نظریه ایمنی هیجانی چیست؟
در این مقاله می خواهیم در رابطه با ایمنی هیجانی به عنوان یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی کودک صحبت کنیم. ایمنی هیجانی که توسط کامینگز و دیویس مطرح شده به معنای ارزیابی ایمن، پایدار و مثبت کودکان از روابط خانواده به هنگام رویارویی با وقایع استرس زا از جمله تعارض والدین و درگیری ها در خانواده اشاره دارد. در ادامه با توجه به فهرست زیر بیشتر در این زمینه صحبت خواهیم کرد:
نظریه ایمنی هیجانی
نظریه ایمنی هیجانی (Emotional Security Theory) به عنوان یک دیدگاه کارکردی هیجان مطرح شده است. این نظریه، اصول نظریههای سیستم های خانواده و دلبستگی را می پذیرد و بر نیاز کودک برای حفظ احساس ایمنی در رابطه بین کودک و خانواده تأکید میکند.
نظریه ایمنی هیجانی یک دیدگاه کارکردگرایی خاص در مورد هیجان است. مطابق با این دیدگاه کارکردگرایی، مفهوم تنظیم هیجان مستلزم درک هیجان در بافت نیازها و رابطه پویای بین فرد و محیط است[1].
نظریه ایمنی هیجانی و نظریه دلبستگی
نظریه ایمنی هیجانی پیشفرض اصلی نظریه دلبستگی را می پذیرد، یعنی بر این باور است که ایمنی هیجانی کودک یک نیاز مهم برای رشد کودک در همه ابعاد آن میباشد.
تفاوت اول- یک تفاوت آن با نظریه دلبستگی این است که در نظریه دلبستگی، تأکید بر ایمنی هیجانی به عنوان نیازی برای کودکان در رابطه کودک و والد است، اما نظریه ایمنی هیجانی علاوه بر این، ایمنی را نیازی در سایر بافتهای خانواده از جمله در رابطه بین والدینی میداند. نظریه ایمنی هیجانی این فرض را میپذیرد که کیفیت روابط والد و کودک میتواند ایمنی هیجانی کودکان را کاهش داده یا تضعیف کند و در نهایت کارکرد سازگارانه کودکان را تحت تأثیر قرار دهد.
تفاوت دوم- تفاوت مهم دیگر آن با نظریه دلبستگی در این است که معتقد است ایمنی هیجانی بسته به این که در بافت والد- کودک باشد یا در بافت رابطه بین والدینی، به شیوههای متفاوتی تجربه میشود. بنابراین کودکان ممکن است در روابط بین والدینی ناایمن باشند و در رابطه دلبستگی والد- فرزندی ایمن باشند و یا بالعکس.
روش مشاهده ایمنی هیجانی
فرض اساسی نظریه ایمنی هیجانی این است که تعارضات والدین، آسیبپذیری کودکان را به مشکلات روانشناختی، از طریق تضعیف احساس ایمنی کودک در خانواده افزایش میدهد. حفظ ایمنی هیجانی به عنوان یک نیاز به وسیله سه طبقه از پاسخها قابل مشاهده است:
واکنش هیجانی به استرس والدین، که مشخصه آن واکنش شدید، طولانی و توأم با استرس است.
شیوه مواجهه با تعارض، که شامل تلاش برای درگیر شدن در تعارض والدین و یا اجتناب از آن به منظور تعدیل اثر تعارض میباشد.
مورد سوم، بازنماییهای درونی منفی از روابط بین والدین است که شاخص آن ارزیابیهای منفی کودک از پیامدهای مشکلات والدین برای آسایش خود و خانواده است.
در حمایت از این فرض، سنجش واکنش هیجانی درونی و استرس آشکار کودکان در پاسخ به تعارض والدین، توانسته است ناسازگاری کنونی و بعدی کودکان را پیشبینی کند[2].
مکانیسم عمل ایمنی هیجانی
نظریه ایمنی هیجانی، یک پایه نظری برای تمایز بین تعارضهای مخرب و سازنده ایجاد میکند. اگر تعارض، که معنای آن از پاسخهای هیجانی کودک استنباط میشود، کاهش دهنده احساس ایمنی هیجانی کودک باشد، مخرب تلقی میشود که شاهد آن نیز پاسخهای هیجانی منفی تشدید شده در کودک است و در غیر این صورت سازنده محسوب میگردد. برای مثال، تحقیقات نشان داده است که مواجهه کودک با تعارض زناشویی پرخاشگرانه، احساس ایمنی هیجانی کودک را تخریب میکند و نشانه آن واکنش رفتاری به تعارض و بازنماییهای منفی درونی از رابطه بین والدین است.
یافتهها نشان میدهند که تعارض والدین نقش کلیدی در افزایش نگرانیهای کودک در مورد ایمنی در خرده سیستم رابطه زناشویی دارد و واکنشهای هیجانی منفی کودک، با مشکلات سازگاری رفتاری او در ارتباط میباشند. مواجهه با تعارض زناشویی مخرب برای کودک استرسزا بوده و کودک را برمیانگیزد تا کاری برای حفظ ایمنی هیجانی خود انجام دهد.
مطابق با این نظریه، حفظ ایمنی هیجانی یک نیاز مهم برای کودکان، در رابطه بین والدینی است و فرایندی است که واسطه اثرات مستقیم تعارض بین والدین بر کودکان. بنابراین فرض میشود که نیاز کودک به حفظ ایمنی هیجانی در نتیجه مواجهه او با تاریخچه مخربی از تعارض والدینی گسترش مییابد و در نهایت این ناایمنی ایجاد شده منجر به افزایش مشکلات روانشناختی کودکان میشود.
این کاهش احساس ایمنی در خانواده دو وهله ارزیابی، یعنی ارزیابی اولیه (خطری برای ایمنی در خانواده) و ارزیابی ثانویه (مقابله با این خطر و تلاش برای حفظ ایمنی) را به راه می اندازد. به این ترتیب که کودکان تعارض والدین را بر مبنای اثر آن بر احساس ایمنی هیجانیشان در خانواده ارزیابی ميكنند. برای مثال، کودک ممکن است سعی کند که برای حل کردن تعارضات والدین در آن مداخله کند، یا اینکه با بدرفتاری، ذهن والدین را منحرف کند، در حالی که این راهکارها در کوتاهمدت میتوانند مفید باشند. در درازمدت الگوهای رفتاری ناسازگارانه، در مدرسه و در ارتباط با همسالان آشکار میشوند. کودکانی که از لحاظ هیجانی ایمن هستند بهتر قادر به مقابله عاطفی و رفتاری مؤثر، در طول تعارض میباشند و کودکانی که از لحاظ هیجانی ناایمن هستند مشکلات رفتاری و عاطفی بیشتری نشان میدهند. بنابراین ایمنی هیجانی در تنظیم واکنشهای رفتاری و عاطفی کودکان منعکس میشود.
مواجهه با تعارض زناشویی منجر به افزایش هیجان منفی در کودک میشود که منعکس کننده ناایمنی هیجانی کودک است. ناایمنی هیجانی به راه اندازنده تمایل کودک برای مداخله، اجتناب یا به کارگیری رفتارهای کاهش دهنده تعارض است. این مکانیسمی است که از آن طریق کودک ایمنی خود را بدست آورده یا سعی در حفظ آن میکند. نظریه ایمنی هیجانی عنوان میکند که کودک درگیر این رفتارها میشود چون این رفتارهای مقابلهای در کوتاه مدت میتوانند منجر به کاهش اثر تعارض شوند و مواجهه کودک با تهدیدات خانواده را کاهش دهند.
نظریه ایمنی هیجانی، واکنشهای هیجانی، شناختی و رفتاری کودک به تعارض والدین را به عنوان گواهی بر اینکه کودک تعارض را تهدیدی برای ثبات ازدواج میداند، تلقی میکند. به علاوه، این نظریه عنوان میکند که تجربههای کودکان در بافت خانواده نیز میتواند احساس ایمنی آنها را در خانواده تقویت کند. مشاهده مدیریت مؤثر والدین و حل اختلافهایشان به شیوهای که هماهنگی خانواده را حفظ میکند میتواند سبب جلب اعتماد کودکان به توانایی خانواده به عنوان منبع ایمنی شود.
به عنوان یک رویکرد فرایند مدار، نظریه ایمنی هیجانی، امنیت هیجانی را در خرده سیستم رابطه بین والدینی، به عنوان مکانیسمی مفهوم سازی میکند که میتواند واسطه رابطه بین تعارض والدین و سازگاری کودک شود. یک تحقیق طولی که توسط کامینگز و همکارانش انجام شدنشان داد که رابطه بین تعارض زناشویی و ایمنی هیجانی در خانواده با انتقال کودک به نوجوانی افزایش مییابد. نتایج این تحقیق همچنین نشان داد که ایمنی هیجانی یک مکانیسم تبیینی، هم برای مشکلات رفتاری و هم برای مشکلات هیجانی کودک بوده است. علاوه بر این، نظریه ایمنی هیجانی مفروضههای اصلی نظریههای سیستم های خانواده و دلبستگی را میپذیرد و همچون نظریه دلبستگی، یک رویکرد تحولی است که معتقد است ایمنی هیجانی کودک میتواند به وسیله کیفیت روابط خانواده افزایش یا کاهش یابد[3].
ایمنی هیجانی و تاثیر بر سیستم خانواده
نظریه ایمنی هیجانی، با الهام از رویکرد سیستمهای خانواده و اصل کلگرایی، علاوه بر دلبستگی والد- کودک، بر تأثیرات چندگانه خانواده هم تاکید میشود. در این راستا، محققان نشان دادند که ایمنی در بافت تعارض زناشویی و دلبستگی، نسبتاً مستقل از هم سازگاری کودک را تحت تأثیر قرار میدهند. بررسی نشان داده است که دلبستگی ناایمن و ناایمنی هیجانی در مورد رابطه زناشویی، نه تنها در ارتباط با مشکلات سازگاری کودک هستند، بلکه پیشبینی کننده کاهش پیشرفت تحصیلی و اکتساب مهارتهای شناختی کودکان نیز میباشند. در این تحقیق نشان داده شد که کاهش مقدار و کیفیت خواب، متغیری میانجی در ارتباط بین ناامنی در رابطه زناشویی و پیشرفت تحصیلی کودکان 8 تا 9 ساله است.
کارکرد خانواده میتواند منجر به کاهش خواب شود که به نوبه خود در ارتباط با پیامدهای شناختی است. هم استرس خانواده و هم سطوح بالای تعارض زناشویی با آشفتگی خواب در کودکان مرتبط بودهاند. بعلاوه مطالعات نشان دادند که ناایمنی هیجانی کودک میتواند رابطه بین تعارض زناشویی و خواب کودکان را تبیین کند و تخریب کیفیت و طول خواب کودکان نیز سازگاری هیجانی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی ضعیف آنها را به دنبال داشته باشد.
ابعاد ایمنی هیجانی
دیویس و فورمن از طریق تحلیل عاملی، به سه بعد از ارزیابی ایمنی در خانواده توسط کودک دست یافتند. این سه بعد شامل ایمنی، مشغله ذهنی و کنارهگیری هستند. به علاوه، این ابعاد به عنوان تفاوتهای فردی در راهکارهای مقابلهای کودکان برای حفظ ایمنی هیجانی در رابطه بین والدین نیز تعریف میشوند.
مشغله ذهنی و کنارهگیری دو شکل ناایمنی هیجانی در خانواده و راهکارهای مقابله هیجان مدار کودک برای تغییر دادن بازنماییهای کودک از ناایمنی هستند.
ایمنی
ایمنی، اعتماد کودک به کل واحد خانواده به عنوان منبع پایدار حمایت حتی در زمان وقوع رویداد استرسزا تعریف شده است.
مشغله ذهنی
منظور از مشغله ذهنی، نگرانیهای کودک در مورد آینده خود و خانواده میباشد.
کنارهگیری
کناره گیری به عنوان تلاش کودک برای کوچک شمردن تعارض خانواده تعریف شده است.
این سه بعد در واقع، شکلهای ارزیابی و مقابله، در مواجهه با تعارض خانواده در نظر گرفته شدهاند که بخشی از مکانیسم نگهداری ایمنی و راهکارهای مقابله با ناایمنی را هم تشکیل میدهند.
این راهکارها هرچند در مواجهه با استرس، راهکارهایی انطباقی هستند، ولی منابع روانی و جسمی به کار رفته برای حفظ ایمنی، میتوانند منابع لازم برای سایر فرایندهای تحولی را محدود کنند و کودکان را در خطر بالاتر مشکلات روانشناختی قرار دهند[4].
اگر علاقمند هستید تا بدانید آیا سبک فرزندپروری شما صحیح است یا خیر، می توانید تست سبک فرزندپروری بامریند را انجام دهید.
جمع بندی ای سنج
ایمنی هیجانی کودک یک فرایند واسطهای در رابطه تعارض والدین با نشانههای درونی سازی و برونی سازی بعدی کودک است. فراموش نکنیم که تهدید هماهنگی و ثبات روابط خانواده، احساس ایمنی هیجانی کودک را تضعیف میکند و منجر به مشکلاتی در تنظیم هیجان، بازنماییهای منفی در مورد خانواده و راهکارهای ناسازگار برای مقابله با تعارض بین والدین میگردد. واکنشهای شناختی و هیجانی کودک به تعارض میتواند در رشد الگوهای ثابت پاسخ به استرس و شدت بخشیدن به اثر رویدادهای بعدی نقش داشته باشد.
به نظر شما ایمنی هیجانی چقدر می تواند با سایر مشکلات کودکان در ارتباط باشد؟ نظر تخصصی خود در رابطه با این مفهوم را با ما و خوانندگان ای سنج به اشتراک بگذارید.
[1] Davies, P. T., & Cummings, E. M. (1994). Marital conflict and child adjustment: An emotional security hypothesis. Psychological bulletin, 116(3), 387.
[2] Cummings, E. M., & Davies, P. (1996). Emotional security as a regulatory process in normal development and the development of psychopathology. Development and psychopathology, 8(1), 123-139.
[3] Cummings, E. M., & Davies, P. T. (2010). Marital conflict and children: An emotional security perspective. Guilford Press.
[4] Davies, P. T., Winter, M. A., & Cicchetti, D. (2006). The implications of emotional security theory for understanding and treating childhood psychopathology. Development and Psychopathology, 18(3), 707-735.