معنی مداوم
persistent (pərˈsist(ə)nt)
مصمم به انجام کاری علی رغم دشواری ها، به ویژه هنگامی که افراد دیگر مخالف شما هستند و فکر می کنند شما غیرمعقول هستید.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-تداوم یا تکرار یک رفتار، روند یا فعالیت خاص.
-کیفیت یا وضعیت حفظ روند یک عمل یا ادامه دادن به یك وظیفه.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-مصمم به انجام کاری علی رغم دشواری ها، به ویژه هنگامی که افراد دیگر مخالف شما هستند و فکر می کنند شما غیرمعقول هستید.
-هنگامی که چیزی را برای مدت طولانی ادامه دهید، یا مرتباً تکرار کنید، خصوصاً به روشی که آزار دهنده است و نمی توان جلوی آن را گرفت.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-ماندگاری طولانی مدت
-شخصی که پافشاری می کند و به انجام کاری ادامه می دهد یا سعی می کند کاری را به روشی مصمم اما اغلب غیر منطقی انجام دهد.
فرهنگ دهخدا
مداوم. [م ُ وِ] (ع ص) ثابت قدم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). درنگ نماینده و برکاری ایستنده. (آنندراج.( پی گیر. دوام کننده. بادوام. || مواظب. (ناظم الاطباء). || همیشه دارنده. (آنندراج ). || دوام دهنده. مداومت کننده. (فرهنگ فارسی معین. نعت فاعلی است از مداومة.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
پایداری. این اصطلاح معنی مشابه در جاردن (persevertion) دارد. از این لحاظ که میل به تکرار رفتاری خاص را نشان می دهد اما با دو فرق مهم: اولا مفهوم ضمنی منفی اصطلاح در جا زدن در اینجا وجود ندارد و پایداری رفتاری قابل تمجید در مقابل مخالفت را می رساند. ثانیا، بطور کلی پایداری به رفتار و درجا زدن به گرایش اطلاق می شود.
واژه های مترادف در فارسی
مطمئن، مصمم، ثابت قدم
واژه های مترادف لاتین
assured, determined , resolute, sure, resistant, steadfast
واژه های متضاد در فارسی
متزلزل
واژه های متضاد لاتین
faltering, vacillating, wavering