معنی توانبخشی
rehabilitation (ˌrē(h)əˌbiləˈtāSH(ə)n)
روانشناسی توانبخشی یک حوزه تخصصی روانشناسی است که با هدف به حداکثر رساندن استقلال، بهبود عملکرد، افزایش سلامت و مشارکت اجتماعی افراد معلول دارای نقص است.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
توانبخشی، فرآیند بازگشت فرد به وضعیت سلامتی یا انجام فعالیت های مفید و سازنده و بازگرداندن تا حد امکان استقلال، رفاه و سطح عملکرد فرد پس از آسیب، ناتوانی یا نقص است؛ که شامل تأمین منابع مناسب، مانند درمان یا آموزش، برای امکان دادن به فرد (مانند شخصی که سکته زده) است تا بتواند مهارت ها و توانایی هایی را که قبلاً داشت، دوباره رشد و پرورش دهد یا از دست دادن آنان جبران کند.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
روند کمک برای داشتن یگ زندگی مفید و عادی به فردی که مدتی مریض بوده یا مدتی در زندان بوده است.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
کمک به بازگشت به یک زندگی سالم یا خوب به فردی که در زندان بوده یا دارای مریضی شدید بوده است.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
روانشناسی توانبخشی یک حوزه تخصصی روانشناسی است که با هدف به حداکثر رساندن استقلال، بهبود عملکرد، افزایش سلامت و مشارکت اجتماعی افراد معلول دارای نقص است. ارزیابی و درمان ممکن است شامل موارد زیر باشد: روانی- اجتماعی، شناختی، رفتاری و عملکردی، بهبود عزت نفس، مهارت های کنار آمدن با مشکلات و کیفیت زندگی. از آنجا که شرایطی که بیماران تجربه می کنند بسیار متفاوت است، روانشناسان توانبخشی رویکردهای درمانی منحصر به فردی را ارائه می دهند.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
استفاده از تمام انواع فیزیوتراپی همراه با تعدیل روانی- اجتماعی و بازآموزی حرفه ای در تلاش برای کسب حداکثر عملکرد و انطباق، و آماده سازی تلاش جسمی، روانی، اجتماعی و حرفه ای بیمار برای غنی ترین زندگی ممکن که مطابق توانایی ها و ناتوانی های اوست. توان بخشی یک برنامه هدفمند و پویا است که در آن شرایط کمال مطلوب فعالیت ها برای تمام روز بیمار برنامه ریزی می وشد. هدف توانبخشی بازگرداندن بیماری علیل به موقعیتی است که در آن از توانایی های باقی مانده خود در زمینه ای حتی المقدور اجتماعی حداکثر استفاده را بنماید.
سازمان بهداشت جهانی(WHO)
توانبخشی به عنوان "مجموعه ای از مداخلات طراحی شده برای بهینه سازی عملکرد و کاهش ناتوانی و تعامل فرد با محیط گفته می شود. به بیان ساده، توانبخشی به کودک، بزرگسال یا فرد مسن کمک می کند تا حد امکان در فعالیتهای روزمره استقلال داشته باشد و بتواند در آموزش، کار ، تفریح و نقشهای معنادار زندگی مانند مراقبت از خانواده مشارکت کند. این کار را با پرداختن به مشکل فرد و بهبود عملکرد فرد در زندگی روزمره، حمایت از آنها برای غلبه بر مشکلات انجام می شود. هر کسی ممکن است در دوره ای از زندگی خود، پس از آسیب، جراحی، بیماری یا به دلیل کاهش عملکرد با افزایش سن، نیاز به توان بخشی داشته باشد.
واژه های مترادف در فارسی
بهبود، بازگردانی، بازتوانی، بهبودی، ترمیم
واژه های مترادف لاتین
healing, mending, recovery, recuperation, rehab
واژه های متضاد در فارسی
بدتر شدن، زوال، انحطاط
واژه های متضاد لاتین
decline, degeneration, deterioration, weakening, worsening