در مورد رابطه زبان و تفکر بیشتر بدانیم
در ابن مقاله می خواهیم در مورد رابطه زبان و تفکر صحبت کنیم. این دو مفهوم دو عنصر بسیار مهمی هستند که ما را از حیوانات، متمایز می کنند و نقش چشمگیری در پیشرفت تمدن بشری دارند. همچنین این دو مقوله، بازتابی از فرهنگ یک کشور می باشند. اما علاوه بر رابطه پرسشی که درباره این موضوع مطرح می شود این است که کدام یک از این دو مقوله، پیش از دیگری به وجود آمده است؟ آنچه در ادامه خواهید خواند، بر اساس فهرست مطالب به شرح زیر است:
تاریخچه ی به وجود آمدن زبان چیست ؟
اجداد ما، در ابتدا، برای اینکه منظور خود را منتقل کنند، از اصوات خاصی استفاده می کردند و سعی می کردند با ایما و اشاره و از طریق زبان بدن، منظور خود را به یکدیگر برسانند. بعدها که قادر به کشف آتش شدند، پیام هایشان را با استفاده از دود ارسال می کردند. کمی بعدتر آموختند که می توانند با استفاده از سنگ، چوب و غیره، بر روی سنگ ها و دیواره ی غارها نقاشی کنند و منظورشان را با کشیدن شکل مورد نظرشان به یکدیگر برسانند.
به تدریج و در گذر سال ها، یاد گرفتند برای هر چیز، شکل و نمادی خاص طراحی کنند تا بتوانند متوجه منظور یکدیگر بشوند و با قرار دادن این اَشکال مشترک بین خودشان و دیگران، با دیگر افراد و سایر قبیله ها نیز ارتباط برقرار کنند. این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که کم کم، به جای یکسری نقاشی پیش پا افتاده، نمادهایی پیشرفته تر به وجود آمدن و این روند آنقدر پیشرفت کرد تا به تدریج، حروف، شکل گرفتند.
بعدها از کنار هم قرار دادن این حروف، کلمات را و از کنار هم چیدن کلمات، جملات را شکل دادند. در طی زمان نیز این جملات ساده، تبدیل به جملات پیجیده تری شدند و ساختارهای امروزی را به وجود آوردند. هر گروه و قومی نیز علائم، حروف، کلمات و ساختارهای مخصوص به خود را شکل داد و بدین طریق، گروه ها و ملیت های مختلف، از هم تمیز داده شدند.
زبان نحوه تفکر ما را شکل می دهد و تعیین می کند که درباره چه چیزی فکر کنیم.
اختراع زبان، چگونه تمدن بشری را دگرگون کرد ؟
بسیاری از جامعه شناسان و زبان شناسان معتقدند که پیشرفت تمدن بشری، در گرو زبان بوده است. اگر انسان ها راهی برای ارتباط برقرار کردن با هم نمی یافتند، هیچگاه نمی توانستند تجربیات و آموزه هایشان را به یکدیگر منتقل کنند و یا همدیگر را از خطر حضور حیوانات درنده و دشمنان، با خبر سازند. همین عامل سبب گردید تا انسان ها بتوانند به مبادله ی افکارشان با هم بپردازند و از این طریق، نیازهایشان را نیز رفع کنند.
زبانشناسی چیست؟ علمی است که به مطالعه روشمند مقوله زبان میپردازد. در واقع می توان گفت که این علم میکوشد تا به بنیادی ترین سوالات از قبیل این که «زبان چیست؟»، «عملکرد و ساخت زبان چگونه است؟»، «طریقه ارتباط انسانها با یکدیگر به چه شکلی می باشد؟»، «تفاوت زبان آدمی با دیگر جانوران در چیست؟»، «فرایند تکامل زبان بشر چگونه است؟»، «انسان از چه راهی زبان نانوشتاری را تحلیل میکند؟»، «کودک سخن گفتن را چگونه شروع می کند؟»، «میزان قرابت زبانهای گوناگون با یکدیگر به چه صورت است؟»، «ویژگیهای مشترک زبانهای جهان کدام ها می باشند؟»، «طریقه نوشتار انسان چگونه است؟»، «علت دگرگونی زبانها در چیست؟» و … پاسخگو باشد.
از زمانی که انسان ها توانستند با یکدیگر سخن بگویند، شروع به معامله ی کالا با یکدیگر نمودند و بدین ترتیب، مشاغل به وجود آمدند. همین تبادلات باعث گردید تا به تدریج، محل زندگی آن ها پیشرفت کند و توسعه بیابد. همچنین قدرت سخنوری به انسان ها کمک کرد که به جای جنگ بر سر خواسته هایشان، با یکدیگر مذاکره کنند و به توافق برسند.
زبان و تفکر چه ارتباطی با هم دارند ؟
برخی از مهمترین سوالاتی که درباره زبان وجود دارد، این است که چه رابطه ای بین زبان و تفکر وجود دارد؟ ابتدا تفکر به وجود آمده یا زبان؟ اگر زبان به وجود نمی آمد، آیا قادر بودیم فکر کنیم؟ پاسخ به این سوالات، تا حد زیادی سخت و چالش برانگیز است؛ دقیقا همانند معمای همیشگی مرغ و تخم مرغ... !
دیدگاه اول؛ مقدم بودن زبان
بسیاری معتقدند که انسان ها توانایی فکر کردن را پس از صحبت کردن آموختند و اگر زبان وجود نداشت، تفکری نیز شکل نمی گرفت؛ چرا که در هنگام تفکر، ما به نوعی در حال صحبت کردن با خودمان هستیم. پس اگر کلمات نباشند، چطور می توانیم با خودمان صحبت کنیم ؟!
دیدگاه دوم؛ مقدم بودن تفکر
از طرفی، گروهی دیگر معتقدند که قدرت تفکر ما، ربطی به زبانمان ندارد و انسانهای نخستین حتی پیش از اینکه زبان را اختراع کنند؛ قدرت تفکر داشتند؛ چرا که اگر فکری وجود نداشت، هیچ اقدامی نیز نمی کردند و در مواجهه با خطرات، خودشان را نجات نمی داند. واقعیت این است که صد در صد نمی توان گفت که کدام یک از این تفکرات درست هستند؛ در واقع، این دیدگاه ها هم درست هستند و هم غلط !
شواهدی که وجود دارد، دال بر این است که انسان ها، قبل از اینکه زبان داشته باشند، قدرت تفکر داشته اند. این افکار، در قالب تصاویری احتمالا بی صدا بوده اند که به آن ها قدرت قضاوت و تصمیم گیری داده است. از طرفی، گروهی دیگر معتقدند که هرانسانی، برای فکر کردن و صحبت با خود، زبان مخصوص خودش را دارد؛ زبانی که برای ما قابل شناسایی و ملموس نیست.
دیدگاه سوم؛ مکمل بودن یکدیگر
نکته ای که درباره با این دو عنصر حیاتی وجود دارد، این است که زبان، نمود تفکر ماست؛ به عبارتی دیگر، راهی که می توانیم پیام و فکرمان را به دیگران انتقال دهیم، از زبان ما می گذرد. زبان ما نمایانگر نوع افکار ماست. علاوه بر این، نحوه ی تفکر و زبان ما، بخش های بسیار مهمی از فرهنگمان هستند؛ در واقع، این دو عنصر، بازتابی از فرهنگ می باشند.
هر ملیتی زبان مخصوص به خود را دارد که دقیقا بر گرفته از فرهنگش می باشد. نحوه ی تفکر و شیوه ی حل مسئله ی ما نیز قطعاً متاثر از همین فرهنگ است و همانطور که زبان های متفاوتی در دنیا وجود دارد؛ به همان میزان و یا بیشتر، فرهنگ های گوناگونی در سر تا سر دنیا، در جریان اند.
جمع بندی ای سنج
در این مقاله رابطه بین زبان و تفکر را مورد بررسی قرار دادیم و فهمیدیم که نمی توانیم به راحتی در مورد این موضوع اظهار نظر کنیم که آِیا تفکر خالق زبان است یا زبان خالق تفکر؟ یعنی رابطه بین این دو مثل رابطه تخم مرغ و مرغ می باشد و وجود هیچ کدام بر وجود دیگری مقدم نمی باشد.
در آخر شما هم می توانید با کامنت ها و ثبت نظر خود در مورد موضوع "رابطه بین زبان و تفکر" با مجله ی ای سنج در ارتباط باشید.