معنی ادراک
perception (pərˈsepSH(ə)n)
راهی که شما متوجه چیزها می شوید، به ویژه با حواس
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
فرآیند یا نتیجه آگاهی یافتن از اشیا،، روابط و رویدادها با استفاده از حواس، که شامل فعالیت هایی از قبیل شناخت و مشاهده است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-راهی که شما متوجه چیزها می شوید، به ویژه با حواس
-توانایی درک ماهیت واقعی چیزی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
کیفیت آگاهی از امور از طریق حواس فیزیکی
فرهنگ دهخدا
ادراک [ اِ ] (ع مص ) در رسیدن به. دررسیدن کسی را.لحق. لحاق . اندریافت. دریافتن. (تاج المصادر بیهقی ). دریافتن اشیاء غیرمحسوس. (غیاث اللغات ).فهم. تعقل. فهمیدن. بررسیدن. درک کردن
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
ریشه این کلمه لاتین است. ادراک به معنی سازماندهی، شناسایی و تفسیر اطلاعات حسی به منظور نمایش و درک اطلاعات یا محیط ارائه شده است. تمام ادراکات شامل سیگنالهایی است که از طریق سیستم عصبی عبور می کنند که ناشی از تحریک فیزیکی یا شیمیایی سیستم حسی هستند. به عنوان مثال، بینایی شامل برخورد نور با شبکیه چشم است. بو بوسیله مولکول های بو بوجود می آید و شنوایی شامل امواج فشاری است.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
ادراک عبارت است از آگاهی یافتن به کیفیت، کمیت، اختلافات و وجوه تشابه اجزا محیط بوسیله اعضا حسی، به عبارت ساده تر، درک عملی است که ضمن آن احساساتی که بوسیله محرک ای حسی بوجود می آیند برای شخص معنی و مفهوم پیدا می کنند.
واژه های مترادف در فارسی
درک، شعور، فهمیدن، پی بردن، دریافت، شناخت، تفکر
واژه های مترادف لاتین
Pareciousness/ perceptiveness/ hindsight/knowledge/ conception/ cognizance
واژه های متضاد در فارسی
عدم ادراک، ندانستن، ناشناسی، کودن
واژه های متضاد لاتین
Density/ dullness/ stupidity/ lunacy/ insanity