معنی قضاوت
judegment (ˈjəjmənt)
این اصطلاح به توانایی ارزیابی درست یک موقعیت و اقدام متناسب در آن موقعیت اطلاق می شود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-ظرفیت درک روابط، نتیجه گیری از شواهد و ارزیابی های مهم از وقایع و افراد. -در روانشناسی شناختی، توانایی تعیین وجود یا اندازه نسبی محرک ها.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-توانایی تصمیم گیری معقول پس از بررسی دقیق
-عقیده ای که پس از تفکر دقیق شکل می گیرید.
-تصمیم دادگاه یا قاضی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-توانایی شکل گیری نظرات ارزشمند و تصمیم گیری مناسب
-یک تصمیم یا نظر در مورد کسی یا چیزی که پس از تفکر دقیق گرفته می شود. -یک تصمیم قانونی رسمی
-توانایی تصمیم گیری خوب یا شکل گیری نظرات معقول درباره چیزی
فرهنگ دهخدا
قضاء. [ ق َ] (ع اِ) فرمان. حکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): قضاء اﷲ ترد له الاقضیة.
- قضا کردن؛ حکم دادن. فتوا دادن. رای دادن. (ناظم الاطباء). و در ترکیبات فارسی قضا بدون همزه به کار رود.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
قضاوت به معنی ارزیابی شواهد برای تصمیم گیری است.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
این اصطلاح به توانایی ارزیابی درست یک موقعیت و اقدام متناسب در آن موقعیت اطلاق می شود.
واژه های مترادف در فارسی
داوری، تصمیم گیری، حکم
واژه های مترادف لاتین
adjudicator, arbiter, arbitrator, referee, umpire, verdict
واژه های متضاد در فارسی
قضاوت نکردن، راجع به کسی فکر نکردن