
معنی تداخل
interference (ˌin(t)ərˈfirəns)
عمل درگیر شدن و تلاش برای تأثیرگذاری در موقعیتی که واقعاً نباید شما را درگیر کند، به گونه ای که افراد دیگر را آزار دهد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
عمل درگیر شدن و تلاش برای تأثیرگذاری در موقعیتی که واقعاً نباید شما را درگیر کند، به گونه ای که افراد دیگر را آزار دهد.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
موقعیتی که کسی سعی می کند در یک موقعیت دخالت کند.
فرهنگ دهخدا
تداخل. [ت َ خ ُ] (ع مص) بهم درشدن. (زوزنی ). بهم درشدن در یکدیگر. (غیاث اللغات) (آنندراج ). درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخلوط شدن باچیزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد): تداخله منه ُ شی ٔ؛ دخله ُ و خامره. (اقرب الموارد). داخل شدن چیزی در چیزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد). عبارت از دخول چیزی است در دیگری بدون آنکه بر حجم و مقدار آن بیفزاید. (تعریفات جرجانی).
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
-تداخل، بطور کلی، هر فرآیندی که در آن دو عمل تعارضی وجود دارد بطوری که موجب کاهش عملکرد می گردد. در اصطلاح عوام کارها صد راه هم می گردند.
-در روانشناسی اجتماعی، تعارض بین هیجانات، انگیزه ها، و ارزش های رقیب
-سدی که برای دیگری مسائلی بوجود می آورد.
واژه های مترادف در فارسی
درهم شدن، داخل شدن، متضاد یک دیگر
واژه های مترادف لاتین
Cross talk