معنی توانایی
ability (əˈbilədē)
صلاحیت یا توانایی موجود برای انجام یک عمل جسمی یا ذهنی خاص.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
صلاحیت یا توانایی موجود برای انجام یک عمل جسمی یا ذهنی خاص. اگرچه این توانایی ممکن است ذاتی باشد یا از طریق تجربه رشد کند، اما با توانایی کسب مهارت متفاوت است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-این واقعیت که کسی / چیزی می تواند کاری انجام دهد.
-سطح مهارت یا هوش.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-قدرت یا توانایی جسمی یا ذهنی لازم برای انجام کاری
-قدرت یا توانایی انجام کاری یا توانایی کسی برای انجام کاری
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
توانایی، قدرت، کفایت، توانایی های ذهن، مهارت ها، زرنگی ها، و شایستگی هایی که شخص را برای انجام کاری مفید و نمایان در زمانی مشخص قادر می سازد.
واژه های مترادف در فارسی
استطاعت، اقتدار، تسلط، توانمندی، پرتوانی، طاقت، عرضه، قدرت، قوا، قوه، مقاومت، نفوذ، نیرو، وسع
واژه های مترادف لاتین
ability, ability _, ably _, capacity, energy, facility, faculty, part, potency, power, puissance, sinew, skill, strength
واژه های متضاد در فارسی
ناتوانی
واژه های متضاد لاتین
disability, inability, incapability, incapableness, incapacity, incompetence, incompetency, ineptitude, ineptness