معنی درجا زدن
perseveration (\ pər-ˌse-və-ˈrā-shən)
به طور کلی، پافشاری در انجام کاری تا حد استثنایی یا فراتر از یک حد مناسب.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-به طور کلی، پافشاری در انجام کاری تا حد استثنایی یا فراتر از یک حد مناسب.
-در عصب روانشناسی، تکرار نامناسب رفتاری که اغلب با آسیب به لوب پیشانی مغز همراه است.
-عدم توانایی در قطع کار یا تغییر جهت از یک استراتژی یا رویه به روش دیگر.
-در گفتار و زبان، تکرار غیر عادی یا نامناسب صدا، کلمه یا عبارت، همانطور که در لکنت زبان رخ می دهد.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
-میل به ادامه یک الگوی رفتاری ثابت. غالبا با این مفهوم ضمنی به کار می رود که تکرار و درجاماندگی به حدی می رسد که دیگر متناسب نیست.
-میل به تکرار یک کلمه یا عبارت. این نوع اختلال جریان کلمه بیشتر در ضایعات عضوی مغز دیده می شود. بیمار معمولا اولین سوال را پاسخ درست می دهد و پس از آن همان جواب یا قسمتی از آن را در مقابل سوالات بعدی تکرار می کند.
واژه های مترادف در فارسی
سعی و کوشش در کار، قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری، استقامت و پایداری در پیش بردن امری، اراده، استقامت، همت
واژه های مترادف لاتین
application, diligence, drive, enterprise, industriousness, industry, perseverance, persistence