معنی استرس
stress (stres)
پاسخ فیزیولوژیکی یا روانی به تغییرات و مشکلات زندگی
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
پاسخ فیزیولوژیکی یا روانی به عوامل استرس زای داخلی یا خارجی. استرس شامل تغییراتی است که تقریباً روی سیستم بدن تأثیر می گذارد و احساس و رفتار را تغییر می دهد. به عنوان مثال، ممکن است با تپش قلب، تعریق، خشکی دهان، تنگی نفس و گفتار سریع آشکار شود. استرس شدید با سندرم سازگاری عمومی آشکار می شود. با ایجاد این تغییرات در ذهن و بدن، استرس مستقیماً به بروز اختلال روانی و فیزیولوژیکی و بیماری کمک می کند و بر سلامت روحی و جسمی تأثیر می گذارد و کیفیت زندگی را کاهش می دهد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
فشار یا نگرانی ناشی از مشکلات زندگی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
- نگرانی بزرگ ناشی از یک وضعیت دشوار، یا چیزی که باعث این شرایط می شود.
-احساس نگرانی و عصبی بودن
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
استرس، چه فیزیولوژیکی و چه بیولوژیکی، واکنش ارگانیسم به یک عامل استرس زا مانند شرایط محیطی است. استرس روش بدن در واکنش به شرایطی مانند تهدید، چالش یا مانع جسمی و روانی است. در انسان و بیشتر پستانداران، سیستم عصبی خودمختار و محور HPA یعنی هیپوتالاموس، هیپوفیز، آدرنال، دو سیستم اصلی هستند که به استرس پاسخ می دهند.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
فشار روانی. استرس اصطلاحی است که در طب و زیست شناسی بطور گوناگون به کار گرفته شده است. گاهی به معنی یک رویداد یا موقعیتی که تاثیر مضر بر ارگانیسم دارد. و گاهی به معنی تنش روانشناختی ناشی از این رویداد و موقعیت ها. به مفهوم دقیق هر چیزی که در تمامیت زیست شناختی ارگانیسم اختلال بوجود آورد و شرایطی ایجاد کند که ارگانیسم طبیعتا از آن پرهیز می کند، استرس شمرده می شود.
واژه های مترادف در فارسی
اضطراب، نگرانی، دلهره، تنش
واژه های مترادف لاتین
pressure, strain, tension
واژه های متضاد در فارسی
بیخیالی، بی تفاوتی، بی اعتنایی
واژه های متضاد لاتین
Comfort, disregard, indifference