

سلامت روان مردان در سایه تابوها
در دنیایی که از مردان انتظار میرود قوی، نفوذناپذیر و بیاحساس باشند، صحبت از سلامت روان آنها همچنان یک تابو به شمار میآید. این تصورات کلیشهای، فشار عظیمی بر مردان وارد میکند تا احساسات خود را سرکوب کرده و به دنبال کمک نباشند.
همین مسئله باعث شده است که بسیاری از آنها به صورت پنهانی با اضطراب، افسردگی و دیگر مشکلات روانی دست و پنجه نرم کنند که اغلب به عواقب جبرانناپذیری ختم میشود. در این مقاله از ای سنج قصد داریم این تابوهای کهنه را بشکنیم و به بررسی عمیق سلامت روان مردان بپردازیم.
۱. بحران خاموش سلامت روان مردان
سلامت، بر اساس تعریف جامع سازمان بهداشت جهانی، حالتی از تندرستی کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و صرفاً به معنای فقدان بیماری نیست. این تعریف، ابعاد گستردهای را در بر میگیرد که شامل توانایی فرد در شناخت استعدادهای خود، کنار آمدن با استرسهای روزمره، انجام کار مفید و تعامل سازنده با جامعه میشود.
در این میان، سلامت روان مردان موضوعی حیاتی است که تأثیری مستقیم بر پویایی خانواده، ثبات جامعه و پیشرفت پایدار دارد. با وجود پیشرفتهای چشمگیر در علم پزشکی و افزایش امید به زندگی در سراسر جهان، مردان در بسیاری از جوامع همچنان با موانع خاصی در زمینه سلامت خود مواجه هستند که اغلب منجر به عمر کوتاهتر و کیفیت زندگی پایینتری در مقایسه با زنان میشود.
این مقاله به بررسی دقیق و عمیق این بحران خاموش میپردازد. ریشهیابی این مشکلات نشان میدهد که بسیاری از چالشهای سلامت روان مردان، از کلیشههای جنسیتی و تابوهای ریشهداری نشأت میگیرد که ابراز احساسات، پذیرش آسیبپذیری و جستجوی کمک حرفهای را برای آنان دشوار میسازد.
این باورهای فرهنگی، به نوبه خود، مردان را به سمت مکانیسمهای مقابلهای مخرب سوق میدهد که نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه آنها را به اشکال خطرناکتری همانند پرخاشگری، انزوا و رفتارهای پرخطر نمایان میسازد. در نهایت، این الگوهای رفتاری نابهنجار، بر کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعی تأثیر منفی میگذارد و سلامت کل جامعه را به خطر میاندازد.
بنابراین، پرداختن به سلامت روان مردان تنها یک مسئله فردی نیست، بلکه یک دغدغه حیاتی برای ارتقاء سلامت و رفاه جمعی به شمار میرود. این تحلیل جامع از ای سنج، با هدف شکستن این تابوهای دیرینه و ارائه راهکارهای مستند، مسیری برای ایجاد آگاهی و حمایت بیشتر فراهم میآورد.
۲. ریشههای فرهنگی و اجتماعی: جعبههای آهنین مردانگی
چالشهای سلامت روان مردان، اغلب نه در عوامل بیولوژیکی صرف، بلکه در بافتار فرهنگی و اجتماعی جوامع ریشه دارد. این الگوهای رفتاری و فکری در قالب «نقشهای جنسیتی» و «کلیشههای مردانگی» از سنین کودکی در ذهن پسران نهادینه شده و تا بزرگسالی همراه آنان است. این بخش به بررسی این ریشههای عمیق میپردازد.
کلیشههای جنسیتی و «مردانگی سمی»
کلیشههای جنسیتی مجموعهای از باورهای فرهنگی مشترک درباره رفتار، خصوصیات شخصیتی و سایر ویژگیهایی هستند که جامعه برای مردان و زنان مناسب یا مطلوب میداند. برای مردان، این کلیشهها اغلب شامل عباراتی همانند «مرد که گریه نمیکنه»، «مرد باید قوی باشه» یا «ابراز درد نشانه ضعف است» میشود.
این باورها به پسران اجازه نمیدهد که احساسات خود را بشناسند، درک کنند و به درستی ابراز نمایند. فشار اجتماعی برای حفظ ظاهری «مقاوم و شکستناپذیر» میتواند پیامدهای روحی و جسمی وخیمی به دنبال داشته باشد.
این فشارهای فرهنگی زمینهساز شکلگیری مفهومی به نام «مردانگی سمی» است. این اصطلاح که ریشه در جنبشهای مردان اسطورهای در دهه ۱۹۸۰ دارد، به جعبهای تنگ و انعطافناپذیر تشبیه میشود که مردان را وادار میکند احساسات خود را مخفی کنند، از رفتارهای لطیف پرهیز نمایند و همواره قدرتمند و بینقص به نظر برسند.
این فرهنگ، موفقیت، ثروت و قدرت را وظیفه مردان میداند و سلامت روانی آنها را به طور جدی به چالش میکشد. در نتیجه، مردانی که از این هنجارها فاصله میگیرند، ممکن است در معرض قضاوت یا آزار و اذیت قرار گیرند.
نگاهی به فرهنگهای مختلف: تنوع در برساخت مردانگی
مردانگی یک مفهوم واحد و جهانی نیست، بلکه یک «برساخته اجتماعی» است که در فرهنگها، جوامع و مقاطع تاریخی مختلف متفاوت است. این تنوع درک، نشان میدهد که الگوهای سنتی مردانگی، «طبیعی» یا «اصیل» نیستند، بلکه میتوانند با آگاهیبخشی و تلاش تغییر کنند. در بسیاری از فرهنگهای جهان، اثبات مردانگی با مقاومت فیزیکی و تحمل درد گره خورده است.
برای مثال، در برخی قبایل آفریقایی، پسران برای تبدیل شدن به مردان واقعی باید از مراسمهای فیزیکی و خشونتآمیز طاقتفرسا، همانند پرش از ارتفاع یا مسابقه شلاقزنی، عبور کنند تا به عنوان یک مرد پذیرفته شوند.
در جوامع سنتیتر همانند هند، ساختارهای مردسالارانه و نظام کاستی، مردان را در معرض فشارهای اجتماعی و اقتصادی سنگینی قرار میدهد. این فشارها، مردان را موظف به رعایت سلسلهمراتب و تأمین مالی خانواده میداند. در فرهنگهایی همانند ژاپن، مفاهیمی چون «ایکی گای» (هدف در زندگی) و «گامان» (تحمل سختیها) به مردان کمک میکند تا با استرسهای زندگی کنار بیایند.
این مفاهیم، اگرچه به تابآوری کمک میکنند، اما در عین حال میتواند به عنوان فشاری برای سرکوب مشکلات هم عمل کند. بررسی این الگوها نشان میدهد که ریشهیابی مشکلات سلامت روان مردان نیازمند یک تحلیل جامعهشناختی از «مردانگیهای» متفاوت و عوامل بازتولیدکننده آنهاست، نه صرفاً بررسی علائم فردی.
نقش نهادهای اجتماعی در بازتولید کلیشهها
کلیشههای جنسیتی در بستری سهگانه از خانواده، رسانه و نهادهای آموزشی شکل گرفته و نهادینه میشود. خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی، با القای باورهایی همانند «مرد باید با پاش درو باز کنه»، مسیر جامعهپذیری پسران را در جهت تطبیق با هنجارهای جنسیتی مورد قبول جامعه هموار میکند. نهادهای آموزشی هم با تفکیک جنسیتی و محتوای درسی، این کلیشهها را تقویت کرده و فضایی تبعیضآمیز ایجاد میکنند.
در کنار خانواده و نهادهای آموزشی، رسانهها به عنوان ابزاری قدرتمند، در بازتولید این کلیشهها نقش مهمی دارند. رسانههای جمعی با استفاده از تکنیکهای تصویری و زبانی خاص، مردان را به عنوان افراد «مسلط، عقلانی و قدرتمند» بازنمایی میکنند و این الگوها را در ذهن کودکان و بزرگسالان درونی میسازند.
این بازنماییهای تکراری و قالبی، مردان را از ابراز جنبههای لطیفتر و آسیبپذیر وجودشان باز میدارد و هرگونه رفتار متفاوت را با واکنش منفی جامعه مواجه میکند. در نتیجه، این سه نهاد اصلی اجتماعی، به طور مداوم فشارهای سنگینی را بر دوش مردان میگذارند که منجر به مشکلات روانی پنهان و درماننشده میشود.

در بسیاری از کشورهای جهان، مردان ۲ تا ۴ برابر بیشتر از زنان اقدام به خودکشی موفق میکنند. علیرغم اینکه ممکن است تعداد تلاشهای ناموفق برای خودکشی در زنان بیشتر باشد، اما به دلیل استفاده مردان از روشهای مرگبارتر، آمار خودکشیهای منجر به فوت در آنها به شکل نگرانکنندهای بالاتر است.
۳. علائم پنهان و پیامدهای خاموش: وقتی مردان فریاد نمیزنند
یکی از مهمترین دلایل نادیدهگرفته شدن بحران سلامت روان مردان، تفاوت در نحوه بروز علائم است. مردان به ندرت علائم اختلالات روانی را به شیوه سنتی و مورد انتظار جامعه (همانند گریه و اندوه) نشان میدهند. در عوض، فشارهای فرهنگی آنان را به سمت مکانیسمهای مقابلهای سوق میدهد که علائم را به شکلی متفاوت و گاهی خطرناک نمایان میکند.
تفاوت در بروز علائم
تحقیقات نشان میدهد که زنان و مردان ممکن است افسردگی را به شکل متفاوتی تجربه کنند. در حالی که زنان بیشتر دچار غم، احساس پوچی و گریه میشوند، مردان افسرده، احساسات خود را از طریق خشم، تحریکپذیری و پرخاشگری بروز میدهند. این تفاوت در بروز علائم، تشخیص افسردگی در مردان را دشوار میسازد و گاهی اوقات علائم آنها به اشتباه به استرس شغلی یا ویژگیهای شخصیتی نسبت داده میشود.
علاوه بر علائم رفتاری، مردان افسرده ممکن است علائم جسمانی متعددی را هم تجربه کنند. خستگی مزمن، اختلال در خواب (بیخوابی یا پرخوابی)، تغییرات در اشتها یا وزن و دردهای جسمانی بیدلیل همانند سردرد و کمردرد از جمله این علائم هستند. کاهش میل جنسی هم یکی از علائم شایع افسردگی در مردان است که میتواند عملکرد سیستم عصبی مرتبط با انرژی و هیجان را مختل کند.
این تفاوتها نشاندهنده آن است که «نقاب مردانگی» که مردان به دلیل فشارهای اجتماعی به چهره میزنند، نه تنها باعث پنهان شدن رنج آنها میشود، بلکه خود به یک مکانیسم دفاعی مخرب تبدیل شده و علائم را به شکلی متفاوت و خطرناک بروز میدهد. این پنهانکاری و برونریزی پرخاشگرانه، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه آن را تشدید کرده و به پیامدهای ویرانگری همانند اعتیاد و خودکشی منجر میشود.
جدول ۱: مقایسه علائم شایع افسردگی در مردان و زنان
حوزه علائم | علائم شایع در مردان | علائم شایع در زنان |
هیجانی و رفتاری | خشم، تحریکپذیری، پرخاشگری، احساس پوچی و ناامیدی، رفتارهای پرخطر | غم، گریه بیدلیل، احساس پوچی، احساس بیارزشی و گناه |
جسمانی | خستگی مزمن، دردهای جسمانی بیدلیل (سردرد، کمردرد)، کاهش میل جنسی | سردرد، مشکلات خواب، خستگی، تغییر اشتها و وزن |
اجتماعی | انزوا و گوشهگیری، کاهش ارتباط با خانواده و دوستان، نادیدهگرفتن مسئولیتها | کنارهگیری اجتماعی، دوری از فعالیتها و سرگرمیها |
خواب | مشکل در به خواب رفتن، زود بیدار شدن، یا پرخوابی بیش از حد | اختلال در خواب (بیخوابی یا پرخوابی) |
رفتارهای پرخطر به جای ابراز احساسات
ناتوانی در مدیریت صحیح هیجانات، به ویژه خشم، به دلیل عدم آموزش در کودکی، در مردان بیشتر دیده میشود و به رفتارهای پرخاشگرانه منجر میگردد. این پرخاشگری، تنها یک ویژگی شخصیتی نیست، بلکه میتواند یک نشانه مهم از رنجهای روانی درماننشده باشد. مطالعات نشان میدهد که مردان تمایل بیشتری به انزوای اجتماعی دارند و هنگام بروز مشکلات، حمایت کمتری از سوی دوستان دریافت میکنند که این امر به تنهایی و رنج پنهان آنها میافزاید.
علاوه بر این، مشکلات روانی زمینهساز همانند افسردگی و اضطراب شدید، به طور مستقیم با گرایش به رفتارهای پرخطر و سوءمصرف مواد مخدر و الکل مرتبط است. مردان به دلیل تلاش برای رهایی از فشارهای روانی یا اثبات مردانگی خود، بیشتر به مصرف مواد، الکل و دخانیات روی میآورند. این رفتارهای بیرونی، نه تنها علائم اصلی افسردگی را پنهان میکنند، بلکه خطر سوءمصرف مواد و آسیب به روابط اجتماعی را افزایش میدهند.
آمار و ارقام نگرانکننده
«پارادوکس خودکشی» یکی از نگرانکنندهترین پیامدهای پنهانکاری مردان است. در حالی که شیوع اختلالات روانی همانند افسردگی در زنان (۱.۵ تا ۳ برابر) بیشتر است، آمار خودکشی موفق در مردان در بیشتر کشورها بالاتر است. این اختلاف به دلیل استفاده مردان از روشهای کشندهتر برای خودکشی توضیح داده میشود، در حالی که زنان بیشتر به افکار خودکشی دچار میشوند، اما از روشهای با مرگآوری کمتر استفاده میکنند.
آمار ایران هم نشان میدهد که نسبت خودکشی مردان به زنان در بازه ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۱ بین ۱ تا ۳ درصد بیشتر بوده است، با بالاترین نسبت در سال ۲۰۱۹. این آمار، نشان میدهد که پنهان کردن رنجهای روانی و فقدان مهارتهای ابراز احساسات در مردان، میتواند به پیامدهای ویرانگری منجر شود.
۴. محیطهای تأثیرگذار: از خانواده تا محل کار
محیطهای مختلفی که یک مرد در آن زندگی و فعالیت میکند، از خانواده تا محل کار، تأثیری مستقیم بر سلامت روان او دارند. این نهادها میتوانند هم منبع فشار و استرس باشند و هم بستری برای حمایت و ارتقاء سلامت روانی.
نقش حیاتی خانواده
خانواده اولین و مهمترین محیطی است که نیازهای عاطفی و روانی فرد در آن برآورده میشود. عزت نفس، توانایی مدیریت هیجانات و مهارتهای ارتباطی در این بستر شکل میگیرد. یک خانواده سالم با روابط محترمانه، گرم و صمیمانه، محیطی امن برای گفتگو و تبادل نظر فراهم میکند و به اعضا اجازه میدهد که مشکلات خود را مطرح کنند. قدردانی کلامی و غیرکلامی از یکدیگر و مشارکت در فعالیتهای مشترک، پیوندهای عاطفی را تقویت کرده و به تابآوری و انعطافپذیری در برابر استرسها کمک میکند.
نهادهایی که از دیرباز در بازتولید کلیشههای جنسیتی نقش داشتهاند (همانند خانواده)، پتانسیل تبدیل شدن به قویترین نیروها برای تغییر و ارتقاء سلامت روان مردان را دارند. تغییر در این نهادها به صورت یک چرخه مثبت عمل میکند؛ جایی که خانوادههای سالم، افراد آگاه را پرورش میدهند که به نوبه خود، سیاستهای حمایتی در محیط کار را ترویج میکنند.
فشارهای محیط کار
محیط کار پرتنش و انتظارات اجتماعی از مردان برای «موفقیت شغلی» و «تأمین مالی خانواده» میتواند منبع استرس شدیدی باشد که به مشکلات جسمی و روانی منجر میشود. فشارهای شغلی و استرس مزمن ناشی از آن، میتواند باعث فرسودگی شغلی، کاهش بهرهوری و مختل شدن روابط خانوادگی و اجتماعی شود. این فشارها ریشه در نگاه سنتی جامعه به نقش مردان به عنوان تنها نانآور دارد.
با این حال، سازمانها میتوانند نقش حمایتی مهمی ایفا کنند. حمایت از سلامت روانی کارکنان، کاهش فرسودگی شغلی و افزایش کارآمدی را به دنبال دارد. سازمانها میتوانند با ایجاد تعادل بین کار و زندگی، ارائه فرصتهای آموزشی مدیریت استرس و فراهم کردن فضاهای مشاوره و حمایت روانی، محیط کاری سالمی ایجاد کنند. این تغییرات نه تنها به نفع کارکنان مرد است، بلکه به رشد و بهرهوری کلی سازمان هم کمک میکند.
تأثیر رسانهها و کمپینهای آگاهیبخش
رسانهها، همانگونه که در بازنمایی کلیشهای مردان نقش دارند، میتوانند به عنوان ابزاری قدرتمند برای آگاهیبخشی و تغییر هم عمل کنند. کمپینهایی همانند «موومبر» (Movember) که از سال ۲۰۰۳ در استرالیا آغاز شد، با هدف افزایش آگاهی درباره سلامت مردان، به ویژه سرطان و افسردگی، به جهانیان معرفی شدهاند.
این کمپینها با نمادهای بصری (همانند گذاشتن سبیل در ماه نوامبر) و فعالیتهای گروهی، تابوی صحبت درباره مشکلات را میشکنند و به مردان نشان میدهند که «تنها نیستند». ترویج الگوهای غیرکلیشهای در رسانهها و افزایش آگاهی عمومی از طریق کمپینهای هدفمند، میتواند به اصلاح نگرشهای جنسیتی در جامعه کمک کند و این نهاد را از یک عامل بازتولیدکننده کلیشه به یک نیروی محرکه برای تغییر تبدیل نماید.
۵. راهکارهای اثربخش برای شکستن تابوها و ارتقای سلامت روان
مقابله با بحران سلامت روان مردان نیازمند یک رویکرد جامع و چندسطحی است که از سطح فردی آغاز شده و به سیاستگذاریهای کلان ختم میشود.
راهکارهای فردی: خودآگاهی و تقویت تابآوری
نخستین گام، پذیرش این واقعیت است که «مردان ابرقهرمانهای آسیبناپذیر» نیستند و همانند هر انسان دیگری، احساسات و آسیبپذیری دارند. مردان تابآور از درخواست کمک و جستجوی حمایت نمیترسند. آنها مسئولیت شخصی اعمال خود را میپذیرند و با اعتماد به نفس با شکستها مواجه میشوند. برای تقویت تابآوری، مردان میتوانند از راهکارهای زیر استفاده کنند:
- مدیریت استرس و هیجان: تمریناتی همانند مدیتیشن و تنفس آگاهانه میتواند به کاهش استرس و افزایش آرامش کمک کند.
- سبک زندگی سالم: رعایت بهداشت خواب، تغذیه مناسب و ورزش روزانه (حداقل یک ساعت در هفته) برای ارتقاء سلامت روان حیاتی است.
- آگاهی از علائم: آشنایی با علائم پنهان اختلالات روانی همانند افسردگی و اضطراب در مردان، به آنها کمک میکند تا در صورت بروز مشکل، زودتر به دنبال کمک باشند.
راهکارهای خانوادگی و ارتباطی: ایجاد شبکههای حمایتی
خانواده و دوستان میتوانند با ایجاد یک محیط امن و بدون قضاوت، مردان را به گفتگو درباره مشکلاتشان تشویق کنند. برای این منظور:
- گوش دادن فعال: به جای نصیحت کردن، همدلی و گوش دادن فعالانه، به مردان کمک میکند تا احساسات خود را راحتتر بیان کنند.
- گفتگوی بدون قضاوت: با لحنی گرم و صمیمی و با بیان مشاهدات عینی، مردان را به صحبت کردن ترغیب کنید. عباراتی همانند «این روزها خیلی خسته به نظر میرسی، چیزی شده؟» میتواند نقطه شروع مناسبی باشد.
- تشویق به کمک حرفهای: مردان باید با علائم اختلالات روانی آشنا شوند و در صورت نیاز، به روانشناس مراجعه کنند. اطرافیان میتوانند با معرفی متخصصان معتبر و بیان تجربیات مثبت، این مسیر را هموار کنند.
راهکارهای سیستمی و سازمانی
حمایت از سلامت روان مردان نیازمند تغییرات سیستمی و سازمانی است:
- برنامههای سلامت روان در محیط کار: شرکتها میتوانند با ارائه برنامههای آموزشی مدیریت استرس، کارگاههای خودآگاهی و مشاوره، از سلامت روان کارکنان مرد خود حمایت کنند. اپلیکیشنهای سلامت روان همانند Headspace، Calm و Woebot هم ابزارهای مؤثری برای مدیریت استرس و پیگیری وضعیت روانی هستند که میتوانند در این برنامهها معرفی شوند.
- تغییر سیاستهای کلان: بازنگری در سیاستهای رسانهای برای ترویج الگوهای غیرکلیشهای و افزایش آگاهی عمومی از طریق کمپینهای هدفمند، میتواند به اصلاح نگرشهای جنسیتی در جامعه کمک کند.
جدول ۲: راهکارهای عملی برای ارتقای سلامت روان مردان
حوزه اقدام | توصیههای کلیدی | مثالهای عملی |
فردی | تقویت تابآوری، خودآگاهی و سبک زندگی سالم | انجام ورزش هفتگی، رعایت بهداشت خواب، یادگیری تمرینات تنفس آگاهانه، آشنایی با علائم اختلالات روانی |
خانوادگی | ایجاد محیطی امن برای گفتگو، گوش دادن فعال و همدلی | اختصاص زمان برای گفتگوهای صمیمانه، پرهیز از قضاوت، استفاده از عبارات حمایتی، انجام فعالیتهای مشترک خانوادگی |
محیط کار | حمایت سازمانی از سلامت روان کارکنان، کاهش فرسودگی شغلی | ارائه برنامههای آموزشی مدیریت استرس، ایجاد تعادل بین کار و زندگی، استفاده از اپلیکیشنهای سلامت روان، ارائه خدمات مشاوره |
اجتماعی | تغییر کلیشههای جنسیتی در رسانهها و فرهنگ عمومی | ترویج الگوهای مردانگی نوین، حمایت از کمپینهای آگاهیبخش همانند موومبر، آموزش مهارتهای زندگی در مدارس |
سخن آخر ای سنج درباره سلامت روان مردان در سایه تابوها
سلامت روان مردان، بحرانی خاموش است که پیامدهای آن در تار و پود جامعه نفوذ کرده و ریشه در کلیشههای اجتماعی دارد. فشار برای «قوی بودن» و «فریاد نکشیدن»، مردان را به سمت سرکوب احساسات و رفتارهای پرخطر سوق میدهد که نه تنها به خود آنها آسیب میزند، بلکه کیفیت روابط خانوادگی و ثبات اجتماعی را هم به خطر میاندازد.
این پدیده، در آمار بالای خودکشی موفق در میان مردان به وضوح قابل مشاهده است که نشاندهنده یک سیستم ناکارآمد در تشخیص و درمان رنجهای پنهان آنهاست. مقابله با این بحران نیازمند یک حرکت همهجانبه در تمامی سطوح جامعه است. افراد باید با پذیرش آسیبپذیری خود، به تقویت تابآوری و جستجوی کمک حرفهای روی آورند.
خانوادهها باید بستری امن برای گفتگو ایجاد کنند و از قضاوت مردان به دلیل ابراز احساسات خودداری نمایند. در سطح کلان، نهادهای اجتماعی و سازمانها وظیفه دارند با ترویج الگوهای غیرکلیشهای در رسانهها و ارائه برنامههای سلامت روان در محیط کار، از مردان حمایت کنند. این تغییر رویکرد، به نفع مردان، خانوادههای آنها و کل جامعه خواهد بود.
با آموزش و آگاهیبخشی، میتوانیم تعریف نوین مردانگی را ترویج کنیم که در آن، مردان هم همانند تمام انسانها، آسیبپذیر، احساساتی و در جستجوی کمک باشند، نه ابرقهرمانهایی آسیبناپذیر. این تغییر، مسیری به سوی جهانی سالمتر و عادلانهتر برای همه است.
اصطلاحات مهم این مقاله
سوالات متداول
-
چرا مردان کمتر به دنبال کمک برای مشکلات سلامت روان خود میروند؟
- این موضوع عمدتاً ریشه در انتظارات اجتماعی و فرهنگی دارد که مردان را قوی، مستقل و بدون نیاز به کمک نشان میدهد. این تابوها باعث میشود که بسیاری از مردان احساس کنند بیان ضعف یا نیاز به کمک، به نوعی به مردانگی آنها لطمه میزند.
-
چرا صحبت کردن درباره احساسات برای مردان دشوار است؟
- از کودکی به مردان آموزش داده میشود که احساسات خود را پنهان کنند و به جای گریه کردن، قوی باشند. این الگوهای رفتاری در بزرگسالی ادامه پیدا میکند و موجب میشود بیان احساسات برای آنها به یک کار دشوار و ناآشنا تبدیل شود.
-
چطور میتوان به یک دوست یا عضو خانواده مرد که با مشکلات سلامت روان دست و پنجه نرم میکند، کمک کرد؟
- بهترین راه این است که با گوش دادن فعال و بدون قضاوت شروع کنید. به جای ارائه راه حل، به او نشان دهید که در کنارش هستید. او را تشویق کنید که با یک متخصص سلامت روان صحبت کند و به او در پیدا کردن یه درمانگر کمک کنید.