معنی فاجعه

disaster (dəˈzastər)

یک اتفاق غیر منتظره مانند یک حادثه بسیار جدی، سیل یا آتش سوزی که باعث کشته شدن بسیاری از افراد یا خسارات زیادی می شود.

انجمن روانشناسی آمریکا(APA)

یک واقعه فاجعه بار ناگهانی و جمعی تجربه شده ناشی از بلای طبیعی (به عنوان مثال طوفان، زلزله، سونامی، گردباد)، غیر طبیعی (به عنوان مثال سقوط هواپیما، انفجار نیروگاه هسته ای، حادثه معدن) یا تعارضات انسانی (به عنوان مثال اقدامات تروریستی). این اثر که اغلب از نظر مرگ، جراحات و خسارت های مالی اندازه گیری می شود، منابع و توانایی جامعه را برای پاسخگویی بدون کمک تحت فشار قرار می دهد.

فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)

-یک اتفاق غیر منتظره مانند یک حادثه بسیار جدی، سیل یا آتش سوزی که باعث کشته شدن بسیاری از افراد یا خسارات زیادی می شود.
-وضعیت بسیار بدی که باعث بروز مشکلاتی می شود.

فرهنگ لغت کمبریج(CALD)

-اتفاقی که منجر به آسیب شدید، آسیب یا مرگ، یا پریشانی شدید شود.
-یک اتفاق ناگهانی که خسارات زیادی به بار می آورد، مانند: آتش سوزی، طوفان یا حادثه بسیار بد.

فرهنگ دهخدا

فاجعة. [ج ِ ع َ] (ع اِ) سختی و اندوه. (ناظم الاطباء). بلا و مصیبت. ج، فواجع. (اقرب الموارد).

ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)

یک فاجعه یک اختلال جدی است که در مدت زمان کوتاه یا طولانی اتفاق می افتد و منجر به خسارات گسترده انسانی، مادی، اقتصادی یا زیست محیطی می شود که فراتر از توانایی جامعه آسیب دیده در مدیریت منابع خود است. کشورهای در حال توسعه بالاترین هزینه را هنگام وقوع یک فاجعه متحمل می شوند. بیش از 95 درصد از کل مرگ های خطرناک در کشورهای در حال توسعه اتفاق می افتد و تلفات ناشی از خطرات طبیعی در کشورهای در حال توسعه 20 برابر بیشتر از کشورهای توسعه یافته است (درصد تولید ناخالص داخلی).