معنی ابتکار
innovation (ˌinəˈvāSH(ə)n)
یک ایده یا روش جدید یا استفاده از ایده ها و روش های جدید
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
نوآوری (در چیزی) معرفی چیزهای جدید، ایده ها یا روش های انجام یک کار
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
یک ایده یا روش جدید یا استفاده از ایده ها و روش های جدید
فرهنگ دهخدا
ابتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بامداد کردن. (زوزنی (بامداد از جای شدن. (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن. بامداد از جای رفتن. || اول چیزی دریافتن. بنوبر و اول چیزی دست یافتن. نوباوه ٔ چیزی واگرفتن. (زوزنی ). نوباوه ٔ چیزی فراگرفتن
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
نوآوری؛ معمولاً انجام ترکیبات جدید، روش های جدید است با این حال، بسیاری از محققان و سازمان های دولتی تعریف خاص خود را از این مفهوم ارائه داده اند.
واژه های مترادف در فارسی
ابداع، بدعت، نوآوری، اختراع، خلاقیت
واژه های مترادف لاتین
creativeness, creativity, gumption, imagination, ingenuity, initiative, innovation, inventiveness, originality
واژه های متضاد در فارسی
بی ذوقی، بی قریحه، ناتوان، غیر مولد
واژه های متضاد لاتین
imitative, uninspired, infertile, unproductive, talentless