تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

تست تشخیص اوتیسم منتشر شد

اختلال دوقطبی نوع I در DSM-5

اختلال دوقطبی یکی از اختلالات شایع روانشناسی در حوزه خلق است. کسی که دچار این بیماری است یک روز بسیار افسرده و روز دیگر بسیار شاد و خوشحال است. خلق ناپایدار است

اختلال دوقطبی یک اختلال روانی مربوط به خلق است. در این بیماری خلق فرد دارای نوسان است، گاهی افسرده و گاهی شیداست. با ما همراه باشید تا در ادامه به شرح کامل این اختلال بپردازیم. همچنین فهرست مطالب را نیز از باکس زیر می توانید نگاه کنید.

مقدمه

اختلال دوقطبی یکی از اختلالات روانی خلقی است. در این بیماری خلق فرد پایدار نیست. هنگامی که انرژی فرد بالا باشد و بشاش باشد، می گویند بیمار وارد فاز شیدایی شده است و هنگامی که بیمار انرژی کمی دارد و بی حوصله است می گویند بیمار وارد فاز افسردگی شده است. یکی از مهم ترین دلایل این بیماری، ژنتیک است. در حدود يک نفر از هر 100 بزرگسال در طول زندگی خود دچار اين اختلال می گردد. در ادامه به توضیح کامل این اختلال پرداخته ایم.

ملاک های تشخیصی اختلال دوقطبی نوع I

برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I، لازم است ملاک های زیر برای دوره مانیک برآورده شوند. دوره مانیک می تواند قبل یا بعد از دوره های هیپومانیک یا افسردگی اساسی واقع شود.

دوره متمایز خلق که به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده [بی تکلف] یا تحریک پذیر است و افزایش نابهنجار و مداوم فعالیت یا انرژی هدفمند که حداقل ۱ هفته ادامه می یابد و در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود دارد (یا هر مدتی اگر بستری کردن ضرورت داشته باشد).

در طول دوره اختلال خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت، سه نشانه زیر (یا بیشتر) (چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد) با درجه قابل ملاحظه ای وجود دارند و بیانگر انحراف محسوس از رفتار عادی هستند.

عزت نفس کاذب یا بزرگ منشی.

کاهش نیاز به خواب (مثلا بعد از فقط ۳ ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است).

 پرحرف تر از معمول یا فشار برای ادامه دادن صحبت.

پرش افکار یا تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند.

 حواس پرتی (یعنی، توجه خیلی راحت به محرک های بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود، به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.

افزایش فعالیت هدفمند (خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه، یا جنسی) یا سراسیمگی روانی - حرکتی (یعنی، فعالیت بی منظور بدون هدفمندی).

مشغولیت بیش از حد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامدهای ناراحت کننده دارند (مثل ولخرجی کردن مهارنشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی یا سرمایه گذاری احمقانه).

 اختلال خلقی به قدر کافی شدید هست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را مختل کرده یا بستری شدن را ایجاب کند تا از صدمه رساندن به خود یا دیگران پیشگیری شود یا ویژگی های روان پریشی وجود دارند.

این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد (مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو، درمان دیگر) یا بیماری جسمانی دیگر نیست.

توجه

دورۂ مانیک کامل که در طول درمان ضد افسردگی ظاهر می شود (مثل درمان دارویی، شوک برقی تشنج آور) اما در سطح کاملا نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد، دلیل کافی برای دوره مانیک و بنابراین، تشخیص دوقطبی نوع I است.

توجه

ملاک های الف-د دوره مانیک را تشکیل می دهند. حداقل یک دوره مانیک در طول عمر برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I لازم است.

دوره هيپومانیک

دوره متمایز خلق که به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر است و افزایش نابهنجار و مداوم فعالیت یا انرژی که حداقل ۴ روز پیاپی ادامه می یابد و در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، وجود دارد.

در طول دوره اختلال خلقی و افزایش انرژی و فعالیت، سه نشانه زیر (یا بیشتر) (چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد) ادامه یافته اند، بیانگر انحراف محسوس از رفتار عادی هستند و با درجه قابل ملاحظه ای وجود داشته اند:

عزت نفس کاذب یا بزرگ منشی.

کاهش نیاز به خواب (مثلا بعد از فقط ۳ ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است).

پرحرف تر از معمول یا تحت فشار برای ادامه دادن صحبت.

پرش افکار یا تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند.

حواسپرتی (یعنی، توجه خیلی راحت به محرک های بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود، به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.

افزایش فعالیت هدفمند (خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه، یا جنسی) یا سراسیمگی روانی - حرکتی.

 مشغولیت بیش از حد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامدهای ناراحت کننده دارند (مثل ولخرجی کردن مهارنشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری احمقانه).

این دوره با تغییر واضح در عملکرد ارتباط دارد که برای فرد به هنگامی که دچار بیماری نیست، غیرعادی است.

اختلال در خلق و تغییر در عملکرد برای دیگران قابل مشاهده هستند. E. این اختلال به قدر کافی شدید نیست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را به طور محسوسی مختل کند یا نیازمند بستری کردن باشد. اگر ویژگی های روان پریشی وجود داشته باشد، این دوره، بنابر تعریف، مانیک است.

این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد نیست (مثل سوء مصرف مواد مخدر، دارو، یا درمان دیگر).

توجه

دوره هیپومانیک کامل که در طول درمان ضد افسردگی پدیدار می شود (مثل درمان دارویی، شوک برقی تشنج آور)، اما در سطح کاملا نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد، دلیل کافی برای تشخیص دوره هیپومانیک است. با این حال، باید احتیاط لازم صورت گیرد که یک یا دو نشانه (مخصوصا افزایش تحریک پذیری، کفری بودن، یا سراسیمگی بعد از مصرف داروی ضدافسردگی) برای تشخیص دوره هیپو مانیک، کافی و لزوما نشانگر بیماری پذیری ارثی دوقطبی قلمداد نشوند.

توجه

ملاک های الف-ه دوره هیپومانیک را تشکیل می دهند. دوره های هیپومانیک در اختلال دوقطبی نوع I شایع هستند، اما برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I لازم نیستند.

دوره افسردگی اساسی

پنج نشانه زیر (یا بیشتر) در طول مدت 2 هفته وجود داشته اند و بیانگر انحراف از عملکرد قبلی هستند؛ حداقل یکی از این نشانه ها (1) خلق افسرده یا (2) از دست دادن علاقه یا لذت است.

توجه

نشانه هایی را که آشکارا ناشی از بیماری جسمانی دیگر هستند، منظور نکنید.

خلق افسرده در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، به صورتی که با گزارش ذهنی (مثلا احساس می کند غمگین، پوچ، یا نا امید است) یا مشاهده دیگران (مثلا اشک آلود به نظر می رسد) به آن اشاره می شود. (توجه: در کودکان و نوجوانان، می تواند خلق تحریک پذیر باشد).

کاهش محسوس علاقه یا لذت در تمام یا تقریبا تمام فعالیت ها در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز (به صورتی که گزارش ذهنی یا مشاهده نشان می دهد).

کاهش وزن قابل توجه هنگام رژیم نگرفتن یا افزایش وزن (مثلا تغییر بیش از 5 درصد وزن بدن در ماه)، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز. (توجه: در کودکان، ناتوانی در کسب افزایش وزن مورد انتظار را در نظر داشته باشید).

 بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز.

سراسیمگی یا کندی روانی - حرکتی تقریبا هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران؛ نه فقط احساسات ذهنی بی قراری یا کند شدن).

 خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز.

احساس بی ارزشی یا گناه بیش از اندازه یا نامناسب (که می تواند هذیانی باشد) تقریبا هر روز (نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه در مورد مریض بودن).

کاهش توانایی فکر کردن یا تمرکز کردن، یا دو دلی، تقریبا هر روز (خواه بنا بر گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران).

افکار مکرر مرگ (نه فقط ترس از مردن)، اندیشه پردازی خودکشی مکرر بدون برنامه مشخص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه مشخص برای دست زدن به خودکشی.

نشانه ها در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی ایجاد میکنند.

این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی دیگر نیست. توجه: ملاک های الف-ج دوره افسردگی اساسی را تشکیل می دهند. دوره های افسردگی اساسی در اختلال دوقطبی نوع I شایع هستند، ولی برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I ضروری نیستند.

توجه

پاسخ ها به صدمه ای مهم (مثل داغدیدگی، ورشکستگی مالی، مصیبت طبیعی، بیماری یا ناتوانی جسمانی جدی) می توانند احساسات شدید غم، اندیشیدن به صدمه، بی خوابی، کم اشتهایی و کاهش وزن را که در ملاک الف ثبت شده اند و به دوره افسردگی شباهت دارند، در بر داشته باشند. گرچه این نشانه ها ممکن است قابل درک بوده یا متناسب با صدمه در نظر گرفته شده باشند، اما وجود دوره افسردگی اساسی علاوه بر پاسخ طبیعی به صدمه مهم نیز باید به دقت در نظر گرفته شود. این تصمیم لزوما استفاده از قضاوت بالینی را براساس سابقه فرد و هنجارهای فرهنگی برای ابراز ناراحتی در زمینه  صدمه، ایجاب می کند.

اختلال دوقطبی نوع I

ملاکها حداقل برای یک دوره مانیک برآورده شده اند (ملاک های الف-د تحت «دوره مانیک» فوق)

وقوع دوره (دوره های مانیک و افسردگی اساسی با اختلال اسکيزوافکتيو، اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی یا طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص دیگر و اختلال روان پریشی دیگر بهتر توجیه نمی شود.

ویژگی های تشخیصی دوقطبی نوع I

ویژگی اصلی دورۂ مانیک، دوره مشخصی است که در طول آن، خلق به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر و افزایش فعالیت یا انرژی وجود دارد که در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز، برای مدت حداقل ۱ هفته (یا هر مدتی اگر بستری کردن ضروری باشد)، همراه با حداقل سه نشانه دیگر از ملاک ب روی می دهند. اگر خلق به جای بالا و فراگیر، تحریک پذیر باشد، حداقل چهار نشانه ملاک ب باید وجود داشته باشند. خلق در دوره مانیک اغلب به صورت سرخوش، بیش از حد بشاش، بالا، یا «احساس قرار داشتن در نوک دنیا» توصیف شده است. در برخی موارد، خلق به قدری ویژگی مسری بسیار بالایی دارد که به راحتی به صورت افراطی تشخیص داده می شود و ممکن است با علاقه بی نظم و نامحدود به تعامل های میان فردی، جنسی، یا شغلی مشخص شود. برای مثال، امکان دارد که فرد به طور خودانگیخته گفت و گوهای مفصلی را در انظار با غریبه ها شروع کند.

اغلب خلق مسلط به جای اینکه بالا باشد، تحریک پذیر است مخصوصا هنگامی که درخواست های فرد نادیده گرفته شوند یا موادی را مصرف کرده باشد. جابجایی های سریع در خلق ظرف مدت کوتاه می توانند روی دهند و ناپایداری نامیده می شوند (یعنی، تناوب بین سرخوشی، ملالت، و تحریک پذیری). در کودکان، خوشحالی، حماقت و «مسخرگی» در زمینه موقعیت های خاص طبیعی هستند؛ اما اگر این نشانه ها مکرر، نامتناسب با موقعیت، و بیش از آن باشند که از سطح رشد کودک انتظار می رود، ممکن است ملاک الف را برآورده کنند. اگر خوشحالی برای کودک غیرعادی باشد (یعنی، از خط پایه متمایز باشد) و تغییر خلق همزمان با نشانه هایی روی دهد که ملاک ب برای مانی را برآورده کنند، اطمینان تشخیصی افزایش می یابد؛ با این حال، تغییر خلق باید با افزایش مداوم فعالیت یا سطح انرژی همراه باشد به طوری که برای کسانی که کودک را خوب می شناسند، واضح باشد.

فرد در طول دوره مانیک ممکن است به چندین پروژه های جدید بپردازد که همپوش هستند. این پروژه ها اغلب با آگاهی کم از موضوع شروع می شوند و به نظر می رسد که هیچ چیزی دور از دسترس قرار ندارد. افزایش سطح فعالیت ممکن است در ساعات غیرعادی روز آشکار شود.

عزت نفس کاذب معمولا وجود دارد، که از اعتماد به نفس بی چون و چرا تا بزرگ منشی محسوس گسترش دارد و ممکن است به درجات هذیانی برسد (ملاک ب). امکان دارد که فرد با وجود نداشتن تجربه یا استعداد خاص، کارهای دشواری نظیر نوشتن رمان را شروع کند یا به خاطر اختراعی غیر عملی، جویای شهرت باشد. هذیان های بزرگ منشی (مثل داشتن رابطه با فردی مشهور) شایع هستند. در کودکان، برآورد اضافی توانایی ها و عقاید که برای مثال، آنها در ورزش بهترین یا در کلاس باهوش ترین فرد هستند، طبیعی است؛ اما در صورتی که چنین عقایدی به رغم شواهد آشکار مغایر  وجود داشته باشند یا کودک دست به کارهای بزرگی بزند که خطرناک باشند و از همه مهم تر، انحراف از رفتار عادی کودک را نشان دهند، ملاک بزرگ منشی را باید براورده شده دانست.

یکی از شایع ترین ویژگی ها، کاهش نیاز به خواب است (ملاک ب 2) و با بی خوابی که طی آن فرد می خواهد بخوابد یا احساس می کند نیاز به خواب دارد، ولی قادر به انجام آن نیست، تفاوت دارد. اگر فرد اصلا بخوابد، خیلی کم می خوابد، یا ممکن است چند ساعت زودتر از معمول بیدار شود، احساس کند استراحت کرده و سرشار از انرژی است. در صورتی که اختلال خواب شدید باشد، ممکن است فرد چند روز را بدون خواب بگذراند و با این حال احساس خستگی نکند. اغلب کاهش نیاز به خواب، از شروع دوره مانیک خبر می دهد.

گفتار می تواند سریع، پر فشار، بلند و تعبیر کردن آن دشوار باشد (ملاک ب 3). امکان دارد فرد به طور مداوم و بدون توجه به تمایل دیگران برای ارتباط برقرار کردن، اغلب به صورت مزاحم یا بدون توجه به ارتباط آنچه گفته شده، صحبت کند. گاهی گفتار با جوک ها، جناس ها (ایهام ها) چیزهای نامربوط سرگرم کنند و به صورت نمایشی، همراه با ادا و اطوار نمایشی، آواز خواندن، و ژست گرفتن افراطی مشخص می شود. بلندی و زورمندی گفتار اغلب مهم تر از آنچه انتقال داده شده می شود. اگر خلق فرد تحریک پذیرتر باشد تا گشاده، گفتار می تواند با شکایت ها، اظهارات خصمانه، یا نطق های آتشین، مشخص شود، مخصوصا اگر اقداماتی برای قطع کردن حرف فرد صورت گرفته باشند. هر دو نشانه های ملاک الف و ب ممکن است با نشانه های قطب مخالف (یعنی، افسردگی) همراه باشند.

افکار فرد اغلب سریع تر از آن است که بتواند از طریق گفتار بیان کند (ملاک ب 4). غالبا پرش افکار وجود دارد که با جریان تقریبأ مداوم گفتار پر شتاب و جابجایی ناگهانی از یک موضوع به موضوع دیگر، مشخص می شود. در صورتی که پرش افکار شدید باشد، گفتار نامنظم، گسیخته و مخصوصا برای فرد ناراحت کننده می شود. گاهی افکار به قدری شلوغ تجربه می شود که صحبت کردن خیلی دشوار است.

حواس پرتی (ملاک ب 5) با ناتوانی در سانسور کردن محرک های بیرونی بی اهمیت مشخص می شود (مثل لباس مصاحبه گر، سر و صداها یا گفتگوهای زمینه، اسباب و اثاثيه داخل اتاق) و اغلب اجازه نمی دهد که افراد مبتلا به مانی گفتگوی منطقی را ادامه دهند یا به دستورات توجه کنند.

افزایش فعالیت هدفمند اغلب از برنامه ریزی افراطی و شرکت کردن در فعالیت های متعدد، از جمله فعالیت های جنسی، شغلی، سیاسی یا مذهبی تشکیل می شود. افراد در دوره مانیک معمولا بیشتر معاشرت می کنند (مثل تجدید دیدار با آشنایان قدیمی یا تلفن کردن یا تماس گرفتن با دوستان یا حتی غریبه ها)، بدون اینکه به ماهیت مزاحم، سلطه جویانه و پرتوقع این تعاملات توجهی داشته باشد. آنها اغلب با قدم زدن یا انجام دادن گفتگوهای متعدد به طور همزمان، سراسیمگی یا بیقراری روانی – حرکتی (یعنی، فعالیت بی هدف) نشان می دهند. برخی افراد درباره موضوعات مختلف به دوستان یا شخصیت های دولتی، یا رسانه های گروهی نامه ها، ایمیل ها و پیامک های بیش از حد می نویسند.

تعیین کردن ملاک افزایش فعالیت در کودکان دشوار است؛ با این حال، اگر کودک به طور همزمان به کارهای متعدد بپردازد، ابداع کردن برنامه های مفصل و غیرواقع بینانه برای پروژه ها را شروع کند، دلمشغولی های جنسی که قبلا وجود نداشتند و از لحاظ رشدی نامناسب هستند، پرورش دهد (که با بهره کشی جنسی یا مواجهه با موادی که آشکارا جنسی هستند توجیه نشود)، در این صورت ملاک ب می تواند براساس قضاوت بالینی برآورده شود. تعیین کردن این موضوع که آیا رفتار، انحراف از رفتار خط پایه کودک را نشان می دهد؛ در بخش عمده ای از روز، تقریبا هر روز برای مدت لازم روی می دهد؛ و در ارتباط زمانی با نشانه های دیگر مانی روی می دهد، ضروری است.

خلق گشاده، خوشبینی بیش از اندازه، بزرگ منشی، و قضاوت نادرست اغلب به مشارکت بی پروا در فعالیت هایی مانند ولخرجی در خرید، از دست دادن اموال، رانندگی بی پروا، سرمایه گذاری های احمقانه و بی بند و باری جنسی منجر می شوند که برای فرد غیرعادی است، با اینکه احتمال دارد این فعالیت ها پیامدهای فاجعه آمیزی داشته باشند (ملاک ب 7). امکان دارد فرد کالاهای غیر ضروری بخرد بدون اینکه پولی برای پرداخت کردن آنها داشته باشد، در برخی موارد، آنها را از دست می دهد. رفتار جنسی ممکن است خیانت یا رویارویی های جنسی کورکورانه با غریبه ها را اغلب بدون توجه به مخاطرات بیماریه ای مقاربتی یا پیامدهای میان فردی، در بر داشته باشد.

دوره مانیک باید به اختلال محسوس در عملکرد اجتماعی یا شغلی منجر شود یا به بستری کردن برای پیشگیری از صدمه زدن به خود یا دیگران نیاز داشته باشد (مثل باخت های مالی، فعالیت های غیر قانونی، از دست دادن کار، رفتارهای صدمه زدن به خود). بنا بر تعریف، وجود ویژگی های روان پریشی در طول دوره مانی، ملاک ج را نیز برآورده می کند.

نشانه ها یا مجموعه نشانگان مانیک که ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی سوء مصرف مواد مخدر (مثلا در زمینه مسمومیت با کوکائین یا آمفتامین)، عوارض جانبی داروها یا درمان ها (مثل داروهای استروئید، Ldopa، داروهای ضدافسردگی، داروهای محرک)، یا بیماری جسمانی دیگر هستند، تشخیص اختلال دوقطبی نوع I به حساب نمی آیند. با این حال، دورۂ مانیک کاملا نشانگانی که در طول درمان (مثلا با داروها، درمان با شوک برقی تشنج آور، نوردرمانی) یا مصرف دارو ایجاد می شود و بعد از تأثیر فیزیولوژیکی عامل القاکننده ادامه می یابد (یعنی، بعد از اینکه دارو کاملا از سیستم فرد خارج شده باشد یا انتظار برود که تأثیرات درمان با شوک برقی تشنج آور به طور کامل ناپدید شده اند) دلیل کافی برای تشخیص دورۂ مانیک است (ملاک د). باید احتیاط شود که یک یا دو نشانه (مخصوصا افزایش تحریک پذیری، کفری بودن، یا سراسیمگی بعد از مصرف داروی ضدافسردگی) برای تشخیص دوره مانیک یا هیپومانیک کافی برداشت نشود ولزوما دلیل بر وجود بیماری های ارثی اختلال دوقطبی برداشت نشود.

برای تشخیص دادن اختلال دوقطبی نوع I، برآورده کردن ملاک های دوره مانیک ضروری است اما داشتن دوره های هیپومانیک یا افسردگی اساسی ضروری نیست. با این حال، ممکن است آنها قبل یا بعد از دورۂ مانیک واقع شوند. شرح کامل ویژگی های تشخیصی دوره هیپومانیک را می توان در متن مخصوص اختلال دو قطبی نوع II پیدا کرد، و ویژگی های دوره افسردگی اساسی در متن مخصوص اختلال افسردگی اساسی شرح داده شده اند.

ویژگی های مرتبط با تشخیص اختلال دوقطبی نوع I

در طول دوره مانیک اغلب درک نمی کنند که بیمار هستند یا به درمان نیاز دارند و قاطعانه در برابر اقدامات برای درمان شدن مقاومت می کنند. افراد ممکن است لباس، آرایش یا ظاهر شخصی خود را به شیوه ای که از لحاظ جنسی وسوسه انگیزتر و خودنماتر باشد تغییر دهند. قماربازی و رفتارهای ضد اجتماعی ممکن است دوره مانیک را همراهی کنند. برخی افراد ممکن است خصومت آمیز و تهدیدی جسمانی برای دیگران شوند و وقتی هذیانی هستند، امکان دارد از لحاظ جسمانی تهاجمی یا خودکشی گرا شوند. پیامدهای فاجعه آمیز دورۂ مانیک ( مثل بستری شدن غیرارادی، دردسرهای قانونی، مشکلات مالی جدی) اغلب از قضاوت ضعيف، فقدان بینش و بیش فعالی ناشی می شوند. امکان دارد خلق خیلی سریع به خشم یا پرخاشگری تغییر یابد. نشانه های افسردگی ممکن است در طول دوره مانیک روی دهند و اگر وجود داشته باشند، شاید به مدت چند لحظه، چند ساعت یا به ندرت، چند روز، ادامه یابند.

شیوع اختلال دوقطبی نوع I

برآورد شیوع ۱۲ ماهه در ایالات متحده، 0/6 درصد برای اختلال دوقطبی نوع I به صورتی که در DSM-IV تعریف شده، بود. شیوع 12 ماهه اختلال دوقطبی نوع I در 11 کشور از 0/0 تا 0/6 درصد گسترش داشت. نسبت شیوع مرد به زن در طول عمر تقریبا 1.1:1 است.

شکل گیری و روند اختلال دوقطبی نوع I

میانگین سن به هنگام شروع اولین دوره مانیک، هیپو مانیک، یا افسردگی اساسی تقریبا 18 سالگی برای اختلال دو قطبی نوع I است. برای تشخیص دادن در کودکان، ملاحظات خاصی ضروری هستند. چون کودکانی که سن زمانی یکسانی دارند ممکن است در مراحل رشد متفاوتی باشند، به سختی می توان دقیقا تعیین کرد که چه چیزی در مقطع خاصی «بهنجار» یا «مورد انتظار» است. بنابراین، هر کودک باید مطابق با خط پایه خودش مورد قضاوت قرار گیرد. شروع در سرتاسر چرخه زندگی، از جمله اولین

شروع ها در 60 الی 70 یا 70 الی 80 سالگی، روی می دهد. شروع نشانه های مانیک (مثل بازداری زدایی جنسی یا اجتماعی) در آخر میانسالی یا اواخر زندگی، در نظر گرفتن بیماری های جسمانی (مثل اختلال عصبی - شناختی پیشانی - گیجگاهی) و مصرف یا ترک مواد را ایجاب می کند. افزون بر 90 درصد افرادی که دوره تکی مانیک داشته اند، دوره های خلقی مکرر خواهند داشت. تقریبا 60 درصد دوره های مانیک بلافاصله قبل از دوره افسردگی اساسی روی می دهند. افراد اختلال دو قطبی نوع I که ظرف 1 سال دوره های خلقی متعدد (چهار یا بیشتر) دارند (افسردگی اساسی، مانیک یا هیپو مانیک) شاخص «همراه با تناوب سريع» دریافت می کنند.

بیشتر بدانیم

عوامل ژنتیکی حدود ۷۰–۹۰٪ خطر ابتلا به اختلال دوقطبی را تشکیل می‌دهند.

عوامل خطر و پیش آگهی اختلال دوقطبی نوع I

محیطی

اختلال دو قطبی در کشورهای پردرآمد شایع تر از کشورهای کم درآمد است ( 1/4 در برابر 0/7 درصد). افرادی که طلاق گرفته، جداشده، یا بیوه شده اند از افرادی که متأهل هستند یا هرگز ازدواج نکرده اند، به میزان بالاتری اختلال دوقطبی نوع I دارند، اما جهت این ارتباط معلوم نیست.

 ژنتیکی و فیزیولوژیکی

سابقه خانوادگی اختلال دوقطبی یکی از قوی ترین و باثبات ترین عوامل خطر برای اختلالات دوقطبی است. در خویشاوندان بزرگسال افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I ونوع II به طور متوسط ۱۰ برابر خطر بیشتر وجود دارد. میزان خطر با درجه خویشاوندی افزایش می یابد. اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی احتمالا منشأ ژنتیکی مشترک دارند، که در انباشت مشترک خانوادگی اسکیزوفرنی و اختلال دو قطبی انعکاس می یابد.

تعدیل کننده های روند

بعد از اینکه فرد دورۂ مانیک همراه با ویژگی های روان پریشی داشته باشد، دوره های مانیک بعدی به احتمال بیشتری ویژگی های روان پریشی را در بر خواهند داشت. بهبود بین دوره ای ناقص زمانی شایع تر است که دوره کنونی، با ویژگی های روان پریشی ناهمخوان با خلق همراه باشد.

موضوعات تشخیصی مرتبط با فرهنگ

در مورد تفاوت های فرهنگی خاص در جلوۂ اختلال دوقطبی نوع I اطلاعات کمی وجود دارد. یک توجیه احتمالی می تواند این باشد که ابزارهای تشخیصی اغلب در فرهنگ های مختلف، بدون اعتباریابی میان فرهنگی ترجمه و به کار برده می شوند. در یک تحقیق آمریکایی، شیوع 12 ماهه اختلال دوقطبی نوع I در اهالی آفریقایی - کارائیبی خیلی پایین تر از آمریکایی های آفریقایی تبار یا سفیدپوستان بود.

موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت

زنان به احتمال بیشتری دچار حالت های تناوب سريع و مختلط می شوند و الگوهای اختلالات همزمان، از جمله میزان بالاتر اختلالات خوردن در طول عمر دارند که با این الگوها در مردان تفاوت دارند. زنان مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I يا II بیشتر از مردان احتمال دارد که دچار نشانه های افسردگی شوند. آنها همچنین بیشتر از مردان در معرض خطر اختلال مصرف الکل قرار دارند، و خیلی بیشتر از زنان در کل جمعیت، احتمال دارد که به اختلال مصرف الکل مبتلا شوند.

خطر خودکشی

برآورد شده  که خطر خودکشی در طول عمر در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی دست کم 15 برابر بیشتر از کل جمعیت است. در واقع، اختلال دو قطبی ممکن است یک چهارم تمام خودکشی های به انجام رسیده را توجیه کند. سابقه قبلی اقدام به خودکشی و درصد روزهای سپری شده در افسردگی ظرف سال گذشته، با خطر بیشتر اقدامات خودکشی یا به انجام رساندن آن ارتباط دارد.

پیامدهای کارکردی اختلال دوقطبی نوع I

گرچه خیلی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی بین دوره ها به سطح کارکردی کامل برمی گردند، اما تقريبا 30 درصد اختلال شدید در عملکرد شغلی نشان می دهند. بهبود کارکردی به طور قابل ملاحظه ای از بهبود نشانه ها عقب می افتد، مخصوصا در رابطه با بهبود شغلی، که به جایگاه پایین تر اجتماعی - اقتصادی با وجود سطوح تحصیلات برابر وقتی با کل جمعیت مقایسه شود، می انجامد. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I در آزمون های شناختی، ضعیف تر از افراد سالم عمل می کنند. اختلالات شناختی می توانند در مشکلات شغلی و میان فردی دخالت داشته باشند و در طول عمر، حتی در دوره های سرحال بودن (بهنجاری)، ادامه یابند.

تشخیص افتراقی اختلال دوقطبی نوع I

اختلال افسردگی اساسی.

اختلال افسردگی می تواند با نشانه های هیپومانیک یا مانیک نیز همراه باشد (یعنی، نشانه های کمتر یا به مدت کوتاه تر از آنچه برای مانی یا هیپومانی لازم است). وقتی فرد دوره افسردگی اساسی را نشان می دهد، باید به سابقه تقویت کننده در رابطه با دوره های گذشته مانی یا هیپومانی اتکا کرد. نشانه های تحریک پذیری ممکن است با اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی ارتباط داشته باشند که تشخیص را پیچیده تر می کنند.

اختلال دوقطبی دیگر.

تشخیص اختلال دوقطبی نوع I با معلوم کردن این موضوع از اختلال دوقطبی نوع II متمایز می شود که آیا دوره های گذشته مانی وجود داشته است یا نه. دوقطبی و اختلالات مربوط مشخص و نامشخص دیگر باید با در نظر گرفتن این موضوع از اختلال دو قطبی نوع I و نوع II متمایز شوند که هریک از دوره ها که نشانه های مانیک یا هیپومانیک یا دوره های نشانه های افسردگی  را در بر دارند، نتوانند ملاک های کامل را برای این بیماری ها براورده کنند. اختلال دو قطبی ناشی از بیماری جسمانی دیگر را می توان بر اساس بهترین شواهد بالینی با مشخص کردن رابطه علیتی بیماری جسمانی، از اختلال دو قطبی نوع I و نوع II متمایز کرد.

اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وحشت زدگی، اختلال استرس پس از آسیب یا اختلالات و دیگر.

هنگام تشخیص افتراقی، این اختلالات باید به عنوان اختلال اصلی یا در برخی موارد، همزمان در نظر گرفته شوند. سابقه دقیق نشانه ها برای متمایز کردن اختلال اضطراب فراگیر از اختلال دو قطبی ضرورت دارد، زیرا نشخوارهای مضطرب ممکن است با افکار پرشتاب اشتباه گرفته شوند و تلاش هایی که برای به حداقل رساندن احساس های مضطرب صورت می گیرند، با رفتار تکانشی اشتباه گرفته شوند. همچنین، نشانه های اختلال استرس پس از آسیب باید از اختلال دوقطبی متمایز شوند. ارزیابی ماهیت دوره ای نشانه های شرح داده شده، به علاوه در نظر گرفتن راه اندازهای نشانه، در دادن این تشخیص افتراقی، مفید واقع می شود.

اختلال دوقطبی ناشی از مواد / دارو.

اختلالات مصرف مواد ممکن است با نشانه های مانیک ناشی از مواد / دارو آشکار شوند که باید از اختلال دو قطبی نوع I متمایز شوند؛ پاسخ به تثبیت کننده های خلق در طول مانی ناشی از مواد / دارو ممکن است لزوما برای اختلال دو قطبی تشخیصی نباشد. با توجه به گرایش افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I به مصرف بیش از حد مواد در طول دوره، ممکن است همپوشی قابل ملاحظه ای وجود داشته باشد. تشخیص اصلی اختلال دو قطبی باید براساس نشانه هایی ثابت شود که وقتی دیگر از مواد استفاده نمی شود، باقی بمانند.

اختلال کاستی توجه / بیش فعالی.

امکان دارد که این اختلال اشتباه به عنوان اختلال دوقطبی تشخیص داده شود، مخصوصا در نوجوانان و کودکان. تعدادی از نشانه ها، مانند گفتار سریع، افکار شتابان، حواسپرتی، و نیاز کمتر به خواب، با نشانه های مانی همپوش هستند. اگر متخصص بالینی روشن کند که نشانه (نشانه ها) بیانگر دوره متمایزی هستند، از «محسوب کردن مضاعف» نشانه ها برای ADHD و اختلال دوقطبی می توان اجتناب کرد.

اختلالات شخصیت.

اختلالات شخصیت نظیر اختلال شخصیت مرزی ممکن است همپوشی نشانه ای قابل ملاحظه ای با اختلالات دوقطبی داشته باشند، زیرا ناپایداری خلق و تکانشگری در هر دو بیماری شایع هستند. نشانه ها باید بیانگر دوره متمایز باشند و افزایش محسوس در مقایسه با خط پایه، که برای تشخیص اختلال دوقطبی ضرورت دارد، باید وجود داشته باشد. در طول دوره خلقی درمان نشده، تشخیص اختلال شخصیت نباید داده شود.

اختلالات همراه با تحریک پذیری برجسته.

در افرادی که به شدت تحریک پذیر هستند، مخصوصا کودکان و نوجوانان، باید دقت شود که تشخیص اختلال دوقطبی فقط در مورد آنهایی صدق می کند که دوره واضح مانی یا هیپومانی داشته اند یعنی، مدت زمان متمایز، از مدت لازم، که در طول آن تحریک پذیری آشکارا با خط پایه فرد متفاوت بوده و با شروع نشانه های ملاک ب همراه بوده است. در صورتی که تحریک پذیری کودک، مداوم و خیلی شدید باشد، تشخیص اختلال بی نظمی خلق اخلالگر مناسب تر خواهد بود. در واقع، وقتی هر کودکی برای مانی ارزیابی می شود، ضرورت دارد که نشانه ها انحراف آشکار از رفتار عادی کودک باشند.

همزمانی اختلالات.

وقوع همزمان اختلالات روانی شایع است، به طوری که هریک از اختلالات اضطرابی بسیار متداول است (مثل حملات وحشت زدگی، اختلال اضطراب اجتماعی (فوبی اجتماعی، فوبی خاص)، که تقریبا در سه چهارم افراد روی می دهد؛ ADHD هرگونه اختلال اخلالگر، کنترل تکانه یا سلوک (مثل اختلال انفجاری متناوب، اختلال لجبازی و نافرمانی، اختلال سلوک) و هر اختلال مصرف مواد (مثل اختلال مصرف الکل) در نیمی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I روی می دهد. بزرگسالان مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I میزان بالای بیماری های جسمانی جدی و یا درمان نشده همزمان دارند. نشانگان مربوط به سوخت و ساز و میگرن در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی شایع تر از کل جمعیت هستند. افزون بر نیمی از افرادی که نشانه های آنها ملاک های اختلال دوقطبی را برآورده میکنند، اختلال مصرف الکل دارند و آنهایی که به هر دو اختلال مبتلا هستند، بیشتر در معرض خطر اقدام به خودکشی قرار دارند.

اصطلاحات مهم این مقاله

جهت نمایش بیشتر اصطلاحات کلیک نمایید