دیسیپلین فردی چطور اتفاق میفته؟
یکی از رموز موفقیت در هر فردی، می تواند نظم و دیسیپلین شخصی باشد. به عبارتی داشتن نظم در زندگی سبب می گردد پله های ترقی را با سرعت بالاتری طی کنید. این نوع نظم و انضباط فردی به اصولی برمیگردد که هر فرد برای خود تعیین میکند و خودش را ملزم به رعایت آن ها می کند؛ برخی از این اصول شامل، تسلط بر خود، تعهد داشتن، داشتن دلیل و چرا برای زندگی، برنامه ریزی برای نظم شخصی و استفاده از تکنیک های مختلف می شود.
در این مقاله در مورد دیسپلین فردی و راه های ایجاد آن صحبت خواهیم کرد. اگر به این موضوع علاقه دارید، همراه ما باشید. آنچه در ادامه خواهید خواند، بر اساس فهرست مطالب به شرح زیر است:
دیسیپلین چیست؟
احتمالا شما هم افراد زیادی را در زندگیتان دیدید که دارای دیسپلین بوده اند و در ذهن خود آن ها را تحسین کرده اید، شاید خود شما یک فرد با دیسپیلین باشید که بیش از هرچیزی به رعایت نظم و انظباط اهمیت می دهید.
دیسیپلین به معنای نظم و انضباط است؛ نظم و انضباط هم کلید یک زندگی خوب است! نظم و انطباط با رضایت و پیشرفت همراه است. اگر می خواهید میان اهداف و موفقیت پل بزنید، فقط کافی است نظم و انظباط را وارد زندگیتان کنید.
داشتن دیسیپلین در هر کاری از هرج و مرج و بهم ریختگی جلوگیری می کند؛ زمانی که هرج و مرج نباشد، استرس و فشار کمتر است و فرد با آرامش کارش را پیش می برد، خوب معلوم است وقتی در آرامش کار کنیم، عملکرد و بهره وری ما بالاتر می رود.
هرچه دیسیپلین بیشتری داشته باشیم، بی برنامگی ما کمتر خواهد بود و بهترین استفاده را از زمان خود خواهیم داشت. جالب است بدانید، نظم و انضباط باعث می شود بهتر بتوانیم به اهداف و خواسته های خود فکر کنیم و برای به دست آوردن آن ها تلاش کنیم.
معنی دیسیپلین چیست؟
دیسیپلین به معنای خودانضباطی می باشد؛ همچنین زمانی که یک کار علی رغم میل فرد برای انجام دادن یا ندادن آن در زمان مناسب انجام شود، دیسیپلین معنا پیدا می کند.
برخی دیگر از معانی دیسیپلین شامل، نظم و ترتیب، خودمهاری، خودداری، خودلگامی می باشد.
تاریخچه دیسیپلین
دیسیپلین ریشه در تاریخ دارد و با مرور داستان های تاریخی رد آن را در هر جامعه ای می توان پیدا کرد؛ مثلا در دوره ویکتوریا، پادشاهان از آن به منظور جکمرانی انضباطی روی کودکان استفاده کردند.
انگلیسی ها به دیسپلین و مدل سازی آن توجه بسیاری داشتند و ادوارد هشتم یک پدر منضبط و سخت گیر داشت. ملکه ویکتوریا که مادر بزرگ ادوارد بود، از ابتدای سلطنت یک نقش مشخص را به عهده گرفت و رشته قوانین انضباطی را در حکومت خود بنیان نهاد.
قوانین تاثیر گذار بر ایجاد دیسیپلین
- قانون اول: شکل گیری دیسیپلین در هر فردی باید از یک مسیر عصبی عبور کند؛ اگر می خواهیم مهارتی را یاد بگیریم ابتدا باید مسیر عصبی آن در مغز شکل بگیرد و برای شکل گیری آن تکرار مکرر لازم و ضروری است.
- قانون دوم: نباید منتظر بهتر شدن شرایط باشید؛ کاری که می خواهید انجام دهید را شروع کنید و در طول مسیر انجام شرایط بهتر می شود.
- قانون سوم: شما برای انجام کارهای مهم وقت کافی دارید اما برای انجام هرکاری وقت کافی وجود ندارد.
- قانون چهارم: اگر بخواهید همزمان چند کار مختلف را انجام دهید، نمی توانید آن کار را با کیفیت به اتمام برسید، پس ابتدا روی انجام یک کار متمرکز شوید و سپس کار دیگر را شروع کنید.
- قانون پنجم: مغز همواره برای تبدیل رفتارها به عادات تلاش می کند، پس با تکرار یک رفتار می توانید آن را تبدیل به عادت کنید.
دیسیپلین کاری چیست؟
یک کارمند یا مدیر خوب، فردی است که با نظم و انضباط باشد و هم گروهی های خود را هم به بانظم بودن تشویق کند.
می دانید اگر در محیط کار نظم و انضباط وجود نداشته باشد، کارمندان مسئولیت خود را ندانند، هرکس هر کاری که دوست دارد انجام دهد یا سر موقع در محل کار حاضر نشود، چه اتفاقی روی خواهد داد؟ پس داشتن دیسیپلین کاری یک امر مهم و ضروری است.
دیسپیلین کاری به مجموعه رفتارهای منظم در هر فعالیتی در محل کار گفته می شود؛ به عبارت خیلی ساده تر، دیسپلین کاری همان نظم و انضباط در محل کار است.
وقتی در محل کار دیسپلین وجود داشته باشد، بی نظمی، هرج و مرج و سردرگمی در آن مکان جایی نخواهد داشت.
انضباط در محیط کار باعث می شود همه ی اعضا و گروه ها در هر بخشی خود را ملزم به رعایت قوانین و مقررات بدانند و با برنامه ریزی برای کسب اهداف سازمان تلاش کنند.
کارمندان در محیط کار باید برای رعایت نظم، اصلاح عادات غلطی که منجر به بی نظمی می شود و اصلاح رفتارهای آسیب رسان تلاش کنند.
چگونه دیسیپلین داشته باشیم؟
چگونه باید نظم و انضباط را به زندگی خود بیاوریم؟ با کمی تلاش و به کار بردن راهکارهای موثر! راهکارهای خود انضباطی و با نظم شدن کدام اند؟
- تحلیل خود؛ در قدم اول بهتر است که یک بررسی کلی در مورد خودمان داشته باشیم. این بررسی به ما کمک می کند عادات و رفتارهای غلطمان را شناسایی کنیم و بدانیم چه چیزی مانع از بانظم بودنمان می شود.
- تلاش برای ایجاد نظم؛ در قدم بعدی وقتی عادات غلط خود را شناسایی کردیم باید اهدافمان را در زندگی مشخص کنیم و به این سوال که چرا باید با نظم باشیم؟ پاسخ دهیم. در پاسخ باید خودتان را متقاعد کنید که چرا باید یک زندگی بانظم داشته باشید و با نظم بودن چه کمکی به شما می کند.
- حالا باید موارد و موقعیت هایی که در آن خیلی بی نظم هستید را پیدا کنید؛ مثلا بی نظمی در مطالعه، بی نظمی در انجام وظایف و.. و سعی کنید با ایجاد یک روتین نظم را وارد این بخش از زندگی خود کنید.
- دست از منفی بافی بردارید و نگرش مثبتی را برای خود اتخاذ کنید؛ در مورد تغییراتی که می خواهید به وجود بیاورید فکر کنید و سعی کنید با مثبت اندیشی بر روی آن ها تمرکز کنید.
- ایجاد نظم و انضباط در ابتدا کار راحتی نیست، شما ممکن است در ابتدای راه خودتان را فردی شکست خورده بدانید، اما از این موقعیت به عنوان یک چالش مثبت استفاده کنید. وقتی تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید، در هر صورت آن را ادامه دهید.
- سعی کنید رفتار درست و منطقی داشته باشید؛ هرکجا که کلافه شدید بر اعصاب خود مسلط باشید و منطقی ترین رفتار را از خودتان نشان دهید.
- اصول مدیریت خود را یاد بگیرید؛ هیچ چیز مانند خود مدیریتی، شناخت رفتار و اعمال خود نمی تواند به شما در کسب موفقیت کمک کند.
- پاکیزگی را در اولویت بگذارید؛ رعایت بهداشت فردی و بهداشت و نظافت محیط می تواند باعث بهبود خلق و خو، شادابی و نشاط شما شود.
- نظم و انضباط شامل رفتار هم می شود؛ سعی کنید در تعاملات خود با دیگران صحیح ترین رفتار را داشت باشید، فریاد نزنید، پرخاش نکنید و..
- همیشه افرادی وجود خواهند داشت که بخواهند شما را از داشتن نظم و انضباط منصرف و شما را به سمت انجام برخی کارها وسوسه کنند. مقاومت خود را در برابر این افراد بالا ببرید.
- هر زمان که راه انجام صحیح یک کار را یاد گرفتید، به انجام آن ادامه دهید.
-
اهداف خود را بر روی کاغذ بنویسید؛ نوشتن اهداف روی کاغذ باعث برنامه ریزی بهتر می شود؛ زمانی که اهداف را می نویسیم حالت عینی تری به خود می گیرند و مسیر رسیدن به آن ها ملموس تر می شود.
-
برنامه هر روی خود را قبل از آن روز روی کاغذ بنویسید؛ این کار باعث سازماندهی بهتر ذهن و نظم بیشتر می شود و در پایان روز تعداد بیشتری از کارها را انجام می دهید.
-
زمانی را برای تفریح در نظر بگیرید؛ تفریح کردن باعث شارژ شدن بدن و کاهش نشانه های ضعف و خستگی می شود و عملکرد فرد را برای انجام تکالیف بعدی ارتقا می دهد.
-
به هنگام خستگی استراحت کنید؛ اگر در سختی و فشار هستید و ظرفیت روانی شما پر شده است، به استراحت نیاز دارید؛ در این حالت زمانی را برای استراحت در نظر بگیرید اما متوقف و تسلیم نشوید. پیوسته تلاش کنید و برای ادامه مسیر اراده خود را تقویت کنید.
-
برای خودشناسی تلاش کنید؛ نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید و برای افزایش خودآگاهی تلاش کنید؛ این کار باعث نظم بیشتر در زندگی می شود.
-
از دیگران الگو بگیرید؛ افراد موفق و با دیسپلین را پیدا کنید؛ آن ها می توانند مشوق شما برای داشتن دیسیپلین باشند و به شما برای با نظم بودن انگیزه دهند.
-
هرگاه در اثر با نظم بودن و دیسپلین داشتن موفقیت و دستاورد به دست آوردید برای خود پاداش در نظر بگیرید و موفقیت خود را جشن بگیرید.
-
وسوسه خود را از بین ببرید؛ از بین بردن وسوسه ها به ایجاد نظم کمک می کند؛ وسوسه می تواند در هر چیزی معنا پیدا کند، مثلا در رژیم غذایی و...
کتاب بخوانید؛ کتاب ها راهنمای خوبی برای ایجاد و رشد عادات مثبت در افراد می باشند؛ مطالعه روزانه به ایجاد نظم کمک می کند. برخی کتاب هایی که می تواند به شما در مسیر با نظم شدن و داشتن دیسیپلین کمک کند شامل موارد زیر می شود:
- دگرگونی زندگی با جادوی نظم اثر ماری کندو
- اثر مرکب اثر دارن هاردی
- شیوه سازمان دادن به کارها اثر دیوید آلن
- برنامه ریزی به روش بولت ژورنال اثر رایدل کارول
- چک لیست اثر آتول گوانده
دیسیپلین مدیریت
دیسپلین یکی از رموز موفقیت است؛ احتمال موفقیت در یک فرد بانظم خیلی بیشتر از یک فرد بی نظم است. مدیریت و رهبری از جمله مواردی است که نیاز به دیسپلین دارد؛ مدیر بی نظم نمی تواند در مجموعه خود نظم و انضباط ایجاد کند.
در واقع یکی از مهم ترین ارکان مدیریت، داشتن دیسیپلین است؛ مدیریت خوب بدون نظم و انضباط ممکن نخواهد بود.برخی از مزایای دیسیپلین در مدیریت، شامل موارد زیر می شود:
- پذیرش و تلاش برای انجام قوانین و مقررات
- پذیرش مسئولیت و جهت دهی به وظایف دیگران
- ایجاد روحیه همکاری
- ایحاد وحدت و یکپارچگی
- دعوت کارمندان به صبر
- حفظ روابط کاری و تجاری
- ایجاد روحیه مثبت در کارمندان
دیسیپلین شخصیت
فردی که دیسپلین دارد، یک فرد با نظم و انضباط است که اهمال کاری در برنامه زندگی او جایی ندارد. این فرد خودش را وادار به انجام کارها و وظایف سر موقع می کند.
اهمال کاری را می توانیم یک ویژگی شخصیتی در نظر بگیریم که شدت آن در برخی افراد زیاد و در برخی افراد کم است. والدین و فضای خانواده در ایجاد و شکل گیری این ویژگی شخصیتی نقش مهمی را ایفا می کنند.
فرد با مشاهده نظم و انضباط در رفتار پدر و مادر، انضباط را یاد می گیرد؛ در مقابل فردی که مشاهده گر بی نظمی و هرج و مرج است و والدین او هیچ تلاشی برای آموختن نظم و مهارت های مرتبط با نظم نمی کنند، مسلما دیسیپلین در این فرد شکل نمی گیرد.
خوشبختانه، علی رغم تاثیری که محیط می تواند در ایجاد ویژگی نظم داشته باشد، افراد می توانند نظم و انضباط را یاد بگیرند. در واقع نظم وانضباط یک ویژگی اکتسابی و قابل یادگیری است.
دیسیپلین رفتاری
منظور از دیسیپلین رفتاری، تلاش برای حفظ نظم و انضباط در رفتار است؛ فردی که دارای دیسیپلین رفتاری است، توانایی بالایی در کنترل احساسات، اعمال و رفتارش دارد؛ این فرد می داند در هر موقعیتی باید چگونه رفتار کند، چه واکنشی از خودش نشان دهد. دیسپیلین رفتاری با تنظیم هیجانات، ایجاد تعادل و هماهنگی در زندگی در ارتباط است.
با داشتن دیسیپلین رفتاری می توانیم به همه امور زندگی اعم از امور کاری، تحصیلی، شخصی و ... رسیدگی کنیم و عملکرد بالایی را از خود نشان دهیم.
چرا داشتن دیسیپلین یکی از عوامل موثر در موفقیت است؟
طبیعی است که رعایت نظم و انضباط می تواند به موفقیت کمک کند؛ برای میزان صحت و درستی این جمله می توانید زندگی افراد موفق را مرور کنید. همه ی آن ها از یک روتین منظم پیروی می کردند و برنامه های روزانه خود را بر اساس یک برنامه ریزی منطقی پیش برده و می برند.
با دیسپلین می تواند زمان را به خوبی مدیریت کرد، تمرکز و توجه را بهبود بخشید، آرامش ذهنی داشت، برای کوچک ترین قدم ها در زندگی برنامه ریزی کرد و بر اساس اولویت ها پیش رفت. پس دیسیپلین مانند یک پل است که فرد را به موفقیت نزدیک کرده و مسیر را هموار تر می کند.
معرفی کتاب درباره دیسیپلین
در صورت تمایل به مطالعه کتاب هایی در زمینه دیسیپلین می توانید، کتب زیر را مطالعه کنید:
- شخصیت سازی با نظم: دیسیپلین شخصی نوشته کورتیس لئون نویسنده ای کتاب یک روان شناس آمریکایی است که در این کتاب به شما برای افزایش نظم در زندگی شخصی کمک می کند و به تاثیر نظم در موفقیت تاکید می کند.
- کتاب 5 دقیقه دیسیپلین: تمرینات نظم و انضباط شخصی نوشته کریستین لی است. لی در این کتاب به شما راهکارهایی را برای ایجاد عادات مثبت یاد می دهد، به تاثیر نظم شخصی اشاره می کند و عوامل رسیدن به موفقیت را بررسی می کند.
- کتاب از دیسیپلین نترسید و فرزندتان را تربیت کنید؛ در مدت کوتاهی رفتار فرزندتان را بهتر کنید نوشته روت آلن پیترز است. نویسنده در این کتاب، در مورد نظم، تاثیر آن بر تربیت فرزندان و مزایای نظم و چالش های تربیت فرزندان صحبت می کند.
جمع بندی ای سنج
در این مقاله در مورد دیسیپلین و راهکارهای ایجاد آن صحبت کردیم. دیسیپلین به معنای داشتن نظم و انضباط است. یک فرد با دیسیپلین فردی است که با ایجاد نظم و برنامه ریزی در زندگی، مسیر موفقیت را برای خودش هموار تر می کند.
لازم به ذکر است که دیسیپلین یک ویژگی مهم است که باید در مدیریت و رهبری وجود داشته باشد.
تا چه حد برای ارتقاء نظم شخصی در زندگی خود برنامه ریزی دارید؟ لطفاً دیدگاه و نظرات ارزشمندتان را با ما به اشتراک بگذارید.
متن ویدئو
ای سنجیای عزیز،سلاامم. در این ویدئو میخوام خود انضباطی رو همراه مثال برای شما تعریف کنم. بیایین با لوکاس آشنا شیم. اون یه پسر جوونه دبیرستانیه، در یک شرایط سخت با اعضای خونوادش که شامل مادر و خواهر کوچیکترش میشه زندگی می کنه و لوکاس به دلیل شرایط سختی که از سر گذرونده بود،
زندگی نسبتا ناسالمی داره؛ اون بیشتر زمانش رو در مهمونی ها صرف نوشیدن الکل و کشیدن سیگار می کرد. یه روز مادرش به شدت مریض شد و لوکاس باید اونو هرچه سریع تر به اورژانس می رسوند. مهم ترین شخص زندگیش که با اون زمان از سختی های زیادی گذشته بود؛ حالا در آستانه مرگ بود.
مادرش برای زندگی و زنده موندن سخت جنگید اما متاسفانه از دنیا رفت و حالا لوکاس بود که هم باید با غم از دست دادن مادرش کنار میومد و هم مرد خونه شده بود. حالا نه تنها باید از خودش مراقبت می کرد بلکه مسئولیت خواهر کوچیکترش هم به عهده ی اون بود. تعطیلات تابستونی بود و لوکاس باید پول در میاورد پس بلافاصله کار خودش رو به عنوان سرایدر و نظافت چی شروع کرد.
لوکاس باید خرج خودش رو در میاورد و خواهرش رو تامین می کرد. تنها هدفش این بود که هر روز سر کار بره و وظایف کاریش رو به خوبی انجام بده؛ روز به روز لوکاس شیفت های بیشتری رو برای کارکردن بر میداشت تا بتونه پول بیشتری دربیاره.
کار لوکاس نیاز به نظم و دقت زیادی داشت. اون پولی که از سرایداری و نظافت در میورد را صرف خرید شام هر شب برای خودش و خواهرش می کرد.از یه طرفم دوست نداشت که به دوستاش بگه به عنوان سرایدار و نظافت چی داره کار می کنه!
بنابراین وقتی دوستاش ازش می پرسیدن که شب یا عصر میای بریم مهمونی و تفریح، تصمیم گرفت به دوستاش بگه که، باید از خواهر کوچولوش مراقبت کنه و براش شام بپزه.لوکاس دیگه به سرکار رفتن هر روزه عادت کرده بود و کار کردن براش سخت نبود.
حالا دیگه تصمیم گرفته بود از خرید غذاهای ناسالم صرف نظر کنه و شب ها وقتی به خونه بر می گرده برای خودش و خواهرش یه شام خونگی سالم درست کنه وصبحانه فردا رو از شب قبل آماده کنه. لوکاس یه روتین ثابت رو در پیش گرفته بود، رفتن به سرکار بعد خانه و آشپزی دوباره رفتن به سرکار و خانه و....
سرانجام تعطیلات تابستونی به پایان رسید و مدرسه ها باز شد، حالا لوکاس باید در کلاس های درس مدرسه هم شرکت می کرد. لوکاس باید برنامه ریزی می کرد تا بتونه مدرسه بره، کارش رو حفظ کنه و از خواهرش مراقبت کنه و او موفق به انجام تمام این کارا شد بدون اینکه حتی یه روز از انجام یه کاری عقب بیوفته. صرف نظر از اینکه لوکاس چه احساسی داشت اما اون هر روز به مدرسه میرفت، غذا درست می کرد، صبحانه فردا رو آماده می کرد و مراقب خواهرشم بود.
در نهایت لوکاس تونست خودش رو به دانشگاه برسونه و با نمرات عالی فارغ التحصیل بشه. لوکاس بعد از فارغ التحصیلی یه شغل با درآمد عالی پیدا کرد و همچنان تونست عادات خوبش رو حفظ کنه و حتی تونست خواهر کوچیکترش رو هم وارد دانشگاه کنه. لوکاس و خواهرش هر دو ازدواج کردن.
آن ها در طول زندگی دوستان خوبی پیدا کردن و همیشه رضایت مادرشون از لوکاس رو احساس می کردن. به نظرتون لوکاس چه جوری زندگی خودش رو تغییر داد؟ از یه آدم تنبل تبدیل به فردی شد که کنترل زندگی و سرنوشت خودش رو در دست گرفته؟
اون تبدیل به یه فرد با نظم و انظباط شد؛ اما چه جوری ممکنه؟ اولین چیز مهم برایه لوکاس پیدا کردن یه دلیل محکم بود؛ چرا؟ وقتی که مادرش از دنیا رفت اون مرد خونه شده بود و باید از خواهرش مراقبت می کرد.اما چرا اون؟ یه جورایی بازی مرگ و زندگی بود. اون یا باید مسئولیت زندگی رو قبول می کرد یا همونجا همه چی تموم بود.
تحقیقات نشون میدن، سوال انگیزشی قوی چرا، به مردم این قدرت و اجازه رو می ده که از اراده خودشون استفاده کنن، اراده ای که شاید قبل از اون هرگز ازش استفاده نمی کردن.
میدونین این قضیه منو یاد فیلمایی میندازه که بوکسورا تا لحظه آخر تو رینگ برای برنده شدن میجنگن اما وقتی به گذشته بر میگردن و چندتا خاطره از اینکه چرا باید برنده شنو با خودشون مرور می کنن و اونجاس که اونا مسابقه رو میبرن و نتیجه مسابقه رو به نفع خودشون تغییر میدن.
و در مقابل همه ی اتفاقات غیر منتظره شانس برد رو از آن خودشون می کنن. مطالعات همچنین به ما میگن، یه دلیل قوی انگیزه دهنده می تونه تنها به عنوان یک راه حل موقت برای افزایش قدرت اراده عمل کنه!
البته این قدرت اراده محدودیت هایی هم داره. براتون یه مثال می زنم: لوکاس یه دلیل انگیزشی قوی برای اینکه چرا باید مسئولیت پذیر تر بشه، داشت.اما به این معنی نیست که او باید تا آخر عمرش بی نهایت کار کنه. پس اون سعی کرد که در یه شغل پاره وقت شروع به کار کنه، از خواهرش مراقبت کنه و تو درساش نمره الف بگیره، در کنارش نواختن گیتارو هم یاد بگیره.
همه ی این کارا اگه غیر ممکن نباشه اما سخته! صرف نظر از اینکه اون چه دلیل قوی برای انجام اینکارا داشته. اما تو این مورد لوکاس با تمرکز به یه وظیفه، که کارکردن بود شروع کرد. اگه می خواید هر روز یک کار انجام بدین و اونو تبدیل به عادت کنین باید مثل لوکاس نیروی اراده و نظم و انظباط رو به سمت فعالیت های دیگه هدایت کنین
اول از کار کردن شروع کنین، بعد آشپزی کردن و بعد مدرسه رفتن و خود انظباطی و برنامه ریزی، کلید عاقل بودن و انجام فعالیت های سر موقع، تبدیل فعالیت های مفید به عادت و در نهایت یادگیری فعالیت های جدید و انجام دادنشون بر اساس نظمه!
ایجاد اولین عادت میتونه خیلی ساده باشه، مثل اینکه هر روز که از خواب بیدار میشین یه لیوان آب بخورین یا روی تختتون رو مرتب کنین. وقتی یه فعالیت تبدیل به عادت شد برای انجام اون فعالیت به اراده کمتری نیاز دارین. همچنین لوکاس تو این مسیر با یه چالشی روبه رو شد که اکثر افرادی که تمرین خود انظباطی و با نظم بودن می کنن با اون مواجه میشن. فشار همسالان و دوستان!
دوستان لوکاس اون رو برای برگشت به زندگی قدیمی اش که پر تفریح و خوش گذرونی و مسئولیت پذیری کمتری بود، وسوسه می کردن. دوتا دلیل وجود داشت تا لوکاس تونست به این دوراهی غلبه کنه.لوکاس دلیل محکمی برای مسئولیت پذیری داشت و دوم اینکه برای مقابله با وسوسه برنامه ریزی کرده بود و از تکنیک (if-then) اگر- پس استفاده میکرد.
اون برنامه ریزی کرده بود که اگر دوستاش ازش خواستن باهاشون به مهمونی و بیرون بره، پس بهشون می گه باید از خواهرش مراقبت کنه و شام بپزه.این یه تصمیم از پیش برنامه ریزی شده برای کنترل خود و اعمال اراده در مقابل وسوسه و جلوگیری از اون بود. تکنیک اگر-پس یه استراتژی عالی برای برنامه ریزی در مورد برنامه هاییه که ممکنه برامون اتفاق بیوفته و وسوسه برما غلبه کنه و اراده ما کم شه.
این روش یه پاسخ خودکار و از پیش تعیین شده برای مقابله با وسوسه است.
تحقیقات به ما میگن، هرچی تمرین بیشتری برای خود انظباطی داشته باشیم خود انضباطی در اعمال و فعالیت های بعدیمون بیشتر دیده می شه؛ مثل تمرین عضله سازی!
لوکاس با پیدا کردن یه دلیل محکم برای خودش، تمرین و ارتقای خود نظم دهی و تبدیل فعالیت های مثبت به عادت و برنامه ریزی برای مقابله با وسوسه های احتمالی، تونست منضبط تر بشه و با سختی ها و ناملایمات زندگی به خوبی کنار بیاد و به اونا غلبه کنه! نظرتون چیه که ما هم مثل لوکاس باشیم؟
اصطلاحات مهم این مقاله
سوالات متداول
-
دیسیپلین چیست؟
- دیسپلین به معنای نظم و انضباط در انجام کارها است.
-
دیسیپلین کاری چیست؟
- به رعایت نظم و انضباط در مجموعه رفتار و اعمال و فعالیت های مرتبط با کار و حرفه، دیسیپلین کاری گفته می شود.
-
آیا می توان دیسیپلین را یاد گرفت؟
- بله ایجاد نظم و انضباط با به کار بردن راهکارهایی در هر فردی ممکن است. دیسیپلین یک ویژگی اکتسابی است.
-
راهکار های ایجاد دیسیپلین چیست؟
- تحلیل خود، شناخت موانع بانظمی، اصلاح عادات و رفتار غلط و... به ایجاد دیسیپلین کمک می کند.