تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

پست وبلاگی
ذهنیت قربانی بودن چیست؟ مدت مطالعه: 4 دقیقه
ای سنج 26 خرداد 1400 مدت مطالعه: 4 دقیقه

ذهنیت قربانی بودن چیست؟

در این مقاله می خواهیم در مورد ذهنیت قربانی بودن صحبت کنیم. آیا شما دائماً احساس می کنید که هیچ کنترلی بر موقعیت ها ندارید یا افراد دیگر برای شما تصمیم گیری می کنند یا شما را کنترل می کنند؟

یا اینکه احساس می کنید بدون توجه به کاری که انجام می دهید اتفاقات بد برای شما ادامه می یابد؟ اگر متوجه شدید که دیگران را مسئول وقایع یا موقعیت های زندگی خود می دانید، ممکن است با آنچه که به عنوان ذهنیت قربانی بودن شناخته می شود دست و پنجه نرم کنید.

در ادامه براساس فهرست مطالب زیر بیشتر به این موضوع می پردازیم:

ذهنیت قربانی بودن چیست؟

افرادی که ذهنیت قربانی دارند، احساس می کنند که اتفاقات بد ادامه می یابد و جهان با آن ها مخالف است. ممکن است احساس کنید که بقیه مخالف شما هستند، خواه این شریک زندگی، همکارانتان یا حتی خانواده یا دوستانتان باشید.

حتی ممکن است مواردی وجود داشته باشد که بتوانید برای رفع اوضاع استفاده کنید، اما مسئولیت هیچ کاری را بر عهده نمی گیرید و احساس می کنید همه چیز از کنترل شما خارج است. علاوه بر این ممکن است شما دائما مسایل را شخصی کنید و به خود بگیرید حتی اگر به شما هم ربطی نداشته باشد.

ممکن است فکر کنید مثلا: "من چه کار کردم که مستحق این باشم؟"

همچنین ممکن است در بسیاری از اوقات احساس رنجش داشته باشید.

در حالی که ذهنیت قربانی یک بیماری قابل تشخیص نیست، یک اصطلاح معمولاً پذیرفته شده است و برخی از نام های جایگزین دیگر مانند سندرم قربانی و عقده قربانی نیز دارد. کسانی که داری ذهنیت قربانی هستند سه باور اساسی دارند:

اتفاقات بدی در گذشته رخ داده و برای شما نیز ادامه خواهد داشت.
دیگران مقصر بدبختی شما هستند.
تلاش برای ایجاد تغییر فایده ای ندارد، زیرا نتیجه ای نخواهد داد.

آیا طرز فکر قربانی دائمی است؟

اگرچه قابل درک است که پس از یک رویداد آسیب زا ممکن است چنین احساسی داشته باشید، اما حقیقت این است که همیشه عوامل مختلفی در هر موقعیت بدی نقش دارند.

ممکن است نتوانستید آنچه را که در گذشته برای شما اتفاق افتاده است کنترل کنید، اما به احتمال زیاد تا حدی کنترل می کنید که چه اتفاقی برای شما می افتد.

علاوه بر این، هنگامی که افراد دیگر سعی می کنند به شما کمک کنند، ممکن است خودتان را ترحم کنید و استدلال کنید که هیچ مشکلی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، شما واقعاً می خواهید برای خود متأسف باشید و نه اینکه به دنبال هر تغییر معنی دار باشید.

اگرچه اشکالی ندارد که از آنچه برای شما اتفاق افتاده احساس ناخوشایندی داشته باشید و مطمئن باشید که احساسات دشوار را برطرف می کنید، اما همه افرادی که طرز تفکر قربانی دارند باید به احساس ترحم نسبت به خود پایان دهند و برای تغییر و بهبود تلاش کنند.

در غیر این صورت، احساس قربانی شدن و ناتوانی شما تا آخر عمر شما را دنبال خواهد کرد.

توجه

واقعیت این است که زندگی هرگز از چالش کشیدن متوقف نخواهد شد و اگر احساس می کنید کاری که انجام می دهید هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند، پس بقیه عمر خود را در یک نبرد پر سر و صدا بالا طی می کنید.

یک قربانی دیگران را مقصر وضعیت فعلی خود می داند، حتی وقتی دیگران کاری با او ندارند و خود آن ها مقصر هستند (یا حداقل مقداری مقصر). بله، حقوق شما نقض شده است و شما لیاقت آنچه را که برای شما اتفاق افتاده ندارید.

شما شایسته همدلی و شفقت و تفاهم هستید. و می توانید این چیزها را به خودتان بدهید بدون اینکه منتظر بمانید که شخص دیگری آن ها را به شما بدهد.

علائم

نشانه های ذهنیت قربانی چیست؟ اگر مطمئن نیستید که با ذهنیت قربانی دست و پنجه نرم می کنید، در اینجا برخی از علائم بالقوه برای مراقبت وجود دارد:

شما دیگران را مقصر می دانید که زندگی شما چگونه پیش می رود.
احساس می کنید همه چیز در برابر شما و مقابل و مانع شما شده است.
برای کنار آمدن با شکست ها مشکل دارید.
شما در اکثر مواقع نگرش منفی دارید.
وقتی کسی می خواهد به شما کمک کند، از عصبانیت شما کم می شود.
وقتی برای خودتان متاسف می شوید، کمی احساس بهتری خواهید داشت.
شما تمایل دارید با افراد دیگری که دوست دارند از دیگران شکایت کنند و دیگران را سرزنش کنند، معاشرت کنید.
به سختی می توانید در زندگی خود تغییراتی ایجاد کنید.
احساس می کنید از حمایت دیگران برخوردار نیستید.
شما اعتماد به نفس ندارید یا اعتماد به نفس پایینی دارید.
احساس می کنید دیگران باید تشخیص دهند که شما یک قربانی شده اید.
شما می خواهید افرادی که مرتکب اشتباه شما شده اند آنچه را که آن ها انجام داده اند تشخیص دهند.
شما نسبت به افراد دیگر بسیار سیاه و سفید هستید (صفر تا صدی).
شما برای مشکلات دیگران احساس همدلی ندارید.
شما تمایل دارید که در مورد شرایط نشخوار کنید.
وقتی روزهای تان را پشت سر می گذارید منفعل هستید.
شما فکر می کنید دنیا جای ناعادلانه ای است.
شما نسبت به اتفاقات بدی که ممکن است اتفاق بیفتد بسیار مراقب هستید.
شما از نظر عاطفی در دسترس افراد دیگر نیستید.
احساس می کنید شکست دائمی است.
شما یک احساس درماندگی مداوم دارید
شما تمایل به فاجعه دارید
همیشه احساس می کنید که دیگران در زندگی نسبت به شما بهتر هستند

همچنین از سوی دیگر می توان اذعان کرد برجسته‌ترین نشانه‌ی سندروم استکهلم در سازمان ها، باور به ناتوانی در قربانیان می باشد. هنگامی که سوءاستفاده‌ کننده فردی با سطح بالاتر در سلسله‌مراتب سازمانی باشد، کارمندان سازمان مربوطه احساس می‌کنند که در مقابل قدرت مافوق خود، ناتوان هستند.

رفتارهای ذهنی قربانی

رفتارهایی که افراد با ذهنیت قربانی می خواهند انجام دهند چیست؟ در زیر برخی از موارد رایج وجود دارد که ممکن است مشاهده کنید:

تمایل به سرزنش سایر افراد
مسئولیت زندگی خود را بر عهده نگرفتن
بیش از حد مراقب دیگران باشید و در برابر چیزهای کوچک واکنش بزرگی نشان دهید
بسیار آگاه بودن از اینکه مردم نیت بد دارند
احساس اینکه انگار بقیه راحت تر از شما هستند و بنابراین سعی برای راحتی نمی کنید
احساس راحتی وقتی احساس همدردی یا ترحم می کنید و در نتیجه بدنبال آن می گردید

نگرش های ذهنی قربانیان

بعلاوه، نگرش هایی که همراه با ذهنیت قربانی هستند، چیست؟ در اینجا برخی از نگرش هایی که باید مراقب آن ها باشید وجود دارد.

نسبت به آینده خود بیش از حد بدبین هستید.
احساس خشم سرکوب شده
احساس اینکه انگار حق همدردی با دیگران را دارید.
بدون اینکه دیگران صحبت کنند احساس دفاعی بودن در مقابل آن ها دارید.
احساس اینکه در جستجوی راه حل بودن معنایی ندارد.
دیدن مردم به صورت سیاه و سفید یا خوب و بد.
عدم تمایل به ریسک کردن.
اغراق در مورد خطرات موقعیت ها یا اینکه چقدر ممکن است اتفاق بیفتد.
خود را همیشه پایین نگه داشتن.
احساس درماندگی آموخته شده.

باورهای ذهنیت قربانی

در آخر، بیایید باورهایی را که توسط شخصی با ذهنیت قربانی نگهداری می شود، در نظر بگیریم. در زیر رایج ترین اعتقاداتی است که ممکن است در صورت داشتن این نوع طرز فکر داشته باشید. به نوعی، این طرز فکر درماندگی آموخته شده است.

همیشه اتفاقات بد برای من رخ می دهد.
تلاش برای تغییر فایده ای ندارد زیرا من نمی توانم در مورد آنچه اتفاق می افتد کاری انجام دهم.
من مستحق اتفاقات بدی هستم که برایم اتفاق می افتد.
هیچ کس به من و آنچه برای من اتفاق افتاده اهمیتی نمی دهد.
من در مورد آنچه برایم اتفاق می افتد چاره ای ندارم.
نمی دانم برای تغییر اوضاع چه کاری باید انجام دهم.
من باید اتفاقی که برای من می افتد را بپذیرم.
من نمی توانم تغییری در زندگی ام ایجاد کنم.

علل

دلایل ذهنیت قربانی چیست؟ در زیر برخی از شایع ترین دلایل ذکر شده است.

تجربیات آسیب های گذشته که این طرز فکر به عنوان مکانیزم کنار آمدن در فرد رشد یافته است.
چندین موقعیت منفی که هیچ احساس کنترلی بر آن ها نداشته اید.
درد عاطفی مداوم که باعث می شود احساس ناتوانی یا گرفتاری کنید تا دست از تلاش بکشید.
داشتن کسی در گذشته به اعتماد شما خیانت می کند این احساس را به شما می دهد که نمی توانید به افراد آینده (به خصوص والدین یا شریک زندگی) اعتماد کنید.

نتایج یک ذهنیت ناشی از قربانی بودن

برخی از نتایج داشتن یک ذهنیت قربانی چیست؟ در زیر برخی از رایج ترین نتایج ذکر شده وجود دارد که اگر در داشتن این ذهنیت ادامه دهید ممکن است منجر شود:

احساس گناه، شرم و افسردگی
احساس ناامیدی از دنیا
احساس صدمه دیدن و اینکه مردم به شما اهمیتی نمی دهند
احساس رنجش از افراد موفق دیگر
احساس افسردگی، انزوا یا تنهایی
احساس بدی نسبت به خودتان
احساسات منفی مداوم مانند ترس، ناراحتی و عصبانیت
اعتماد به درمانگران یا شخصیت های معتبر ممکن است زمان زیادی طول بکشد.

جمع بندی ای سنج

در این مقاله در مورد ذهنیت قربانی بودن صحبت شد. همانطور که گفته شد اگر با ذهنیت قربانی دست و پنجه نرم می کنید، مهم است که بدانید این تقصیر شما نیست حتی اگر عادت داشته باشید اینگونه فکر کنید.

در نهایت باید گفت، باید با خودتان مهربان تر باشید تا بتوانید از کنار این وضعیت عبور کرده و در صورت نیاز از شخصی کمک بگیرید. 

آِیا شما هم درگیر این نوع ذهنیت قربانی بودن شده اید؟ لطفا دیدگاه و نظرات ارزشمند خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.

ماری جوانا یا گل چیست | آیا فوایدی هم دارد؟
مهرطلبی چیست | ویژگی‌های افراد مهرطلب
رفتار مناسب با کودک لجباز چیست؟
علائم کمبود اعتماد به نفس چیست؟
انواع اعتماد به نفس کدام است | بهترین نوع اعتماد به نفس
تفاوت خشم و پرخاشگری چیست؟

اصطلاحات مهم این مقاله

جهت نمایش بیشتر اصطلاحات کلیک نمایید
لطفا امتیاز خود را برای این محتوا ثبت کنید
29 شهریور 1402 22:42

همه ی همه ی چیز های ک نوشته بودید من حال و حس شونو دارم تمامشون و وایعا هر کی این درد هارو مس من داره امید وارم ک بتونن خب شن اونا چون من دیگ راحی بجوز خد کشی ندارم چون هیچ وقت هیچ چیز تو زندگیم درس نمیشه هتا یک درصد

18 شهریور 1402 06:35

سلام همه ی عوامل و ذهنیت و ... نوشتین ولی راه چاره نگفتین چیکار کنیم رها بشیم از این حال بد

14 دی 1400 21:39

سلام. با تشکر از مطلب خوب و مفیدتون. من متاسفانه با این موضوع درگیرم و طبق تشخیص روانشناسم و همینطور خودم این ویژگی از مادرم به من انتقال پیدا کرده. خیلی سخته متوجه شدنش، در کل به نظرم خودآگاهی و خودشناسی بسیار مسیر سخت و دشواری هست و شاید دلیل اینکه خیلی از افراد واردش نمیشن همین باشه. خیلی از مواردی که توی متن ذکر شده در مورد من درسته. این موضوع مشکلات بسیار زیادی برای من ایجاد کرده در طول زندگیم، که میتونم به انتخاب اشتباه دوست اشاره کنم از جمله این مشکلات. خب این نوع از نگرش باعث میشه که فرد واقعا شناخت و نگاه درستی به خودش و ویژگی هاش نداشته باشه و همونطور که ذکر کردید این افراد معمولا دچار خودکم بینی هم هستن. و این موضوع باعث جذب ناخودآگاه افراد سواستفاده گر میشه حتی. این سواستفاده الزاما مالی نیست در بسیاری از موارد به نظر من حتی صرفا روانیه. از جمله در تجربه ای که خودم داشتم، پیدا کردن دوست. این موضوع باعث شده که من در تمام ادوار زندگیم دوست های همدل و همفکر برای خودم نداشته باشم و تقریبا همیشه افرادی رو انتخاب کردم که مستقیم و غیر مستقیم من رو تحقیر کردن یا نادیده گرفتن!!! و در انتها به اینجا رسید که الان در سی و یک سالگی بعد از چندین سال افسردگی و انزوا و گوشه نشینی دارم سعی می کنم دوستی ها و روابط جدید بسازم برای خودم. خیلی دلم میخواد که رها بشم از این نگرش و رهایی رو تجربه کنم. تلاشم رو می کنم امیدوارم که تا حد رضایت بخشی موفق باشم در انتها. فکر می کنم این موضوع شاید در خانم ها به دلیل فرهنگ مردسالاری ای که متاسفانه تقریبا در تمام خانواده های ایرانی ریشه کرده بیشتر دیده بشه. ای کاش که جامعه ایران از نظر روانی بررسی می شد و یک سری تصمیمات کلان برای روح و روان این مردم گرفته میشد. علاوه بر تغییرات بنیادین فرهنگی که شدیدا لازمه برای این مملکت. به نظر من سلامت هر جامعه ای بسیار بسیار و بسیار به سلامت زنان اون جامعه بستگی داره مخصوصا در جامعه ی همچنان سنتی ای مثل ایران که مسولیت رشد و تربیت فرزندان و نسل های بعدی در اون هنوز بر عهده مادر خانواده هست. و وقتی که مادر خانواده شرایط روحی و روانی مناسب و سالمی نداره قطعا کودکان سالمی هم تربیت نخواهد کرد. البته که این موارد برای آقایون هم صادقه و اونها هم باید درمان بشن. امیدوارم کمکی کرده باشم به افرادی که تجربه مشابه داشتن. البته نگاه اجتماعی خودم رو هم ضمیمه کردم :) خوب و خوش و رها باشید. ممنون.