معنی تعمیم
generalization (ˌjen(ə)rələˈzāSH(ə)n)
این واژه معانی متفاوتی دارد اما در روانشناسی بیشتر به فرآیندی اطلاق می شود که بوسیله آن یک واکنش شرطی از محرکی به محرک دیگر انتقال می یابد.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
- فرآیند استخراج یک مفهوم ، قضاوت ، اصل یا نظریه از تعداد محدودی از موارد خاص و به کارگیری گسترده تر آن ، اغلب در کل طبقه ای از اشیا، ، رویدادها یا افراد.
- قضاوت یا اصولی که از این طریق استخراج و اعمال شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
بیانیه ای کلی که فقط بر اساس چند واقعیت یا مثال استوار است. عمل اظهار چنین اظهاراتی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
جمله ای کتبی یا گفتاری که در آن می گویید یا می نویسید که چیزی همیشه درست است ، در حالی که فقط بعضی اوقات درست است
فرهنگ دهخدا
تعمیم . [ ت َ ] (ع مص ) مهتر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || عمامه پوشانیدن . (دهار) (آنندراج ). عمامه پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). عمامه پوشانیدن و عمامه بسر بستن . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : عمم الرجل (مجهولاً)؛ ای سود لأن العمائم تیجان العرب کما قیل فی العجم توج و کذا عمم رأسه ؛ ای الفت علیه عمامة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کف برآوردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تشبیهاً بالعمامة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همه را فرارسیدن .(تاج المصادر بیهقی ). همه را فارسیدن . (زوزنی ). همه را رسانیدن . (دهار). همه را فرارسیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ضد تخصیص . (از اقرب الموارد). عام وشامل گردانیدن چیزی را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
تعمیم. این اصطلاح به فرآیندی اطلاق می شود که دیگر بوسیله آن یک واکنش شرطی از محرکی به محرک دیگر انتقال می یابد. حیوانات به محرک هایی مشابه محرک شرطی اولیه هستند واکنش نشان می دهند
واژه های مترادف در فارسی
مفهوم، کلیت، عمومیت، شمول
واژه های مترادف لاتین
concept, conception, generality, notion