تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

اختلال دوقطبی نوع II در DSM-5

اختلال دوقطبی از شایع ترین اختلالات روانشناسی است. در این بیماری خلق فرد دارای ثبات نیست و گاهی افسرده و گاهی شیدا و خوشحال است.

اختلال دوقطبی یک اختلال روانی مربوط به خلق است. در این بیماری خلق فرد دارای نوسان است. این اختلال دارای دو نوع است که در این بخش به نوع دوم آن پرداخته شده است.. با ما همراه باشید تا در ادامه به شرح کامل این اختلال بپردازیم. همچنین فهرست مطالب نیز از باکس زیر قابل مشاهده است.

مقدمه

اختلال دوقطبی یکی از اختلالات روانشناسی است که مروبط به مشکلات خلق است. در این بیماری، فرد بیمار خلق یکسانی ندارد و مدام خلقش در حال بالا پایین شدن است. این بیمار دارایب دو فاز خلق است: یکی افسردگی و دیگری شیدایی. اختلال دو قطبی دارای نوع 1 و نوع 2 می باشد. این بیماری، دلایل زیادی دارد ولی مهم ترین عامل دخیل در آن ژنتیک می باشد. در ادامه به شرح کامل این اختلال پرداخته ایم.

ملاک های تشخیصی اختلال دوقطبی نوع II

دوره هیپومانیک

دوره متمایز خلق که به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر است و افزایش نابهنجار و مداوم فعالیت یا انرژی که حداقل 4 روز پیاپی ادامه می یابد و در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود دارد.

 در طول دوره اختلال خلقی و انرژی و فعالیت بیشتر، سه نشانه زیر (یا بیشتر) (چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد) ادامه یافته اند، بیانگر انحراف محسوس از رفتار عادی هستند و با درجه قابل ملاحظه ای وجود داشته اند:

عزت نفس کاذب یا بزرگ منشی.

  کاهش نیاز به خواب (مثلا بعد از فقط ۳ ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است).

  پرحرف تر از معمول یا تحت فشار برای ادامه دادن صحبت.

پرش افکار با تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند.

حواسپرتی (یعنی، توجه خیلی راحت به محرکهای بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود)، به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.

افزایش فعالیت هدفمند (خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه یا جنسی) یا سراسیمگی روانی - حرکتی.

مشغولیت بیش از حد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامدهای ناراحت کننده دارند (مثل پرداختن به ولخرجی مهار نشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری احمقانه.

این دوره با تغییر واضح در عملکرد ارتباط دارد که برای فرد به هنگامی که دچار بیماری نیست، غیرعادی است.

اختلال در خلق و تغییر در عملکرد برای دیگران قابل مشاهده هستند.

این اختلال به قدر کافی شدید نیست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را به طور محسوسی مختل کند یا به بستری شدن نیاز داشته باشد. اگر ویژگی های روان پریشی وجود داشته باشد، این دوره، بنابر تعریف، مانیک است.

این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد نیست (مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو، یا درمان دیگر).

توجه

دوره هیپومانیک کامل که در طول درمان ضد افسردگی پدیدار می شود (مثل درمان دارویی، شوک برقی تشنج آور)، اما در سطح کاملا نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد، دلیل کافی برای تشخیص دوره هیپومانیک است. با این حال، باید احتیاط لازم صورت گیرد که یک یا دو نشانه (مخصوصا افزایش تحریک پذیری، کفری بودن یا سراسیمگی بعد از مصرف داروی ضدافسردگی) برای تشخیص دوره هیپومانیک کافی و لزوما نشانگر بیماری پذیری ارثی دوقطبی قلمداد نشوند.

دوره افسردگی اساسی

پنج نشانه زیر (یا بیشتر) در طول مدت ۲ هفته وجود داشته اند و بیانگر انحراف از عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از این نشانه ها (1) خلق افسرده یا (2) از دست دادن علاقه یا لذت است.

توجه

نشانه هایی را که آشکارا ناشی از بیماری جسمانی دیگر هستند، منظور نکنید.

خلق افسرده در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، به صورتی که با گزارش ذهنی (مثلا احساس می کند غمگین، پوچ، یا نا امید است) یا مشاهده دیگران (مثلا اشک آلود به نظر می رسد) به آن اشاره می شود. (توجه: در کودکان و نوجوانان، می تواند خلق تحریک پذیر باشد).

کاهش محسوس علاقه یا لذت در تمام، یا تقریبا تمام فعالیت ها در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز به صورتی که گزارش ذهنی یا مشاهده نشان میدهد).

کاهش وزن قابل توجه هنگام رژیم نگرفتن یا افزایش وزن (مثلا تغییر بیش از ۵ درصد وزن بدن در ماه)، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز. (توجه: در کودکان، ناتوانی در کسب افزایش وزن مورد انتظار را در نظر داشته باشید).

بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز.

سراسیمگی یا کندی روانی - حرکتی تقریبا هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران؛ نه فقط احساسات ذهنی بی قراری یا کند شدن).

خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز.

احساس بی ارزشی یا گناه بیش از اندازه یا نامناسب (که می تواند هذیانی باشد) تقریبا هر روز (نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه در مورد مریض بودن).

کاهش توانایی فکر کردن یا تمرکز کردن، یا دو دلی، تقریبا هر روز (خواه بنا بر گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران).

افکار مکرر مرگ (نه فقط ترس از مردن)، اندیشه پردازی خودکشی مکرر بدون برنامه مشخص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه مشخص برای دست زدن به خودکشی.

 نشانه ها موجب ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینه های مهم دیگر عملکرد می شوند.

این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی دیگر نیست.

توجه

ملاک های الف - ج فوق دوره افسردگی اساسی را تشکیل می دهند. توجه : پاسخ ها به صدمه مهم (مثل داغدیدگی، ورشکستگی، صدمات ناشی از بلایای طبیعی، بیماری یا ناتوانی جسمانی) ممکن است احساس غم شدید، تأمل کردن درباره صدمه، بی خوابی، کم اشتهایی و کاهش وزن را که در ملاک الف ثبت شده اند، در بر داشته و شبیه دوره افسردگی باشند. گرچه این گونه نشانه ها قابل درک هستند و متناسب با صدمه محسوب می شوند، اما وجود دوره افسردگی اساسی علاوه بر پاسخ طبیعی به صدمه ای مهم باید به دقت در نظر گرفته شود. این تصمیم لزوما به قضاوت بالینی مبتنی بر سابقه فرد و هنجارهای فرهنگی برای ابراز ناراحتی در زمینه فقدان نیاز دارد.

اختلال دوقطبی نوع II

ملاک ها برای حداقل یک دوره هیپو مانیک (ملاک های الف - و تحت «دوره هیپومانیک» فوق) و حداقل یک دوره افسردگی اساسی (ملاک های الف - ج تحت «دوره افسردگی اساسی» فوق) برآورده شده اند.

 هرگز دوره مانیک وجود نداشته است.

وقوع دوره (دوره های هیپومانیک و دوره (دوره های) افسردگی اساسی با اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی یا طیف اسکیزوفرنی و اختلال روان پریشی مشخص یا نامشخص دیگر بهتر توجیه نمی شوند.

نشانه های افسردگی یا پیش بینی ناپذیری که در اثر تناوب مکرر بین دوره های افسردگی و هیپومانی ایجاد می شوند، ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه هام مهم دیگر عملکرد ایجاد می کنند.

ویژگی های تشخیصی دوقطبی نوع II

اختلال دوقطبی نوع II با روند بالینی دوره های خلقی عودکننده مشخص می شود که از یک یا چند دوره افسردگی اساسی (ملاک های الف - ج تحت دوره افسردگی اساسی») و حداقل یک دوره هیپو مانیک ملاک های الف - و تحت «دوره هیپومانیک») تشکیل می شود. دوره افسردگی اساسی باید حداقل ۲ هفته و دوره هیپومانیک باید حداقل ۴ روز ادامه یابد تا ملاک های تشخیصی برآورده شوند. در طول دوره (دوره های) خلقی، تعداد لازم نشانه ها باید برای بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود داشته باشند و انحراف محسوس از رفتار و عملکرد عادی را نشان دهند.

وجود دورۂ مانیک در طول دوره بیماری، تشخیص اختلال دوقطبی نوع II را منتفی می سازد (ملاک ب تحت «اختلال دو قطبی نوع II»). دوره های اختلال افسردگی ناشی از مواد / دارو یا دو قطبی و اختلال مربوط ناشی از مواد / دارو (که تأثیرات فیزیولوژیکی دارو را نشان می دهند، درمان های جسمانی دیگر برای افسردگی، سوء مصرف مواد مخدر، یا قرار داشتن در معرض مواد سمی) یا افسردگی و اختلال مربوط ناشی از بیماری جسمانی دیگر یا دو قطبی و اختلال مربوط ناشی از بیماری جسمانی دیگر، در تشخیص اختلال دوقطبی نوع II به حساب نمی آیند، مگر اینکه بعد از تأثیرات فیزیولوژیکی درمان یا مواد ادامه یافته و بعد، ملاک های مدت برای دوره را برآورده کرده باشند.

به علاوه، این دوره ها نباید با اختلال اسکيزوافکتيو بهتر توجيه شوند و با اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی یا طیف اسکیزوفرنی یا اختلالات روان پریشی مشخص یا نامشخص دیگر تلفیق نمی شوند (ملاک ج تحت «اختلال دو قطبی نوع II)). دوره های افسردگی یا نوسانات هیپومانیک باید ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد کنند (ملاک ج تحت «اختلال دو قطبی نوع II»)؛ با این حال، برای دوره های هیپومانیک، لزومی ندارد که این شرط برآورده شود. دوره هیپومانیک که اختلال قابل ملاحظه ای را ایجاد می کند احتمالا برای تشخیص دورۂ مانیک و بنابراین، اختلال دوقطبی نوع I در طول عمر، واجد شرایط است. دوره های افسردگی اساسی مکرر اغلب رایج تر و طولانی تر از دوره هایی هستند که در اختلال دوقطبی نوع I روی می دهند.

افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع I معمولا در طول دوره افسردگی اساسی به متخصص بالینی مراجعه می کنند و بعید است که در آغاز از هیپومانی شاکی باشند. معمولا، دوره های هیپومانیک به خودی خود موجب اختلال نمی شوند. بلکه، این اختلال از دوره های افسردگی اساسی یا از الگوی مداوم تغییرات و نوسانات خلقی غیرقابل پیش بینی و عملکرد میان فردی یا شغلی نامطمئن ناشی می شود. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II ممکن است دوره های هیپومانیک را به صورت بیمارگون یا زیان آور در نظر نگیرند، هرچند دیگران ممکن است از رفتار دمدمی فرد ناراحت شوند. اطلاعات بالینی از سایر منابع خبر، مانند دوستان نزدیک یا خویشاوندان، اغلب برای محقق کردن تشخیص اختلال دوقطبی نوع I مفید است.

دوره هیپومانیک نباید با چند روز سر حالی و برگشت انرژی یا فعالیت که بعد از بهبود دوره افسردگی اساسی روی می دهند، اشتباه گرفته شود. با وجود تفاوت قابل ملاحظه در مدت و شدت بین دوره مانیک و هیپو مانیک، اختلال دوقطبی نوع II «شكل خفيف تر» اختلال دوقطبی نوع I نیست. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I بیماری مزمن تری دارند و به طور متوسط، زمان بیشتری را در مرحله افسردگی بیماری خود سپری می کنند، که می تواند شدید و یا ناتوان کننده باشد. نشانه های افسردگی که با دوره هیپومانیک روی می دهند، یا نشانه های هیپو مانیک که با دوره افسردگی روی می دهند، در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II شایع هستند و در زنان بیشتر روی می دهند، مخصوصا هیپومانی همراه با ویژگی های مختلط. افرادی که دچار هیپومانی همراه با ویژگی های مختلط می شوند ممکن است نشانه های خود را به صورت هیپومانی قلمداد نکنند، بلکه در عوض، آنها را به صورت افسردگی همراه با افزایش انرژی یا تحریک پذیری تجربه کنند.

ویژگی های مرتبط با تشخیص اختلال دوقطبی نوع II

ویژگی مشترک اختلال دوقطبی نوع II تکانشگری است که می تواند در اقدامات خودکشی و اختلالات مصرف مواد دخالت داشته باشد. تکانشگری همچنین می تواند از اختلال شخصیت همزمان، اختلال مصرف مواد، اختلال اضطرابی، اختلال روانی دیگر یا بیماری جسمانی ناشی شود. امکان دارد که در برخی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، سطح بالای خلاقیت وجود داشته باشد. با این حال، این رابطه ممکن است غیر خطی باشد؛ یعنی، دستاوردهای خلاق بیشتر در طول عمر، با شکل های خفیف تر اختلال دوقطبی ارتباط داشته اند و خلاقیت بیشتر در اعضای خانواده غیر مبتلا یافت شده اند. دلبستگی فرد به خلاقیت بیشتر در طول دوره های هیپومانیک ممکن است به دو دلی در مورد جستجو کردن درمان کمک کند یا پیروی از درمان را تحلیل برد.

شیوع اختلال دوقطبی نوع II

شیوع 12 ماهه اختلال دو قطبی نوع II در سطح بین المللی 0/3 درصد است. در ایالات متحده، شیوع 12 ماهه 0/8 درصد است. تعیین کردن میزان شیوع اختلال دو قطبی نوع II کودکی دشوار است. اختلال دوقطبی نوع I و دوقطبی نوع II که به گونه دیگری مشخص نشده است در  DSM-IV، میزان شیوع مختلط 1/8 درصد را در ایالات متحده و نمونه های جامعه غیرhمریکایی به دست می دهد، به طوری که میزان بالاتر (2/7 درصد) در کودکان 12 ساله یا بالاتر است.

شکل گیری و روند اختلال دوقطبی نوع II

گرچه اختلال دوقطبی نوع II می تواند در اواخر نوجوانی و در طول بزرگسالی شروع شود، اما سن متوسط هنگام شروع، اواسط 20 تا 30 سالگی است، که قدری دیرتر از اختلال دوقطبی نوع I ولی زودتر از اختلال افسردگی اساسی است. این بیماری اغلب با دوره افسردگی شروع می شود و تا زمانی که دوره هیپومانیک روی ندهد، به عنوان اختلال دوقطبی نوع II مشخص نمی شود؛ این تقریبا در 12 درصد افرادی که تشخیص اولیه اختلال افسردگی اساسی دارند، اتفاق می افتد. اختلالات اضطرابی، مصرف مواد یا خوردن نیز ممکن است قبل از این تشخیص واقع شوند که پی بردن به آن را دشوار می کنند. شماری از افراد قبل از اولین دوره هیپومانیک مشخص شده، دچار چند دوره افسردگی اساسی می شوند.

تعداد دوره ها در طول عمر (هم دوره های هیپومانیک و هم افسردگی اساسی) در اختلال دو قطبی نوع II بیشتر از اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی نوع I است. با این حال، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I عملا بیشتر از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II احتمال دارد که دچار نشانه های هیپومانیک شوند. فاصله بین دوره های خلقی در روند اختلال دوقطبی نوع II با بالا رفتن سن فرد، افزایش می یابد. در حالی که دوره هیپومانیک ویژگی است که اختلال دوقطبی نوع II را توصیف می کند، دوره های افسردگی با گذشت زمان بادوام تر و ناتوان کننده ترند. با وجود تسلط افسردگی، بعد از اینکه دوره هیپومانیک روی داده باشد، تشخیص، اختلال دوقطبی نوع II می شود و هرگز به اختلال افسردگی اساسی برگشت نمیکند.

تقریبأ 5 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع II، ظرف 12 ماه قبل، دوره های خلقی هیپومانیک یا افسردگی اساسی) متعدد (چهار دوره یا بیشتر) دارند. اگر این الگو وجود داشته باشد، با شاخص «همراه با تناوب سريع» به آن اشاره می شود. بنا بر تعریف، نشانه های روان پریشی در دوره های هیپومانیک روی نمی دهند و به نظر می رسد که در دوره های افسردگی اساسی اختلال دو قطبی نوع II کمتر از دوره های اختلال دو قطبی نوع I متداول باشند. جابجا شدن از دوره افسردگی به دوره مانیک یا هیپومانیک (همراه با یا بدون  ویژگی های مختلط)، و هم به طور خودانگیخته و هم در مدت درمان برای افسردگی، ممکن است روی دهد. در حدود 5 تا 15 درصد افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع II در نهایت دچار دوره مانيک خواهند شد، که تشخیص را به اختلال دوقطبی نوع I، صرف نظر از روند بعدی، تغییر می دهد.

تشخیص دادن در کودکان اغلب دشوار است، مخصوصا در آنهایی که مبتلا به تحریک بیش انگیختگی هستند که غیر دوره ای است (یعنی، فاقد دوره های خوب مشخص شده تغییر خلق است). تحریک پذیری غیر دوره ای با خطر بیشتر اختلالات اضطرابی و اختلال افسردگی اساس کودکان، اما نه با اختلال دوقطبی در بزرگسالی، ارتباط دارد. کودکانی که به طور مداوم تحریک پذیر هستند، از کودکان مبتلا به اختلال دو قطبی، میزان اختلال دوقطبی خانوادگی کمتری دارند. برای اینکه دوره هیپومانیک تشخیص داده شود، نشانه های کودک باید از آنچه در محیط و فرهنگ معینی برای مرحله رشد کودک انتظار می رود، فراتر باشند. در مقایسه با شروع بزرگسالی اختلال دوقطبی نوع II شروع کودکی و نوجوانی این اختلال ممکن است با روند شدیدتر در طول عمر، ارتباط داشته باشد. میزان شیوع 3 ساله اولین شروع اختلال دو قطبی نوع II در بزرگسالان بالاتر از 60 سال، 0/34 درصد است. با این حال، به نظر نمی رسد که متمایز کردن افراد بالاتر از 60 سال مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II به وسیله سن بالاتر یا پایین تر به هنگام شروع، فایده بالینی داشته باشد.

عوامل خطر و پیش آگهی اختلال دوقطبی نوع II

 ژنتیکی و فیزیولوژیکی

خطر اختلال دوقطبی نوع II در خویشاوندان افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II، در برابر افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع I یا اختلال افسردگی اساسی، بیشتر است. امکان دارد عوامل ژنتیکی بر سن به هنگام شروع اختلالات دو قطبی تأثیر داشته باشند.

تعدیل کننده های روند

الگوی تناوب سريع با پیش آگهی نامناسب تر ارتباط دارد. احتمال برگشت به سطح قبلی عملکرد اجتماعی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در آنهایی که سن کمتر و افسردگی نه چندان شدید دارند، بیشتر است، که از تأثیر ناگوار بیماری طولانی بر بهبود حکایت دارد. تحصیلات بیشتر، سال های بیماری کمتر و متأهل بودن به طور مستقل با بهبود کارکردی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی ارتباط دارند، حتی بعد از اینکه نوع تشخیص (I در برابر II)، نشانه های افسردگی کنونی و وجود همزمان اختلالات روانی به حساب آورده شده باشند.

موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت

در حالی که نسبت جنسیت برای اختلال دو قطبی نوع 1 برابر است، یافته ها در مورد تفاوت های جنسیت در اختلال دو قطبی نوع II با توجه به نوع نمونه (یعنی، بایگانی، جامعه یا بالینی) و کشور اصلی، مبهم و متفاوت هستند. در مورد تفاوت های جنسیتی دو قطبی شواهد کمی وجود دارد یا اصلا وجود ندارد، در حالی که برخی، اما نه تمام نمونه های بالینی حکایت دارند که اختلال دو قطبی نوع II در زنان شایع تر در مردان است، که امکان دارد تفاوت های جنسیتی را در درمان جویی یا عوامل دیگر منعکس کند.

با این حال، به نظر می رسد که الگوی بیماری و همزمانی اختلالات بسته به جنسیت تفاوت دارند، به طوری که زنان بیشتر از مردان احتمال دارد که از هیپومانی همراه با ویژگی های بیانگر مختلط و روند تناوب سريع خبر دهند. زایمان ممکن است راه انداز خاصی برای دوره هیپومانیک باشد، که می تواند در 10 تا 20 درصد زنان در جمعیت های غیر بالینی و عمدتا در اوایل دوره پس از زایمان روی دهد. امکان دارد متمایز کردن هیپومانی از خلق بالا و کاهش خواب که معمولا با تولد بچه همراه است دشوار باشد. ممکن است هیپومانی پس از زایمان بر شروع افسردگی دلالت داشته باشد که در تقریبا نیمی از زنان که «خلق خوش» بعد از زایمان را تجربه می کنند، روی می دهد. تشخیص دقیق اختلال دوقطبی نوع II می تواند به تعیین درمان مناسب افسردگی کمک کند، که ممکن است خطر خودکشی و بچه کشی را کاهش دهد.

خطر خودکشی

خطر خودکشی در اختلال دوقطبی نوع II بالاست. تقریبا یک سوم افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II از سابقه اقدام به خودکشی در طول عمر خبر می دهند. به نظر می رسد که میزان شیوع اقدام به خودکشی در طول عمر، در اختلال دوقطبی نوع II و نوع I مشابه باشد ( به ترتیب 32/4 و 36/3 درصد). مهلک بودن این اقدامات، که به صورت نسبت پایین تر اقدامات خودکشی به خودکشی های به انجام رسیده تعیین شده است، امکان دارد در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1، بالاتر باشد. ممکن است در افراد مبتلا به اختلال دو قطبی، بین شاخص های ژنتیکی و خطر بیشتر رفتار خودکشی گرا ارتباط وجود داشته باشد، از جمله 6/5 برابر خطر بالاتر خودکشی در خویشاوندان درجه اول افراد شاخص دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1.

پیامدهای کارکردی اختلال دوقطبی نوع I

گرچه شماری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II بین دوره های خلقی به سطح کامل عملکرد بر می گردند، اما حداقل 15 درصد همچنان کژکاری میان دوره ای دارند و 20 درصد مستقیما به دوره خلقی دیگر، بدون بهبود میان دوره ای، منتقل می شوند، بهبود کارکردی به طور قابل ملاحظه ای از بهبود نشانه های اختلال دو قطبی نوع اا عقب می ماند، مخصوصا در رابطه با بهبود شغلی، که با وجود سطح برابر تحصیلات با کل جمعیت، به جایگاه اجتماعی - اقتصادی پایین تر می انجامد. افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع II در آزمون های شناختی، به استثنای حافظه و فصاحت معنایی، ضعیف تر از افراد سالم عمل می کنند، و اختلال شناختی آنها شبيه افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع  I است. اختلالات شناختی مرتبط با اختلال دو قطبی نوع II در مشکلات شغلی دخالت دارند. بیکاری طولانی در افراد مبتلا به اختلال دو قطبی با دوره های بیشتر افسردگی، سن بالاتر، میزان بیشتر اختلال وحشتزدگی کنونی و سابقه اختلال مصرف الکل در طول عمر، ارتباط دارد.

تشخیص افتراقی اختلال دوقطبی نوع II

اختلال افسردگی اساسی

شاید چالش انگیزترین تشخیص افتراقی برای در نظر گرفتن، اختلال افسردگی اساسی باشد، که می تواند با نشانه های هیپومانیک یا مانیک که ملاک های کامل را برآورده نمی کنند، همراه باشد (یعنی، نشانه های کمتر یا مدت کوتاهتر از آنچه برای دوره هیپوماتیک لازم است). این بخصوص هنگام ارزیابی افراد مبتلا به نشانه های تحریک پذیری که ممکن است با اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی نوع II ارتباط داشته باشد، صدق می کند.

اختلال ادواری خو

در اختلال ادواری خو، دوره های متعدد نشانه های هیپومانیک و دوره های متعدد نشانه های افسردگی وجود دارد که ملاک های نشانه یا مدت را برای دوره افسردگی اساسی برآورده نمی کنند، اختلال دوقطبی نوع II به وسيله وجود یک یا چند دوره افسردگی اساسی از اختلال ادواری خو متمایز می شود. اگر دوره افسردگی اساسی بعد از 2 سال اول اختلال ادواری خو روی دهد، تشخیص اضافی اختلال دوقطبی نوع II داده می شود.

طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روان پریشی مربوط دیگر

اختلال دو قطبی نوع II باید از اختلالات روان پریشی متمایز شود (مثل اختلال اسکيزوافکتیو، اسکیزوفرنی، و اختلال هذیانی). اسکیزوفرنی، اختلال اسکيزوافکتيو و اختلال هذیانی همگی با دوره های نشانه های روان پریشی مشخص می شوند که در غیاب نشانه های خلقی برجسته روی می دهند. ملاحظات مفید دیگر، نشانه های همراه، روند قبلی و سابقه خانوادگی را شامل می شوند.

اختلال وحشتزدگی و اختلالات اضطرابی دیگر

اختلالات اضطرابی باید در تشخیص افتراقی در نظر گرفته شوند و ممکن است اغلب به صورت اختلالات همزمان وجود داشته باشند.

اختلالات مصرف مواد

اختلالات مصرف مواد در تشخیص افتراقی منظور شده اند.

اصطلاحات مهم این مقاله

جهت نمایش بیشتر اصطلاحات کلیک نمایید