تفسیر غلط علت، به چه معناست؟
ما در روز های گذشته درباره ی اینکه “چرا عصبانی می شویم؟” صحبت کردیم؛ و به توضیح دو دلیل از پنج دلیلی که سبب این اتفاق می شوند، یعنی “فاجعه سازی” و “تعمیم افراطی“، پرداختیم؛ حال در این مقاله قصد داریم تا درباره ی سومین دلیل یعنی تفسیر غلط علت، صحبت کنیم. تفسیر غلط علت به این معناست که گاهی اوقات دلیل رخ دادن اتفاقات را به چیز هایی نسبت می دهید که علت اصلی نیستند و این استناد غلط، سبب عصبانیت و واکنش نچندان مناسب از جانب شما می شود.
تفسیر غلط علت، می تواند به دو شیوه ی مختلف، رخ دهد؛
گاهی اوقات ما آدم ها را مقصر اتفاقاتی می دانیم، عصبانی شده و آن ها را سرزنش می کنیم در صورتی که آن ها هیچ تقصیری در رخ دادن آن ها نداشته اند. بگذارید با یک مثال توضیح دهم؛ فرض کنید شما از محل کار خود باز می گردید و می بینید که چیزی در زمین ریخته شده و زمین کثیف است. شما فکر می کنید که فرزندانتان زمین را کثیف کرده اند؛ به سرعت خشمگین شده و عصبانی می شوید که چرا انقدر آن ها بی ملاحظه هستند. در همین لحظه یک دفعه همسرتان را می بینید که در حال تمیز کردن آن لکه است و متوجه می شوید که همسرتان آن نوشیدنی را بر روی زمین ریخته است نه فرزندانتان!
بعضی وقت ها نیز، ما افراد مقصر را درست انتخاب می کنیم اما در تبیین دلیلی که از آن ها عصبانی هستیم، اشتباه می کنیم؛
برای مثال در حال رانندگی هستید و مشاهده می کنید که راننده ی سمت راستتان یک دفعه به شکل غیر معمولی کاری را انجام می دهد؛ برای مثال به شکل ناگهانی، جلوی شما می پیچد. دو تا برداشت در این زمان وجود دارد؛ برداشت اول این است که شما عصبانی می شوید و تصور می کنید که او دیوانه است. اما برداشت دوم این است که به شیوه ی دیگری فکر کنید. مثلاً اینکه که گرچه این فرد مقصر است اما رفتار او به خاطر رانندگی نامناسب ماشین دیگری بوده است. اگر شما بخواهید تصور کنید که آن فرد به صورت عمدی این کار را انجام داده است(برداشت اول)، قطعاً بیشتر عصبانی می شوید. افرادی که از شیوه ی تفسیر غلط علت استفاده می کنند، معمولاً تمایل دارند تا بدترین تفسیر ممکن را برای خود در نظر گرفته و تنها به آن توجه داشته باشند. آن ها بیشتر تمایل دارند تا فرد بدبینی باشند.
هر چقدر شما فردی باشید که بیشتر از این استناد های غلط استفاده می کند، بیشتر خشمگین شده و رفتار های تهاجمی بیشتری را تجربه می کنید و در نتیجه احتمالاً خشم خود را از راه های ناسالم تری بیان می کنید. این مسئله در طولانی مدت، روی دریافت های شما از واقعیت تاثیر گذاشته و سبب می شود تا برداشت های شما در تماس کم تری با واقعیت، قرار گیرد.
چطور این مسئله را مدیریت کرده و چنین رفتاری را ترک کنیم؟
ما چهار راه به شما پیشنهاد می کنیم؛
-وقتی در چنین موقعیت هایی قرار می گیرید، به محتمل ترین و رایج ترین علت فکر کنید؛ مثلاً این فکر که راننده از عمد این کار را کرده احتمال بسیار کم تری نسبت به این تفکر که حتماً اتفاقی سبب این رفتار آن راننده شده است، دارد.
-تا زمانی که از مسئله ای مطمئن نشده اید، قضاوت نکنید! مثلاً اول صبر کنید تا متوجه شوید که آیا واقعاً فرزندانتان زمین را کثیف کرده اند یا نه، سپس خشمگین شوید.
-سهم اشتباهات خود را نیز در نظر بگیرید؛ گاهی اوقات ما افراد را سرزنش می کنیم به این دلیل که تمایل نداریم که مسئولیت اشتباهات خود را قبول کنیم.
-تمرین کنید! من هنگامی که در چنین موقعیت هایی گیر می کنم آن ها را می نویسم و سعی می کنم تا با فهمیدن الگو ی آن ها، دیگر چنین رفتار هایی را تکرار نکنم؛ البته که تمرین کردن و کار زمان بری است اما اگر نا امید نشوید و در این راه پایدار باشید، بدون شک نتایج خوبی بدست می آورید.