معنی تجربه
experience (ˌikˈspirēəns)
دانش یا مهارت حاصل از یک دوره تجربه عملی از چیزی، به ویژه آنچه در یک حرفه خاص کسب شده است.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-اتفاقی که در زندگی می افتد و فکر کردن درباره آن
-مطالب موجود در سطح آگاهی
-محرکی که منجر به یادگیری شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
دانش یا مهارت حاصل از یک دوره تجربه عملی از چیزی، به ویژه آنچه در یک حرفه خاص کسب شده است.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
(فرآیند به دست آوردن) دانش یا مهارت
فرهنگ دهخدا
تجربه. [ ت َ رِ / رُ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) آزمایش و امتحان. (ناظم الاطباء). آزمایش. و با لفظ گرفتن و کردن مستعمل است.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
تجربه فرایندی است که از طریق آن موجودات هوشیار جهان اطراف خود را درک می کنند. تجربه ها می توانند با آگاهی فعال از طرف شخصی که تجربه دارد همراه باشد. تجربه موضوع اصلی زیرشاخه های مختلف فلسفه است، از جمله فلسفه ادراک، فلسفه ذهن و پدیدارشناسی
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
-هر رویدادی در زندگی شخصی بوقوع پیوسته است.
-معلومات کسب شده از این رویداد
-مجموعه معلومات کسب شده
واژه های مترادف در فارسی
آزمودن، کسب کردن، امتحان، کوشش، سعی
واژه های مترادف لاتین
experiment, professionalism, feel, know