
معنی تحقیر
humiliation (hjuːˌmɪl.iˈeɪ.ʃən)
احساس شرم یا حماقت و از دست دادن احترام برای دیگران؛ کاری کن که کسی چنین احساسی داشته باشد
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
احساس شرم به خاطر تحقیر یا تحقیر شدن. این احساس گاهی منجر به افسردگی شدید و کاهش عزت نفس می شود. تحقیر شریک زندگی در روابطی که با سادیسم جنسی و مازوخیسم جنسی مشخص می شود، رایج است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
احساس شرم یا حماقت و از دست دادن احترام برای دیگران؛ کاری کن که کسی چنین احساسی داشته باشد.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
خجالت کشیدن یا از دست دادن احترام برای خود یا زمانی که این احساس را دارید.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
چنین احساسی ممکن است در بیمار افسرده پدید آید. بیماران مازوخیست نیز دیگران را به انجام اعمالی که در آنان احساس تحقیر برانگیزد وا می دارند.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
تحقیر عبارت است از تحقیر غرور که ایجاد ذلت می کند یا به حالت ذلت یا فروتنی و خضوع می انجامد. این احساسی است که توسط شخصی احساس می شود که موقعیت اجتماعی او، به اجبار یا داوطلبانه، به تازگی کاهش یافته است. می تواند ناشی از ارعاب، آزار جسمی یا ذهنی یا فریب باشد، یا در اثر خجالت زمانی که شخصی مرتکب یک عمل غیرقابل قبول اجتماعی یا قانونی شده است. در حالی که فروتنی به تنهایی می تواند به دنبال کاهش اهمیت نفس باشد، تحقیر باید شامل افراد دیگر شود، اما نه لزوماً به طور مستقیم یا عمدی.
فرهنگ دهخدا
تحقیر. [ت َ] (ع مص) تصغیر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خوار کردن. (دهار). خرد و خوار داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زبون و خوار کردن. (آنندراج). خرد و خوار داشتن. (اقرب الموارد). خوار داشتن. (قطر المحیط). ذلیل کردن. (فرهنگ نظام).
واژه های مترادف در فارسی
استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن
واژه های مترادف لاتین
abasement, affront, belittlement, contempt, contemptuousness, debasement, depreciation, disdain, disesteem, humiliation, indignity, revilement, slur, snub
واژه های متضاد در فارسی
احترام، افتخار، تجلیل، ستایش، غرور آفرین
واژه های متضاد لاتین
esteem - honor - respect - resistance - elevation - glorification - praise