معنی فرض
Assumption (əˈsəm(p)SH(ə)n)
فرضیه ای که با منطق یا قضیه ای فرعی مربوط آن ثابت شده است. قضیه ای که می توان منطقا آن را تایید یا رد نمود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-پیش فرض یا فرض واقعی بودن چیزی؛ یعنی عمل گرفتن امری مسلم.
-یک یا چند شرط لازم برای تحقق یک رویه آماری از منظر نظری. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل واریانس، همگن بودن واریانس و استقلال مشاهدات را از دیگر معیارها فرض می کند. اگر فرضیات تا حد زیادی نقض شود، نتایج نامعتبر خواهند بود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-یک اعتقاد یا احساس اینکه چیزی درست است یا اتفاقی می افتد، گرچه هیچ مدرکی وجود ندارد.
-فرض چیزی (رسمی) عمل گرفتن یا شروع به داشتن قدرت یا مسئولیت.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-چیزی که بدون سوال و اثبات آن را درست می پذیرید.
-تمایل به پذیرفتن چیزی به عنوان واقعیت بدون سوال و اثبات
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
فرضیه ای که با منطق یا قضیه ای فرعی مربوط آن ثابت شده است. قضیه ای که می توان منطقا آن را تایید یا رد نمود.
واژه های مترادف در فارسی
انگاره، پنداشت، تصور، تخمین، گمان
واژه های مترادف لاتین
guess, presumption, supposition, thesis, premise