معنی بازداری
inhibition (ˌɪn.hɪˈbɪʃ.ən)
روند مهار انگیزه ها یا رفتارهای فردی، آگاهانه یا ناآگاهانه، به دلیل عواملی مانند عدم اعتماد به نفس، ترس از عواقب و...
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-روند مهار انگیزه ها یا رفتارهای فردی، آگاهانه یا ناآگاهانه، به دلیل عواملی مانند عدم اعتماد به نفس، ترس از عواقب و...
-در انتخاب پاسخ، سرکوب پاسخ های ناخودآگاه به منظور جلوگیری از پاسخ های نادرست
-در روانكاوی، یك سازوكار ناخودآگاه كه از طریق آن فرامن انگیزه های غریزی را كنترل می کند. به عنوان مثال، میل جنسی مهار شده ممکن است ناشی از احساس گناه ناخودآگاه توسط والدین باشد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-احساسی خجالت یا عصبی که مانع از بیان افکار یا احساسات واقعی شما می شود.
-عمل محدود کردن یا جلوگیری از یک روند یا یک عمل
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-احساس خجالت یا نگرانی که مانع از گفتن یا انجام آنچه می خواهید انجام بدهید، می شود.
-عمل متوقف کردن یا کند کردن روند
فرهنگ دهخدا
بازداری. (حامص مرکب) نگاهداری باز. (ناظم الاطباء). بازیاری. عمل بازدار.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
مهار کردن، نهی، از ریشه لاتین به معنی مهار. بطور کلی، بازداری، کاهش یا منع هر فرآیند، یا فرآیندی که چنین مهاری را بوحود می آورد. در مطالعه یادگیری به معنی کاهش یا منع یک پاسخ به دلیل تاثیر فرآیندی دیگر در روانشناسی شناختی، خصوصا در مطالعه حافظه به معنی کاهش عملکرد در نتیجه وجود سایر اطلاعات که بر سر راه قرار می گیرند. در روان کاوی به معنی کنترل تکانه های غریزی نهاد بوسیله فرامن.
واژه های مترادف در فارسی
ممنوعیت، مانع، مهار، پیشگیری
واژه های مترادف لاتین
ban, determent, deterrence, dissuasion, hindrance, inhibition, prevention, prohibition, restraint
واژه های متضاد در فارسی
جلوگیری از مهار، بی اختیاری، عدم محدودیت
واژه های متضاد لاتین
disinhibition, incontinence, unconstraint