا درجه چیزی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
روند توسعه یا افزایش اندازه.
فرهنگ دهخدا
رشد. [ رُ ] (ع مص ) به راه شدن. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب). هدایت شدن. (از اقرب الموارد). راه راست یافتن. (آنندراج) (غیاث اللغات ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی). راه راست گرفتن.
واژه های مترادف در فارسی
افزایش، توسعه، هدایت، نمو
واژه های مترادف لاتین
accretion, development, increase, increment, swell, swelling
واژه های متضاد در فارسی
تنزل، نزولی، سقوط، پسرفت
واژه های متضاد لاتین
regress, regression, retrogression, reversion