34 معمای طولانی
سعی کنید که ذهن خود و کودکان تان را با موضوع های خنده دار، معماهای طولانی و سخت درگیر کنید. مثلاً "من کی هستم"، "من چی هستم" و خیلی چیزهای دیگر در این بین است که بسیاری از افراد از آنها لذت خواهند برد.
لازم به یادآوری است که بخش اول معماهای طولانی این پست، ویژه کودکان و بخش دوم ویژه بزرگسالان می باشد بنابراین بعضی از سوالات خیلی ساده هستند و بعضی ها تا حدودی چالش برانگیز می باشد.
بعضی از سوالات ساده برای خیلی از کودکان می تواند چالش برانگیز باشد. هر چقدر شما و کودکان تان بتوانید ذهن تان را درگیر معماها بکنید بدون شک سلول های مغزی تان بیشتر درگیر می شود و این می تواند تاثیرات مثبتی بر حافظه تان بگذارد.
آخرین به روز رسانی : 21/آذر/1401
معماهای طولانی کودکان
در ادامه معماهای طولانی برای کودکان آورده می شود. در ابتدا سوالات را برای کودکان خود بخوانید تا به جواب آن فکر کنند و بعد دکمه + را بزنید که پاسخ مشاهده شود.
نکته: به کودکان خود بگویید که برای دیدن پاسخ ها عجله نکنند چرا که باید سعی کنند ذهن شان را به چالش بکشانند تا توانایی و عملکرد مغزشان افزایش یابد.
معمای طولانی 6- یک اتفاق بزرگ که شیوع گسترده ای پیدا کرده است. باعث می شود تا مجبور شوید در خانه بمانید، منزوی شوید، نتوانید کسی را بغل کنید، مردم را بشدت مریض میکند به طوری که نیاز به درمان دارند. مدارس تعطیل میشود باید قرنطینه شوید، مجبورید هستید که ماسک 200تومانی را 20هزار تومان بخرید و غرق در الکل شوید. آن چیست؟
ویروس کرونا
معمای طولانی 5- من می توانم بخندم، می توانم گریه کنم، میتوانم قهرمانی باشم که در آسمان پرواز میکند. می توانم دلقک باشم و تورا بخندانم اما دفعه بعد ترسناک باشم و تورا بترسانم، بدخلق یا خوشحال باشم. شما من را در مجله و تلویزیون می بینید و تعدادی طرفدارم هستند و تعدادی از من متنفرند و من مشکلی با این مسئله ندارم. من می توانم شیطان باشم، می توانم یک قدیس باشم، می توانم هر کاری را که تو می خواهی انجام دهم و بابت آن هم حقوق می گیرم. من کی هستم؟
بازیگر
معمای طولانی 4- من رازهای زیادی همراه خود دارم، خوشحال یا ناراحت، حتی در گل و لای هم رانندگی می کنم تا به مقصدم میرسم. بارانی یا آفتابی من به محل کار خود می روم تا راز شما را تحویلتان دهم. هر چیزی که با خودم می آورم فقط برای یک جا است که از قبل تعیین شده است.من کی هستم؟
پستچی
معمای طولانی 3- بعد از درخشش خورشید ظهور میکنم، وقتی فراگیر می شوم زیبایی خیره کننده ای برای شما به ارمغان میآورم. برخی میگویند که من ثروت عظیمی را پنهان میکنم. رنگ های من زیبا اما کم نور است. می توانی من را در جایی بلند پیدا کنی، ممکن است سرزمینی باشد که یک بار در لالایی بچگی ات از آن شنیده ای. من چی هستم؟
رنگین کمان
معمای طولانی 2- صبح یک روز بعد از شب یلدا در خانوادهای در اردبیل، مادر به فروشگاه رفت، پسر کوچک در حال تماشای کارتون از تلویزیون بود، پسر میانی مشغول حل تمرینهایش بود، پسر بزرگ در حال چمن زدن بود و پدر روزنامه می خواند. سپس، وقت غذا، همه فهمیدند که همه مواد غذایی خورده شده است. چه کسی همه غذا را خورده؟
پسر بزرگ چون ماه دی در اردبیل نیازی به چمن زنی نبوده
معمای طولانی 1- جو، دنیس، جنیفر، آنجل، اولیویا، ابی، زوئی، استفانی، ری، خلبان، اسکارلت، نیکول و برد در یک سقوط هواپیما بودند و همه افراد مجرد در هواپیما جان خود را از دست دادند. با این حال، هنگامی که آمبولانس آمد جولی و آرتور را که هنوز زنده بودند کشف کردند. چگونه این اتفاق افتاد؟
جولی و آرتور ازدواج کرده اند و بنابراین مجرد نیستند.
معماهای طولانی بزرگسالان
در ادامه معماهای طولانی برای بزرگسالان آورده می شود. در ابتدا سوالات را بخوانید و به جواب آن فکر کنند سپس دکمه + را بزنید که پاسخ مشاهده شود.
معمای 28- دو پدر و دو پسر به ماهیگیری رفته بودند اما فقط توانستند که سه عدد ماهی بگیرند سپس در تقسیم بندی هر یک توانستند یک ماهی بردارند، چطور ممکن است؟
فقط سه نفر در ماهیگیری بودند . پدر و پسرش و پسر پسرش (نوه) اما اگر بخواهیم نقش آن ها را بگوییم، باید بگوییم دو پسر و دو پدر
معمای 27- وقتی ساعت 8 شب به رختخواب رفتم ساعت کوکی ام را روی ساعت 9 صبح کوک کردم که بیدارم کند. وقتی که با صدای زنگ ساعتم بیدار شدم من دقیقا چند ساعت خواب مفید داشته ام؟
کمتر از یک ساعت. از آنجایی که ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد بنابراین به محض رسیدن عقربه ها روی ساعت 9 شب زنگ خورده است.
معمای طولانی 26- پادشاهی نه پسر داشت. به همین دلیل او باید تصمیم بگیرد که پس از مرگش چه کسی تاج و تخت را به دست بگیرد. برای انجام این کار به همه فرزندانش یک دانه می دهد، و می گوید هر کدام که بزرگترین و زیباترین گیاه را داشته باشد تاج و تخت را به دست خواهد آورد. در پایان مسابقه همه فرزندان با گیاهان عظیم و زیبای خود در دست به قصر آمدند. پادشاه بعد از اینکه به تمام گلدان ها نگاه می کند، در نهایت تصمیم می گیرد که کوچکترین پسرش که با یک گلدان خالی آمده است را جانشین خود معرفی کند. پادشاه چرا این فرزند را انتخاب کرد؟
پادشاه به همه آنها دانه های تقلبی داد و فرزند کوچکش تنها فرزند صادقی بود که دانه هایش را عوض نکرد.
معمای طولانی 25- کارآگاهی در پی رسیدگی به یک پرونده قاچاق بین المللی، یادداشتی با اعداد انگلیسی پیدا می کند: 710 57735 5508 51 7718 در حال حاضر 3 مظنون وجود دارند: بیل، جان، و تاد. آیا می توانید کد را شناسایی کنید و نام مجرم را پیدا کنید؟
جنایتکار بیل است. اگر به نت به صورت وارونه نگاه کنید، متوجه خواهید شد که اعداد شبیه حروف انگلیسی هستند و آن حروف جملاتی خوانا را تشکیل می دهند. پیام این است: “Bill is boss. He sells oil.” / بیل رئیس است. نفت می فروشد.
معمای طولانی 24- مردی زنش را با چاقو در ماشینشان می کشد. کسی در اطراف نیست تا این را ببیند. او را از ماشین بیرون می اندازد و مواظب است که اثر انگشت روی بدنش باقی نماند. سپس چاقو را از صخره به دره ای که هرگز پیدا نمی شود پرتاب می کند و به خانه می رود. ساعتی بعد پلیس با او تماس می گیرد و به او می گوید که همسرش به قتل رسیده است و باید سریعا به محل جنایت بیاید. به محض ورود او دستگیر می شود. آنها از کجا می دانستند که او این کار را کرده است؟
او هرگز از پلیس نپرسید که محل جنایت کجاست.
وقتی کاغذ را به پسر دادند روی آن نوشته شده بود: "وزن دقیق شما"
معمای طولانی 22- یک پروانه مرده زرد و سیاه در وسط تار عنکبوت گیرافتاده است و تمام پاهای آن در تار عنکبوت گیر کرده. عنکبوت متوجه آن می شود و میآید تا آن را ببندد و بخورد. اگر پروانه بخواهد از عنکبوت دور شود، باید بال بال بزند، پاهایش را تکان دهد یا هر دو را انجام دهد، شانس زنده ماندن پروانه در کدام از این سه حرکت، بیشتر است؟
هیچ یک از موارد فوق را نمی تواند انجام دهد زیرا پروانه در حال حاضر مرده است.
معمای طولانی 21- هر روز افراد زیادی از سراسر دنیا و اقشار مختلف به من مراجعه میکنند، اما آنها معمولا فقط برای چند دقیقه پیش می مانند. به عقیده خیلیها من بسیار کثیف، بدبو و ناخوشایند هستم اما هیچ یک از آنها مایل به زندگی بدون من نیستند. و هر زمان که مردم به دیدن من می آیند، بخشی از خود را برای من آشکار می کنند که بندرت به دیگران نشان می دهند. من چه کسی هستم؟
دستشویی
معمای طولانی 20- کاترین و الکساندر به تعطیلات رفتند. هر کدام از آنها 2 اتاق جداگانه گرفتند. اتاقها گرم نمی شدند و الکساندر واقعا سردش بود اما کاترین سردش نبود. کاترین بدون اینکه لباس اضافه کند یا خودش را در پتوی دیگری بپیچد یا از هر نوع آتش برای گرما استفاده کند، برای گرم ماندن در آن اتاق خالی و سرد چه کاری انجام داد؟
کاترین در کنج اتاق که همیشه90 درجه است جمع شده است!
معمای طولانی 19- تصور کنید که در داخل یک ساختمان بدون پنجره محبوس شده اید و چیزی به جز یک جعبه کبریت، 3 شمع و یک لیوان نیست. سطح آب در اتاق در حال افزایش است و در حال حاضر تا گردن شما آمده است. وحشت میکنید و قلب شما خیلی سریع می تپد و راه گلوی شما بسته می شود. در قفل شده است و در فاصله 100 متری شما کسی وجود ندارد. چگونه می توانید از این وضعیت خارج شوید؟
دست از تصور بردارید!
معمای طولانی 18- من میتوانم بشکنم، می توانم مسدود شوم و مورد حمله قرار بگیرم. مهم نیست که من چقدر مشکل دارم، اما شما جرات نمیکنید مرا رها کنید. من میتوانم بسوزم در عین حال می توانم سبک، گرم، کامل و سنگین، ضعیف، سرد، صادق وغمگین یا خوشحال باشم. من چی هستم؟
قلب
معمای طولانی 17- بالا و پایین می روم، داغ خیره کننده و فروزان هستم. اگر به من مستقیم نگاه کنید، چشمان شما آرزو می کند که شما هیچگاه چنین نمی کردید. در جهات مختلف قرار می گیرم، وقتی مستقیما به من خیره شوید، نقاط سیاهی در حوزه دید شما به وجود میآید. با شکوه و درخشان هستم، از سحر تا شب همه چیز را زیبا می کنم.
خورشید
معمای طولانی 16- زنی در بزرگراه در حال رانندگی بود که ناگهان لاستیک ماشین او پنچر شد. او لاستیک را بیرون کشید و قصد داشت آن را با لاستیک یدکی جایگزین کند که هر چهار مهره چرخ با شدت باد به آن طرف جاده رفت و از صخره پایین افتاد. هیچ راهی برای رسیدن زن به آنها وجود نداشت. مات و مأیوس نشست تا اینکه یک دوچرخه سوار از آنجا رد شد و به او اشاره کرد که خودت تمام مهره های لازم را داری. او از توصیه های دوچرخه سوار استفاده کرد و با خیال راحت از آنجا دور شد. توصیه اش چه بود؟
از هر لاستیک یک مهره باز کن به این لاستیک ببند، حالا همه لاستیکها 3 مهره دارند!
معمای طولانی 15- در یک خانه یک طبقه و مستقل اتاق خواب ها آبی بودند، آشپزخانه بنفش بود، اتاق نشیمن سبز بود، گاراژ قهوه ای بود، حمام ها از نوع دریایی بود، سالن ورودی سفید بود و اتاق نشیمن نارنجی بود. پله ها چه رنگی بودند؟
در یک خانه یک طبقه پله ای وجود ندارد
معمای طولانی 13- السا به اولاف گفت که برای هر نان شیرینی ای که به او تحویل میدهد، 2 دلار به او خواهد داد. اولاف لبخندی زد و گفت که بلافاصله می خواهد شروع کند. پس از چند ساعت، اولاف با 2000 نان شیرین برگشت، السا مبهوت شده بود. السا به اولاف 4000 دلار داد. با این حال اولاف فقط توانست 1000 دلار برای خودش نگه دارد. برای 3000 دلار باقیمانده چه اتفاقی افتاد؟
اولاف آن را به دوستانش که در تهیه نان شیرینی به او کمک کردند داد.
معمای طولانی 12- من می توانم گران باشم، ارزان باشم. من می توانم قدیمی یا نو باشم. من می توانم یک زن را زیبا کنم، می توانم یک مرد را هم زیبا کنم. من می توانم عجیب و غریب باشم یا می توانم بی نظیر، ساده باشم یا پیچیده، سنگین و گاهی اوقات بسیار سبک باشم. من گاهی اوقات می توانم یک خانم را متخلف یا زیبا جلوه دهم. من به خیلی ها هدیه داده می شوم، اگر نسخه براق و نادری از من بدست آورید، مطمئن هستم که بحث داغ مهمانی تان خواهم بود. من چی هستم؟
یک تکه جواهر
معمای طولانی 11- شئ ای دایرهای، مربع، بلند، لق یا کوچک، به اشکال مختلفی وجود دارد و می توانید آن را در وسط جمعتان پیدا کنید. پیرامون آن میتوانیم یک بحث جدی، یک جلسه، یک پروژه، یک کنفرانس، حتی صبحانه، ناهار و شام داشته باشیم. این شئ میتواند چوبی، فلزی، پلاستیکی یا ساده باشد، گاهی اوقات مادربزرگها حتی آن را با پارچه می پوشانند. آن چیست؟
میز
معمای طولانی 10- میتوانی آن را به پدر و مادرت، به پدربزرگ و مادربزرگت، به خواهر و برادرت، حتی به بهترین دوستانت بدهی. اگر آنها نیز آن را به شما بدهند، پس شما هر دو یکدیگر را دوست دارید. گاهی سر و صدا می کند، گاهی بیصدا است، اما همیشه در دسترس است، همیشه رایگان است. میتوانید آن را در هر زمان به دیگران بدهید و منبع نامحدودی از آن دارید. آن چیست؟
بوسه
معمای طولانی 9- او بسیار زیبا است و شما می توانید هر چیزی را که می خواهید برای او بسازید. او در بسیاری از رنگ ها و اندازه ها، با موهای بلند، موهای کوتاه، بلوند، سبزه، صاف یا فرفری وجود دارد. می تواند بسیار ناز باشد و در دست شما جای بگیرد. حتی ممکن است گاهی اوقات او با یک عصای جادویی بیاید. اون کیه؟
عروسک باربی
معمای طولانی 8- من می توانم تاریک باشم و می توانم سفید باشم، می توانم گرم یا سرد باشم، میتوانم پودر یا تکه تکه باشم، می توانم فرانسوی یا بلژیکی باشم، می توانم شیرین، تلخ و حتی اعتیاد آور باشم. اما یک چیز مطمئنا استفاده بیش از حد من می تواند اندکی بدن شما را عصبی و تندخو کند. من چی هستم؟
شکلات
معمای طولانی 7- بعضی از مردم به من اعتقاد دارند و برخی دیگر اعتقاد ندارند، شب ها در اطراف می گردم و گاهی شناور می شوم. زامبی ها، خفاش ها، مارها و مومیایی ها را فراموش کنید زیرا وقتی صدای نگران کننده ای از زمین می شنوید، نمی توانید بدوید و از صدای فوق العاده ترسناک و وحشتناک من پنهان شوید. من چی هستم؟
روح
معمای طولانی 6- من میتوانم جدید یا قدیمی، باریک یا پهن، کوتاه یا بلند باشم. من می توانم گلآلود، بدبو، گران قیمت، ارزان قیمت،رنگارنگ، یا ساده باشم. شما همچنین می توانید من را ببندید، من را باز کنید، یا من را کنار در بگذارید، اما من میدانم که اگر مرا بپوشید، پاهای شما از من تشکر میکنند. من چی هستم؟
کفش
معمای طولانی 5- دو برادر را به دادگاه احضار کردند. رئیس دادگاه از آنان پرسید: شما برادر هستید؟ گفتند: بله، گفت پدر و مادر شما یکی هستند؟ گفتند بله، گفت: مادرتان هم یکی است؟ گفتند: آری. بعد که به شناسنامه آنان نگاه کرد گفت: شما هر دو در یک تاریخ متولد شده اید، پس حتما دو قلو هستید؟ گفتند: خیر! چطور ممکن است(در حالی که آن دو دروغگو نیستند)؟
آنان سه قلو بودند و فقط دو نفرشان به دادگاه احضار شده بودند.
معمای طولانی 4- حکم اعدام متهمی را صادر می کنند و مضمون «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید» را به امضاء دادستان می رسانند. پس از امضای دادستان، مامور اجرای حکم، با تغییری در مضمون، جمله را به صورتی تغییر می دهد که شخص اعدام نمی شود. چه تغییری در جمله ایجاد کرده است؟
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید.
معمای طولانی 3- شخصی در یک اتاق به ابعاد 5*20*20 متر، خودش را با یک ریسمان دو متری از سقف آویزان و دار می زند. وقتی ماموران پلیس به در اتاق می آیند و در را می شکنند با کمال تعجب می بینند، او از سقف خودش را دار زده است و در اتاق را از درون قفل کرده و کلید را در جیبش گذاشته است. با این که میز، صندلی، نردبام، یا چیز دیگری در اتاق نبوده است، او چگونه خود را دار زده است؟
پیش از خودکشی تعدادی قالب یخ به درون اتاق می آورد و روی آن ها می رود و خودش را دار می زند و بعد یواش یواش قالب های یخ آب می شوند.
معمای طولانی 2- مردی در طبقه 10 کار می کند و همیشه آسانسور را در انتهای روز به سطح زمین می رساند. با این حال، هر روز صبح، او فقط با آسانسور به طبقه 7 می رود و سپس از پله ها تا طبقه 10 بالا می رود، حتی اگر عجله دارید. اما زمانی که دیگران در آسانسور با او هستند یا در یک روز بارانی تا طبقه 10 می روند. چرا؟
قد او برای رسیدن به دکمه "10" بسیار کوتاه است. اما وقتی دیگران با او هستند، می تواند از آنها بخواهد دکمه طبقه 10 را فشار دهند و در یک روز بارانی او یک چتر دارد، بنابراین می تواند با استفاده از آن دکمه را فشار دهد.
معمای طولانی 1- چهار ماجراجو چهار ماجراجو (الکس، بروک، کریس و داستی) باید در یک قایق رانی کوچک از رودخانه عبور کنند. این قایق تنها می تواند 100 کیلوگرم حمل کند. وزن الکس 90 کیلوگرم، بروک 80 کیلوگرم، کریس 60 کیلوگرم و داستی 40 کیلوگرم است، و آنها 20 کیلوگرم لوازم دارند. چگونه با هم کنار می آیند؟
کریس و داستی با هم ردیف می شوند ، داستی برمی گردد. الکس پشت سر هم می رود و کریس برمی گردد. کریس و داستی دوباره روی هم می نشینند، داستی برمی گردد. بروک وسایل را ردیف می کند و کریس برمی گردد. کریس و داستی برای آخرین بار دوباره با هم روبرو می شوند.