معنی مبارزه کردن
fight (fīt)
حمله فیزیکی مستقیم بین دو نفر
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
حمله فیزیکی مستقیم بین دو نفر.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-شرکت در جنگ یا نبرد با دشمن
-مبارزه فیزیکی با کسی
-تلاش سخت برای متوقف کردن، مقابله یا مخالفت با چیز بد یا چیزی که با آن مخالف هستید.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-استفاده از نیروی جسمی برای تلاش برای شکست دادن یک شخص یا گروه دیگر
-برای شکست دادن یا دستیابی به چیزی، یا متوقف کردن
-وضعیتی که در آن شما تلاش زیادی برای شکست دادن کسی یا رسیدن به چیزی یا متوقف کردن یک اتفاق می کنید.
فرهنگ دهخدا
مبارزه. [ م ُ رَ زَ / رِ زِ ] (از ع ،اِمص) از مُبارَزَة عربی
واژه های مترادف در فارسی
جنگ، نزاع، مقابله، درگیری، نبرد
واژه های مترادف لاتین
combat, strife, struggle, war, warfare
واژه های متضاد در فارسی
ترویج، گسترش، پرورش
واژه های متضاد لاتین
advance, cultivate, foster, nurture, promote