شفقت درمانی چیست؟
به نظر می رسد فرایند هایی که در شفقت درمانی وجود دارد می تواند تاثیر قابل توجهی بر افزایش توان مقابله ای افراد و سازگاری آن ها داشته باشد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد شفقت می تواند به عنوان یک مولفه درمانی مورد استفاده قرار گیرد. در این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر به این موضوع بپردازیم:
شفقت چیست؟
شفقت در ذهن الگو و اساس تكميلي دارد. شفقت يكي از ويژگيهايي است كه در بشر بصورت تكاملي وجود داشته است و جايگاهي را در مغز ميشود به آن اختصاص داد. شفقت يك حس عميق براي هم حسي براي احساسات شخص ديگر، يا حس عميق براي كسي كه از چيزي يا دردي يا مسئلهاي رنج ميبرد، ميباشد.
اساس ذهن دلسوز كمك به پيشرفت مطالعات علمي و كاربرد مؤلفه شفقت در حل مشكلات بشري تنظيم شده است. اين مؤلفه براي خلق تواناييهاي بشري، عشق، نوع دوستي و مهرباني در مقابل خودخواهي، كينه و انتقال و ستم مؤثر ميباشد. جايگاه آن در مغز معلوم است و وجود آن براي بقاء زندگي وحل كشمكشهاي زندگي ضروري است.
نگراني و عشق والد به نوزاد (كه براي بقاء و زنده ماندن فرزندان پستانداران اساسي است) در تمام پستانداران وجود دارد و به عنوان منبعي در مقابل ترسها ميباشد. در مغز اين موجودات (پستانداران) دستگاههايي وجود دارد كه ما را علاقهمند و متوجه نوزادان كرده و به پريشانيهاي رفتاري و صدايي آنها پاسخ ميدهيم روشهايي براي پرورش آنها در پيش ميگيريم. اين دستگاه در واقع اساس و پايه رفتارهاي مربوط به نگراني ما بصورت توسعه يافته بعدي است كه ما را قادر ميسازد تا به ديگران توجه كنيم و از آنها مراقبت كنيم.
در مغز سيستمهايي وجود دارد كه با بقاي خود و هم نوعان مرتبط است. تهديدها و ضررها براي خودمان يا آنهايي كه دوستشان داريم، موانع در برابر چيزهايي كه ميخواهيم بدست آوريم، باعث عكسالعملهاي مثل ترس، عضه، نااميدي، ناكامي، خشم و ويرانگي و خشونت در ما ميشود. در اين حالت كه «خوددفاعي» ميباشد توانايي ما براي شفقت كاهش مييابد. شفقت براي كسي كه از وي عصباني هستيم سخت است. در نتيجه در مغز الگوهايي (چه دلسوزانه، چه دفاعي و ...) وجود دارد كه ممكن است در شرايطي فعال ميشود. بنابراين احساسات، رفتار و افكارهايمان تحت تأثير اين الگوها قرار ميگيرد.
الگوي مغزي مرتبط با عصبانيت و شفقت يا دلواپسي متفاوت است. تحقيقات گستردهاي براي روشن شدن اساس ژنتيكي اين تغييرات و روابط اجتماعي ما در شكلدهي الگوهاي مختلف رفتاري انجام شده است. هرچه ما بيشتر در مورد اين روشها بدانيم، ميتوانيم چگونگي الگوهاي مختلفي را كه در ذهنمان ايجاد شده است را بفهميم.
شفقت درمانی
شفقت سازه ای سه مولفه ایست که می تواند اثربخشی درمانی داشته باشد.
مولفه اول در برگیرنده مهربانی با خود در مقابل قضاوت خود می باشد. به نظر می رسد این حالت برای پذیرش مشکلات و سازگاری نقش موثری داشته باشد چرا که آن باعث درک خود به جای قضاوت یا انتقاد و نوعی مهرورزی و حمایت نسبت به کاستی ها و بی کفایتی های خود می شود.
مولفه دوم اشتراک های انسانی در مقابل انزوا می باشد که این نیز به نظر می رسد نقش موثری در کاهش استرس و افزایش کارآمدی فردی گردد. چرا که در ازن مولفه فرد به این باور دست می یابد که همه انسان ها دارای نقص و اشتاه هستند.
مولفه سوم نیز بهوشیاری در مقابل همسان سازی افراطی است. آگاهی متعادل و روشن از تجراب زمان حال که باعث می شود جنبه های دردناک یک تجربه، نه نادیده گرفته شوند و نه به طور مکرر ذهن را اشغال کند.
مطالعات زیادی نشان داده اند که شفقت به خود می تواند باعث کاهش مشکلات روانی از جمله افسردگی و اضطراب گردد. همچنین پژوهش هایی نشان داده اند که شفقت به خود بالاتر با افزایش بهزیستی و توان مقابله با استرس همبسته است.
عناصر شفقت درمانی
توجه به بهزيستي
اين مؤلفه شامل انگيزهاي است براي توجه به اضطرابها و افزايش بهزيستي افراد كه از تفكر بودائيسم نشأت گرفته است. ما ميتوانيم اين انگيزه را براي تمام موجودات و محيطمان هدايت كنيم. زماني كه اين انگيزه متمركز خود ميشود، خود تمركز ميكند بر خواستههاي اصيل خود تا خود را تربيت كند (پرورش دهد). مراقبت از خود متفاوت است با اهداف رقابتاميز و پرورش خود براي منابع رقابتي.
استرس و حساسيت نياز
شامل يك توانايي براي حساس بودن در مورد موارد استرسزا و آمادگي و آگاهي داشتن از نشانههاي هيجاني استرس. همچنين شامل توانايي و حساس بودن در مورد نيازهاي مردم ميباشد، كمك به پيشرفت آنها. وقتي اين توانايي بر خود متمركز ميشود عبارتند از حساس بودن به استرسها و نيازها، به جاي اينكه فرد از آنها اجتناب يا چشمپوشي كند.
همدردي
توانايي براي همراهي مردم در غم و شادي . تعدادي از مردم با مشكلات سايكوتيك ميتوانند همدردي داشته باشند يا به استرس ها حساس باشند اما بصورت هيجاني نسبت به اين حساسيتها سرد هستند. وقتي ما نسبت به كسي احساس تهديد ميكنيم حس همدردي نسبت به او را از دست ميدهيم.
احساس همدردي براي دردمندي دوستان آسانتر از همدردي به دشمنان است و حتي ممكن است دردمندي دشمنان برايمان خوشايند باشد. يكي از علتهاي اين فرآيند اين است كه احساس همدردي زياد ما را عكسالعمل به موقع و كافي باز ميدارد (زماني كه نياز داريم از خودمان دفاع كنيم يا ميخواهيم روي علايق خود تمركز كنيم). بنابراين ميبينيم كه تهديدبخش مربوط به همدردي را در مغز خاموش ميكند همدردي عبارتند از حركت و همراهي هيجاني با شخص دردمند.
تحمل پریشانی
تحقيقات نشان دادهاند كه ما ميتوانيم در آن واحد با موارد استرسزاي ديگران (دردمندي ديگران) از هم شكسته شويم و احساس ميكنيم ما ديگر نميدانيم هيچ كمكي بكنيم ما قادر به تحمل اين نيستيم زيرا احساسهاي ناخوشايندي را در ما تحريك ميكند كه ما از آنها اجتناب ميكنيم شده زمانهايي كه ما ميگويم: «من نميتوانم اخبار نگران كننده را گوش كنم.» توانايي براي مقابله و تحمل دردمندي ديگران بجاي فرار از آنها از مؤلفههاي مهم شفقت است. اين مگر در شرايط بسيار اسف بار و با سطحي عظيم (مثلاً شفقت براي 650000 كشته در جنگ عراق) غير ممكن و در هم شكننده است و ما نميتوانيم عميق در مورد آنها فكر كنيم.
شفقت عبارتند از اينكه ما شرايط استرسزا را تحمل نكنيم و در عين حال آنقدر در هم شكسته نشويم. اين مؤلفه توانايي ما را براي آشنايي با ذهنمان و خود ـ شفقت را فراهم ميآورد. برخي مردم با احساس، تفكر، خاطره و خيالپردازي ذاتي كه ميتوانند وحشتناك باشند، سعي دارند با دامنه وسيعي از استراتژيها اجتناب كنند و خودشان و از آنها (تفكرات و احساسات و ... ) برانند.
در صورتي كه ياد گرفتن چگونگي پذيرش، تحمل عواطف دردناك، عواطف غير قابل تحمل و اجتنابي را كاهش ميدهد و اين كليد تغيير است. تحمل استرس به توانايي تحمل هيجانهاي آزارنده (سوگ، غم و غصه) و افكار منفي در مورد هيجانها و كاهش اجتناب گفته ميشود. تمام درمانگران با شيوه مواجهسازي كمك ميكنند به مردم تحمل چيزهاي دردناك و يادگرفتن اينكه تعدادي از ترسهاي فاجعهآميزي كه آنها درگير هستند، اساساً بيپايه هستند.
همدلي
همدلي در تلاش براي اينكه خود را جاي كسي بگذارد و سعي كني مثل او احساس كني و فكر كني، امّا با آگاهي شناختي از دلايل رفتاري، تمايلي و احساس و انگيزه ديگران. اين مسئله بر ميگردد و به تئوري در ذهن و آن عبارت است از اين كه علت رفتار، تفكر، احساس و انگيزه و ... را بفهميم و اين بر خلاف فرافكني است.
عدم قضاوت
عدم قضاوت توانايي متحد شدن با درك پيچيدگيهاي احساسات و زندگي مردم بدون محكوم كردن آنها ميباشد. توجه به مراحل همدلی آگاهانه ميتواند به غيرداوري كمك كند. ما ميدانيم كه ما از تركيب ژنهاي متفاوت خلق شدهايم و هر كدام يادگيري اجتماعي و بافت اجتماعي متفاوتي داريم.
اگر دو هزار سال پيش در روم به دنيا ميآمدیم، ممكن بود از ديدن بازيها و تماشاي كشتن مردم خوشحال شويم. ما ميدانيم كه مردم ميتوانند اسير حالات رواني افسردگي، ترس، پارانويا يا انتقام و كينهورزي شوند، توسط احساسات قوي كه از تجربيات ما از دنيا شكل گرفتهاند، حركت ميكنند. ما اينها را خودمان طراحي نميكنيم بلكه آنها با ما و در مغزها وجود دارند و از طريق بافتهاي اجتماعي ميشوند اين به معناي سلب مسئوليت خودمان نيست بلكه نشان دهنده درك اين فرآيندهاست و باعث ميشود ما آگاهانه و با مسئوليت و دلسوزانه آنچه را كه نياز داريم براي عملكردمان پيدا كنيم.
ملايمت
ملایمت عبارتند از هيجاني از بخشندگي و مهرباني كه از مؤلفههاي ذكر شده تبعيت ميكند. تعريف آن سخت است ولي ميتوان گفت كه در شرايط بدون تهديد موقعيتهاي ناآشنا بروز ميكند و معمولاً بصورت مكالمات غير كلامي و در روابط بين مرزي بارز است.
افرادي كه ملايم بنظر ميرسند كاملاً احساس امن بودن را منتقل ميكنند اما در عين حال بياراده و منفعل نيستند و در برابر ديگران خونسرد برخورد ميكنند. در شرايط تهديدآميز و ناكامكننده خاموش ميشوند و اين در مورد روابط با خود درونيمان نيز صدق ميكند.
جمع بندی ای سنج
اصول پایه در شفقت درمانی بر این موضوع تاکید دارد که افکار، عوامل تصاویر و رفتارهای تسکین بخش بیرونی باید درونی شوند و در این صورت ذهن انسان همانگونه که نسبت به عوامل بیرونی واکنش نشان می دهد، در مواجهه با این درونیات نیز آرام می شود.
نظر شما در رابطه با شفت درمانی و تاثیر آن چیست؟ دیدگاه خود در رابطه با این درمان را با ما به اشتراک بگذارید.