معنی مجاورت
proximity (präkˈsimədē)
این کلمه بیان می کند که افراد تمایل دارند اشیا نزدیک به یکدیگر را در یک گروه ادراکی سازماندهی کرده و آنها را به عنوان یک موجود واحد تفسیر کنند.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
یکی از اصول سازمانی گشتالت است. این کلمه بیان می کند که افراد تمایل دارند اشیا نزدیک به یکدیگر را در یک گروه ادراکی سازماندهی کرده و آنها را به عنوان یک موجود واحد تفسیر کنند. قانون (یا اصل) مجاورت نیز نامیده می شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
حالت نزدیک بودن به کسی/ چیزی در فاصله یا زمان
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
حالت نزدیک بودن در مکان یا زمان
فرهنگ دهخدا
مجاورت. [م ُ وَ / وِ رَ] (ع مص) مجاورة.|| (اِمص) همسایگی و درنزدیکی . (ناظم الاطباء). قرب و همسایگی. (غیاث ). نزدیکی. جوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
واژه های مترادف در فارسی
همجواری، نزدیکی، همسایگی
واژه های مترادف لاتین
apposition, approximation, nearness, proximity, vicinity, closeness
واژه های متضاد در فارسی
فاصله، دور بودن
واژه های متضاد لاتین
Distance, remoteness, expanse