معنی تحلیل
əˈnaləsəs (əˈnaləsəs)
مطالعه دقیق یا بررسی چیزی به منظور درک بیشتر در مورد آن.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
تقسیم و تجزیه هر موجودی به اجزای تشکیل دهنده آن، معمولاً به منظور تحقیق یا مطالعه.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-مطالعه دقیق یا بررسی چیزی به منظور درک بیشتر در مورد آن.
-بررسی دقیق یک ماده برای کشف اینکه از چه ماده ای تشکیل شده است.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-عمل تجزیه و تحلیل چیزی
-روند مطالعه یا بررسی چیزی به صورت سازمان یافته برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن.
فرهنگ دهخدا
تحلیل. [ت َ] (ع مص) بسی به جای فروآمدن . (تاج المصادر بیهقی). فرودآمدن در جایی. (زوزنی). تحلیل به مکانی؛ فرودآوردن به جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). به جایی فرودآمدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || تحلیل عقده؛ نیک گشادن گره را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از هم گشادن چیزی را. (غیاث اللغات) (آنندراج). || حلال بکردن. (تاج المصادر بیهقی). حلال کردن
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
تجزیه و تحلیل فرآیند تجزیه یک موضوع پیچیده یا ماده به قطعات کوچکتر است تا درک بهتری از آن پیدا شود. این روش از قبل از ارسطو (384–322 پیش از میلاد) در مطالعه ریاضیات و منطق استفاده شده است، اگرچه تحلیل به عنوان یک مفهوم رسمی پیشرفت نسبتاً نسبتا جدیدی است. این کلمه از یونان باستان ἀνάλυσις (تجزیه و تحلیل)، گرفته شده است.
واژه های مترادف در فارسی
حل کردن، گشودن، تجزیه، روایی، موشکافی