
معنی نرمال
normal (ˈnôrməl)
مربوط به آنچه استاندارد، معمول یا سالم در نظر گرفته می شود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
مربوط به آنچه استاندارد، معمول یا سالم در نظر گرفته می شود. این معنای عمومی در زمینه های مختلفی از جمله آمار (اشاره به امتیازاتی که در محدوده معمول یا مورد انتظار هستند)، زیست شناسی (اشاره به عدم وجود ناهنجاری یا آسیب شناسی دیگر) و توسعه (با اشاره به پیشرفت و رشد که با کسانی که در سنین مشابه مشاهده می شوند قابل مقایسه هستند). با این حال، این اصطلاح غالباً به رفتاری اطلاق می شود که مطابق با یک هنجار پذیرفته شده از نظر فرهنگی باشد، خصوصاً به عنوان نشانه ای که فرد از نظر روانی سالم است و اختلال روانی ندارد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-معمولی، معمول؛ آنچه انتظار دارید
-هنگامی از هیچ اختلال روحی و جسمی رنج نمی برید.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
معمولی یا معمول؛ همان چیزی که انتظار می رود.
فرهنگ دهخدا
نرمال. [ن ُ] (فرانسوی، ص ) به هنجار. طبیعی. عادی. معمولی. (لغات فرهنگستان).
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
بهنجار، مطابق با انچه مشخصه و نماینده یک گروه است. در آمار، مشخص کننده نحوه توزیع نمرات که انحراف چندان از منحنی زنگوله شکل گاوس نشان ندهد. در زیست شناسی و طب، معمولی و طبیعی رها از بیماری، اختلال روانی، عقب ماندگی ذهنی، یا سایر اختلال کنشی روانشناختی
واژه های مترادف در فارسی
استاندارد، طبیعی، بهنجار
واژه های مترادف لاتین
average, norm, par, standard
واژه های متضاد در فارسی
غیر عادی، استثنایی، خارق العاده، عجیب، غیرمعمول
واژه های متضاد لاتین
abnormal, exceptional, extraordinary, odd, out-of-the-way, strange, unusual