تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

مقاله تخصصی
درمان هیجان مدار چیست؟ مدت مطالعه: 7 دقیقه
ای سنج 22 دی 1399 مدت مطالعه: 7 دقیقه

درمان هیجان مدار چیست؟

درمان هیجان مدار روشی است که مجموعه ای فنون متمرکز بر هیجان را برای مداخلات روانشناختی مورد استفاده قرار می دهد. این رویکرد توسط بسیاری از روانشناسان به ویژه برای بهبود مشکلات بین فردی و زناشویی مورد استفاده قرار می دهند. در این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر در مورد این رویکرد درمانی صحبت کنیم:

تاریخچه درمان هیجان مدار

درمان هیجان مدار (EFT) برای اولین بار در دهه ۱۹۸۰ به وسیله سوزان جانسون به مثابه ی پاسخی به فقدان مداخلات فعال و کارآمد و به عنوان یک واکنش به نیازهای رویکردهای معتبر در رابطه با درمان معرفی گردید و تشخیص داده شد که سیستم هیجانی افراد به مانند ابزاری برای تغییر می باشد. پیش از درمان هیجان مدار درمانگران بیشتر تمایل به رفتارها داشتند و کمتر به مبادلات هیجانی به خصوص هیجانات منفی توجه می کردند و این از مشکلات اولیه ای بود که در این رابطه وجود داشت.

سیستم عواطف و احساسات افراد یک ابزار مهم برای ایجاد تغییر است در حالی که تغییرات عاطفی به خصوص عواطف منفی در ابتدا به عنوان بخشی از مشکل تلقی می شود تا عاملی برای تغییر. اگر چه تغییرات مؤثر برای بهبود روابط شرط لازم در نظر گرفته میشد اما گرایش ها به این سمت بود که این تغییرات هیجانی به عنوان تغییرات ثانویه برای رسیدن به تغییرات رفتاری و آگاهانه اتفاق می افتد،در حالی که EFT بر روی هیجان و تعادل هیجان تمرکز کرد نه بر روی پیامدهای ناشی از آن[1]، در این بین نظریه های متنوعی در ارتباط با درمان و حل مشکلات مطرح شده است. با این حال رویکردهای محدودی، سودمندی قابل اعتمادی را نشان داده اند. EFT یکی از آن هاست[2]. EFT برای افراد یک مثال از رشد قابل توجه در زمینه روان درمانی است که به وسیله آن می توان به درمان و روابط بین فردی پویایی بخشید و به نیازهای درمانی پاسخ داد[3].

این رویکرد، رویکردی منسجم است که روندی یکپارچه را در فرآیند هیجانی در زمان درمان از خود نشان می دهد، در زمینه نظریه های هیجانی اخیر مطرح شده است که تأکیدشان بر نقش انطباقی هیجانات و روابط درمانی در تغییرات روان درمانی است و به مانند نظریه های تجربی تأکیدشان بر نقش مرکزی هیجانات و کارکردهای آن در تغییرات روانی است[4]  و تعادل فرد را به عنوان موضع تغییر درمانی هدف قرار می دهد.

مفروضه های اصلی رویکرد هیجان مدار EFT

مشکلات در روابط، توسط شیوه ای که تعاملات سازماندهی می شوند وتوسط تجربیات هیجانی افرادی که در یک رابطه هستند به وجود می آید و ادامه پیدا می کند.

امنیت پیوند های یک زندگی توسط در دسترس بودن، پاسخگو بودن، و درگیری هیجانی ایجاد می شود. این عوامل باعث توجه کردن افراد به نیازهای درونی برای ارتباط داشتن حمایت کردن وامنیت می شود.

هیجان در سازماندهی رفتارهای دلبستگی و سازماندهی روشی که در آن خود ودیگران تجربه می شوند بسیار مهم است. هیجان وسیله ای در معنا دادن به ادراکات است؛ همچنین یک عامل تعیین کننده در درمان است. ایجاد تجربیات هیجانی جدید می تواند مهمترین عامل در تغییر بین فردی و درون روانی باشد،که منجر به ایجاد یک پیوند جدید می شود.

داشتن نیازها وتمایلات دلبستگی فی نفسه یک تمایل سالم وانطباقی است. مشکلات در روابط زمانی به وجود می آید که چنین نیازها و تمایلاتی خود را در یک زمینه ناامن ادراک شده نشان دهند. تأیید وشناخت این نیاز یک جنبه ضروری EFT است.

تغییر EFT با دستیابی و پردازش دوباره تجربیات هیجانی مرتبط است. برای اینکه تعاملات جدید اتفاق افتد و افراد موقعیت خود را اصلاح کنند، ایجاد تجربیات هیجانی جدید ضرورت دارد. تغییر در EFT در طی هیچ یک از فرایندهای پالایش، بینش، یا مذاکره اتفاق نمی افتد بلکه در طی تجارب هیجانی جدید و وقایع تعاملی تازه به وجود می آید.

مدلEFT آشفتگی های زندگی را به عنوان چیزی می بینیدکه عاطفه منفی را جذب می کند این عاطفه همزمان الگو های تعاملی را انعکاس می دهد وتقویت می کند، هردو این ها هم خشک وهم محدود شده هستند. این الگو ها درگیری هیجانی سالم را غیر ممکن می سازند، چیزی که برای ایجاد پیوند های ایمن بسیار ضروری است.

اصول اساسی EFT

اصول کلی درمان برای تمرکز بر روی احساسات به کار گرفته می شود و تکنیک هایی مشابه تکنیک های مورد استفاده در فرایند درمان تجربی مورد  استفاده قرار می گیرد. از جمله این اصول سه اصل مهم اثبات شده و مورد حمایت قرار گرفته شده آگاهی هیجانی، تنظیم هیجانی و تغییر هیجان است که راهنمای رهبران EFT در درمان هستند [5]. در زیر به برخی از اصول مهم اشاره می شود :

آگاهی

افزایش آگاهی از عواطف یا احساسات یکی از مهمترین و اساسی ترین اهداف درمان است. دستیابی به آگاهی و نشانه گذاری تجربیات احساسی اصلی باعث بروز اطلاعات سازگار و گرایش به واکنش احساسی می شوند، در این دیدگاه مهم است که به آگاهی از احساسات توجه کرد، احساسات را حس کرد و فقط در مورد حرف نزد(وولی[6] ، 2011). درمانگر با بیمار همدلی می کند و با او همکاری می کند، آگاهی هیجانی او را افزایش می دهد و آن را تعدیل می بخشد و تلاش می کند تا فرایند درمانی را برای بیمار آسان کند و(( خود بیمار )) را گسترش دهد. آنها به بیماران کمک می کنند به احساساتشان که از آن پرهیز می کرده اند دست یابند، موافق آنها باشند و آنها را تحمل و نشانه گذاری کنند. همچنین به بیماران کمک می شود تا عواطفشان را که احساس می کنند تولید کنند، هدف نیازها و اهمیت آنها را بشناسند تا به آنها دست یابند و آنها را بهبود بخشند. درمان های انسانی و تجربی بر بسط آگاهی افراد از هم آگاهی و هم تجارب ضمنی و مسئولیت برای کشف و خلق معنا از این آگاهی تأکید دارند. در این رویکرد، هیجان همیشه به عنوان هسته تنظیم فرایند ارزش گذاری می شود و مورد بررسی قرار می گیرد[7].

 بیان احساسات

بیان عواطف به بیمار کمک می کند تا به نگرانی های اصلی توجه کند و آن ها را شفاف و در جهت هدف هدایت کند. گرایش شدید انسان به پرهیز از بیان احساسات رنج آور است. بنابراین بیماران باید تشویق شوند تا به این پرهیزها غالب شوند و احساسات رنج آور خود را در تجربیاتشان عملا نشان دهند. ممکن است تغییر در اعتقادات ساده همچون((خشم خطرناک است)) یا((مرد که گریه نمی کند)) منجر به کنترل و پرهیز هیجانات شود. بعد از آن به بیماران اجازه داده می شود تا با احساساتشان ارتباط برقرار کنند و آن ها را تحمل کنند. این دو قدم با ادراکات فرد سازگار است. گرچه از جنبه EFT دستیابی، برانگیختگی و تحمل تجربیات عاطفی نیاز است اما برای تغییر کافی نیست. احساسات مطلوب در نظر EFT یکپارچگی بین احساسات و ادراکات است. برای دسترسی به تجربیات احساسی، بیماران باید اطلاعات را تجربه و کشف کنند.

کنترل

سومین اصل از اصول پروسه عواطف، کنترل عواطف است. واضح است که برانگیختگی احساسات[8] و بیان آن ها معمولا در زمان و زندگی به تنهایی مفید نیست. برای بعضی از بیماران آموزش کنترل احساسات با به کارگیری احساسات ارائه می شود. عواطف نیاز به کنترل دارند زمانی که پریشانی زیاد می شود و احساسات با کنش های سازگار مطابق نیستند. مهارت کنترل احساسات و تحمل نگرانی نیاز به آرامش دارد. آموزش مواردی چون عوامل احساس تحمل و پذیرفتن، افزایش احساسات مثبت، کاهش آسیب پذیری و احساسات منفی و تسکین خود و نفس مؤثر هستند. این آموزش ها بر احساسات فرد نظارت دارد و اجازه می دهد احساسات بروز کند، تنفس و موافقت کند تا به دستیابی و غلبه بر احساسات اصلی کمک کند.

تغییر

یکی از مهمترین روش ها در ارتباط برقرار کردن با احساسات در درمان، تغییر است. احساس با احساس، بویژه تغییر احساسات ناسازگار اولیه همچون ترس، شرم، ناراحتی و تنهایی و ترک، به احساسات سازگار دیگر است. در نتیجه ی تغییر، احساسات ناسازگار خنثی شده و به احساسات سازگار تبدیل می شود [9].

نقش هیجان در درمان هیجان مدار

هیجان توسط درمان‌های مختلف به شیوه‌های متفاوت مورد بحث قرار می‌گیرد، به عنوان پدیده‌ای غیر منطقی، مخرب و پدیده‌ای همایند یا به عنوان جنبه‌ای از کارکرد بیولوژیکی انطباقی. هیجان به دلایلی نیز باید مهم طلقی شود؛ در روان درمانی، وقتی روی هیجانات کار شود، رشد عمیق سریع‌تر اتفاق می‌افتد. درد و دیگر هیجانات قوی معنای عمیقی در زندگی فرد دارد. هیجانات اطلاعات مهمی درباره معنای حوادث ایجاد می‌کنند، و همچنین رفتار را به سمت یک شیوه بالقوه انطباقی بر می‌انگیزد.

در رویکرد EFT هیجان فرایند درمانی را به حرکت در می‌آورد، در حالی که از ساختارهای شناختی- رفتاری غفلت نشده است، هیجان سازمان دهنده اعصاب و نیروی واسطه‌ای است که به ساختار این درمان کمک می‌کند.  شناخت و هیجان به یک سبک مکمل و غیر خطی عمل می‌کنند و از نظر تئوری هویت مستقل از هم دارند. در فرایند EFT هیجان وسیله‌ای است که توسط درمانگر برای ایجاد تغییر به کار برده می‌شود. هیجانات به فرد این فرصت را می‌دهند که درونی‌ترین جنبه‌های خود را برای هر چیز خارج از خود بیان کنند. بیان هیجانات ارتباطی بین تجربه‌های درونی و جهان بیرونی است. هیجانات نیاز دارند تا به پیام‌های قابل فهم و اعمال سازنده تشخیص داده و ترجمه شوند [10].

اهداف درمانیEFT

یک هدف اولیه برای EFT این است که درمانجو این توانایی را به دست آورد که از تجارب هیجانی خودش آگاهی به دست آورد و توانایی کافی در تجربه هیجانات و بیان هیجانات منفی و مثبت داشته باشد.

هدف درمانی، رسیدن به پیوندی ایمن است، از انزوا به درگیری هیجانی، از دفاع های حساسبه حمایت، از در خود بودن به باز بودن و ریسک کردن، از منفعل بودن ناامیدانه به احساسی از خلاقانه فعال بودن، از منتقد بیچاره بودن به رسیدن به احساسی از این که چطور هر بیمار این را برای اطرافیان دشوار ساخته است تا پاسخگو و مراقبت کننده باشد، از تمرکز بر عیبهای دیگران تا رسیدن به کشف ترس ها و امیال خودمان. هدف درمان بنابراین کمک به افراد است برای دستیابی به هیجانات اصلی و پرورش ارتباط مثبت که باعث بالا رفتن، در دسترس بودن می شود[11].  همینطور، اهدافEFT  عبارتند از:

گسترش و سازمان‌دهی مجدد پاسخ‌های هیجانی

ایجاد تغییر در موقعیتهای تعاملی

پرورش پیوند ایمن

نقش درمانگرEFT

درمانگر مربی هیجان است و به هر یک از بیمارن کمک می کند تا هیجان خود را بیان کنند و به آن ها آموزش می دهد که چطور هیجانات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند.

درمانگران نقشی ارتباطی و حمایتی را بازی می کنند و به صورتی آرامش بخش و غیر قضاوتی مراجع را می پذیرند. رابطه ای گرم و صمیمانه برقرار می کنند و به بیمار کمک می کنند تا مرزهای خود را بشناسد و هیجانات خود را بیان کند و به تعدیل اثرات این هیجان ها می پردازد. طبق گفته بالبی نقش درمانگر می تواند در بیمار احساس امنیت ایجاد کند و می تواند جنبه هایی را که بیمار از آن ها در زندگی اش رنج می برد را آشکار و کشف کند. او می تواند با بیمار گفت و گو کند و او را حمایت کند.

در رابطه درمانی، در مانگر به تفسیر گفته های بیمار می پردازد و مفاهیمی را که بیمار در بیانات خود استفاده می کند را مورد اکتشاف قرار می دهد و کمک می کند تا بیمار بتواند ساختار رابطه ای خود را حفظ کند. بنابراین کار درمانگر این است که به اکتشافی در بیمار دست بزند و مدل ارتباطی را گسترش دهد یا این که به تصحیح مدل ارتباطی بیمار بپردازد.

درمانگر بر پاسخ های هیجانی این جا و اکنون تمرکز می کند، برای کمک به بیان و بسط اینکه چگونه هر کدام تجارب هیجانی درونیشان را می سازند.

درمانگر کمک می کند به هر فرد که روش های جدید را در تجارب خودشان و دیگری ایجاد کند و آنگاه آن ها را قدرتمند می کند و روش آن ها را تسهیل می کند و به آن ها یاد می دهند که به زبان هیجانات صحبت کنند. برای مثال زمانی که بیمار شروع به توصیف می کند، از جملاتی مانند(من احساس می کنم) و (احساس من مانند) افکار خود را آغاز می کند.

درمانگر ممکن است بگوید(احساس من در یک کلمه: من احساس شادی، ناامیدی و ناراحتی می کنم) و متعاقبا بیمار را تشویق می کند تا با استفاده از این زبان افکار خود را بیان کند.

درمانگر مشکلات را از طریق واژه هایی مانند الگوی تکراری مقصر دانستن/ دفاع کردن و یا تعقیب کننده/ کناره گیر توصیف می کند. چرخه های منفی را مانند مشکلی که در خودش وجود دارد و افراد را از داشتن یک ارتباط امن و مطمئن دور نگه می دارد، نشان می دهد و چرخه را شکل دهی مجدد می کند.

الگوهای پاسخ دهی را پیگیری می کند و توالی را پررنگ می کند.

به افراد کناره گیر کمک می کند تا درباره احساسات خجالت و ناامیدی اش صحبت کند.

فرد سرزنشگر را از طریق پرسیدن درباره نیازهای دلبستگی اش برای این که آن ها را در یک شرایط آسیب پذیر بیابد حمایت می کند.

کمک می کند تا افراد روش های نوعی شان را برای ادراک و تنظیم هیجاناتشان در تعامل با یکدیگر تغییر دهند. برای مثال، کمک می کند تا افراد آگاه باشند از اینکه چگونه خشم شان را به صورتی غیر مستقیم از طریق انتقاد و کناره گیری برای اجتناب از آسیب بیان می کنند.

تجارب هیجانی کلیدی را ( مانند احساسات ناراحتی که ظاهر می شود تحت عنوان کرختی و بی حسی) که ممکن است خارج از آگاهی باشند، می پذیرد و سازماندهی مجدد می کند.

از هیجانات دلبستگی اولیه برای شکل دهی پاسخ های جدیدی که بحرانی هستند برای رشد دلبستگی ایمن استفاده می کند. برای مثال، کمک به بیان خشم مراجع، تشخیص ناراحتی زیرین و آنگاه تقاضا برای مراقبت از یکدیگر.

جمع بندی ای سنج

در این مقاله سعی کردیم به طور کامل در رابطه با درمان هیجان مدار صحبت کنیم. همانطور که گفتیم روانشناسان از این روش برای مشکلات ارتباطی و تعارضات زناشویی استفاده می نمایند. استفاده از هیجان در درمان که رد آن در مقالات 1960 نیز دیده می شود همچنان به عنوان یک رویکرد مهم در سال 2020 مورد بررسی و پژوهش قرار می گیرد. این نشان می دهد که توجه به موضوع هیجان در رویکردهای روانشناسی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

نظر شما در رابطه با درمان هیجان مدار چیست؟ تجارب ارزشمند خود در رابطه با این درمان را با ما به اشتراک بگذارید.

 

[1] Crawley, J., & Grant, J. (2005). Emotionally focused therapy for couples and attachment theory. Australian and New Zealand Journal of Family Therapy26(2), 82-89.

[2] Johnson, S.M (2003). Attachment Theory: A Gide for Couples Therapy. In S. M. Johnson and V. whiffen (Eds), Attachment Processes in Couple and Family Therapy. New York: Guilford Press.

[3] Greenberg, L. S., & Johnson, S. M. (1988). Emotionally focused therapy for couples. Guilford Press.

[4] Paivio, S.C. & Nieuwenhuis, J. A. (2001). Efficacy of emotionally focused therapy for adult survivors of child abuse: A preliminary study. Journal of Traumatic Stress, 14, 1, 115–133.

[5] Crawley, J., & Grant, J. (2005). Emotionally focused therapy for couples and attachment theory. Australian and New Zealand Journal of Family Therapy26(2), 82-89.

[6] Woolley

[7] Greenberg, L.S; Korman, L.M. & Paivio, S.C (2002). Emotion in Humanistic Psychotherapy. In D.J. Cain and J.Seeman (Eds). Handbook of Psychotherapist (P.P 499-530). A.P.A. press: Washington D.C.

[8] Emotion arousal

[9] Koren, R., Woolley, S. R., Danis, I., & Török, S. (2020). Measuring the Effectiveness of the Emotionally Focused Therapy Externship Training in Hungary done through Translation. Journal of Marital and Family Therapy.

[10] Greenberg, L. S., & Pascual‐Leone, A. (2006). Emotion in psychotherapy: A practice‐friendly research review. Journal of clinical psychology62(5), 611-630.

[11] Mutter, Kelvin F. (2005). Focusing on Emotions Pastoral Marital Counselling: An Evangelical Assessment, Doctor of Theology, In the Subject of Practical Theology at the University of South Africa.

 

اصطلاحات مهم این مقاله

جهت نمایش بیشتر اصطلاحات کلیک نمایید
لطفا امتیاز خود را برای این محتوا ثبت کنید