معنی اعتیاد
addiction (əˈdikSH(ə)n)
عدم امکان متوقف کردن استفاده یا انجام کاری به عنوان یک عادت، به ویژه کاری مضر
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
اعتیاد نوعی اختلال مزمن است که عوامل بیولوژیکی، روانشناختی، اجتماعی و محیطی مؤثر بر آن است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
عدم امکان متوقف کردن استفاده یا انجام کاری به عنوان یک عادت، به ویژه کاری مضر
فرهنگ روانشناسی آکسفورد(ODP)
اعتیاد به مواد به عنوان یک اختلال عودکننده مزمن شناخته می شود که با اجبار در جستجوی و مصرف ماده و از دست دادن کنترل در محدود کردن مصرف مواد و ظهور یک حالت عاطفی منفی (به عنوان مثال اضطراب، تحریک پذیری) است.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-نیاز یا تمایل شدید به انجام یا داشتن چیزی
-عدم توانایی در متوقف کردن انجام یا استفاده از چیزی، به ویژه کاری مضر
فرهنگ دهخدا
اعتیاد. [ اِ ] (ع مص ) عادت کردن. (المصادر زوزنی ) (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن. خوکردن. خوی کردن به چیزی.
wikipedia
اعتیاد یک اختلال مغزی است که با درگیر شدن اجباری در محرک های پاداش دهنده علیرغم پیامدهای نامطلوب مشخص می شود.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
هرگونه وابستگی شدید روانی یا فیزیولوژیک ارگانیسم نسبت به یک دارو.
اعتیاد یک بیماری پیچیده است، یک بیماری مغزی است که با استفاده از مواد اجباری علیرغم پیامدهای مضر آشکار می شود. افراد مبتلا به اعتیاد (اختلال شدید در مصرف مواد) تمرکز زیادی بر استفاده از ماده (های خاص) مانند الکل یا مواد مخدر دارند، تا حدی که زندگی آنها را به خود اختصاص می دهد. آنها حتی وقتی می دانند که مشکلی ایجاد می کند، بازهم به استفاده از الکل یا مواد مخدر ادامه می دهند. با این وجود تعدادی از درمان های موثر در دسترس است و افراد می توانند از اعتیاد بهبود پیدا کنند و زندگی عادی و مثمر داشته باشند.
واژه های مترادف در فارسی
عادت، خو گرفتن، وابسته شدن
واژه های مترادف لاتین
dependence/habit/dependency/ consuetude
واژه های متضاد در فارسی
مستقل، غیر استفاده کننده
واژه های متضاد لاتین
indifference/nonaddict/nonuser/hate/apathy