معنی فلج
Palsy (ˈpôlzē)
از دست دادن کنترل یا احساس در قسمتی از بدن یا بیشتر آن، به خصوص اگر دست ها و پاها به طور غیر قابل کنترل لرزیده باشند.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
نامی منسوخ برای فلج که هنوز در نام های مرکبی مانند فلج مغزی، فلج بل و فلج فوق هسته ای پیشرونده استفاده می شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
از دست دادن کنترل یا احساس در قسمتی از بدن یا بیشتر آن، به خصوص اگر دست ها و پاها به طور غیر قابل کنترل لرزیده باشند.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
یک وضعیت جسمی که شامل سفت شدن عضلات دائمی ناشی از آسیب مغزی در بعد یا قبل از تولد است.
فرهنگ دهخدا
فلج. [ف َ ل َ ] (ع اِ) جوی خرد. ج، افلاج. || (اِمص) گشادگی میان هر دو پای و میان دندانهای پیش، یا عام است. || (مص) فالج زده گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (اِمص) کجی پای. (فرهنگ فارسی معین). || در تداول عوام فارسی زبانان، فالج، بیحسی دست و پای. فلج به دو فتحه که به معنی فالج و بیحسی استعمال میشود، در زبان عرب به معنی کجی پاهاست و آن را که بدین عیب معیوب باشد «افلج» گویند، مانند اعور.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
فلج اصطلاحی پزشکی برای انواع فلج است که اغلب با ضعف و از دست دادن احساس و همچنین حرکات کنترل نشده بدن مانند لرزش همراه است.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
معمولا به شکل مرکب برای مشخص نمودن ماهیت، محل یا نوع ناتوانی مورد استفاده قرار می گیرد.
واژه های مترادف در فارسی
افلیج، زمینگیر، معلول
واژه های مترادف لاتین
paralysis, paralytic
