معنی تجزیه
dissociation (dɪˌsəʊʃiˈeɪʃn)
مکانیسم دفاعی که در آن انگیزه های متناقض یا عقاید و احساسات تهدیدآمیز از بقیه روان جدا شود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
- مکانیسم دفاعی که در آن انگیزه های متناقض یا عقاید و احساسات تهدیدآمیز از بقیه روان جدا شود.
- در تحقیق، روشی برای تمایز بین فرایندها، مولفه ها یا متغیرها. این می تواند شامل یافتن متغیری باشد که حافظه کوتاه مدت را تحت تأثیر قرار دهد اما حافظه بلند مدت را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
عملی که نشان می دهد شما از چیزی حمایت نمی کنید یا با آن موافق نیستید.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
واقعیت جدا بودن و مرتبط نبودن با چیز دیگری.
فرهنگ دهخدا
تفکیک. [ت َ] (ع مص) از هم بگشادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). جدا کردن دو چیز از یکدیگر. (آنندراج). جداکردگی چیزی از دیگری. (ناظم الاطباء). || رهانیدن و خلاص کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا کردن و خلاص کردن. (از اقرب الموارد).
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
تفکیک، به عنوان مفهومی که در طول زمان ایجاد شد، بخشی از طیف گسترده ای از تجربیات است، یک احساس عاطفی خفیف از محیط اطراف، تا یک ارتباط شدیدتر از تجربیات جسمی و عاطفی. مشخصه اصلی همه پدیده های تجزیه، جدا شدن از واقعیت است نه از دست دادن واقعیت مانند روان پریشی. این پدیده را می توان تحت DSM-5 به عنوان گروهی از اختلالات و همچنین علامت سایر اختلالات با استفاده از ابزارهای مختلف تشخیصی تشخیص داد. اعتقاد بر این است که علت آن مربوط به مکانیسم های عصب شناختی، ضربه، اضطراب و داروهای روانگردان است.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
جدا شدن گروهی از فرآیند های روانی از بقیه دستگاه روانی. تجزیه به طور کلی یعنی فقدان روابط متقابل بین گروه های مختلف فرآیندهای روانی و در نتیجه آن عملکرد تقریبا مستقل گروهی که از بقیه جدا شده است.
واژه های مترادف در فارسی
افراز، انتزاع، انفکاک، تجزیه، تشخیص، تفریق، جداسازی، جدایی
واژه های مترادف لاتین
divorce, parting, separation
واژه های متضاد در فارسی
اتصال، رابطه، پیوند
واژه های متضاد لاتین
affiliation, connection, cooperation, hookup, liaison, linkup, partnership, relation, relationship, tie-up