معنی درمان
treatment (ˈtrētmənt)
کاری که برای بهبود بیماری یا جراحت یا ظاهر و احساس خوب کسی انجام می شود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
مراحل مداخله که درمانگر یا مشاور پس از انجام ارزیابی از درمانجو انجام می دهد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
کاری که برای بهبود بیماری یا جراحت یا ظاهر و احساس خوب کسی انجام می شود.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-استفاده از داروها، تمرینات و غیره برای درمان بیماری یا آسیب دیدگی فرد
-روشی برای مقابله با چیزی
فرهنگ دهخدا
درمان. [دَ] (اِ) علاج و دوا و دارو. (برهان). علاج بیمار. (غیاث) (آنندراج). دارو. (شرفنامه منیری). چاره. آنچه درد را بزداید و چاره بیماری کند. مداوا.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
درمان، تلاش برای رفع یک مشکل سلامتی است که معمولاً به دنبال تشخیص است. هر درمانی دارای علائم و موارد منع مصرف است. انواع مختلفی از درمان وجود دارد. همه روش های درمانی موثر نیستند. بسیاری از روش های درمانی می توانند عوارض جانبی ناخواسته ایجاد کنند.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
درمان، تدبیر، رفتار. بطور کلی تحت تاثیر قرار دادن یک شخص یا شی با یک عمل، عامل، ماده و نظایر آن
-هر روش خاصی برای درمان یا کاهش شدت یک بیماری یا حالت غیر عادی. این معنی نسبتا جامع است و روش های طبی، جراحی، دارویی و روان درمانی و نظایر آن را در می گیرد.
-آمار، تحلیل و تعبیر داده ها
-در طرح تجربی، روش خاصی که آزمودنی ها تحت آن مورد بررسی قرار می گیرند.
واژه های مترادف در فارسی
کمک، چاره، معالجه
واژه های مترادف لاتین
help, iatrics, iatry, pathy, remedy, therapy