معنی تباهی
decadence (ˈdek.ə.dəns)
پسرفت شخص، گروه یا جامعه که بیشتر از تغییرات اجتماعی ناشی می گردد تا فیزیکی یا بیولوژیکی.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-تخریب مشکوک فرهنگ، جامعه یا تمدن به دلیل فروپاشی کلی ویژگی های اخلاقی و ارزش های سنتی.
-به طور کلی، از دست دادن یا کاهش برتری یا کیفیت دیگر.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
معیارهای اخلاقی و رفتار پایین
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
پسرفت شخص، گروه یا جامعه که بیشتر از تغییرات اجتماعی ناشی می گردد تا فیزیکی یا بیولوژیکی.
فرهنگ دهخدا
تباهی. [ت َ] (حامص) نابودی. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || فساد. (حاشیه ٔبرهان چ معین) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خرابی. (ناظم الاطباء). خراب بودن.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
کلمه انحطاط، که در ابتدا صرفاً به معنای "افول" به معنای انتزاعی بود، امروزه بیشتر برای نشان دادن کاهش در استانداردها، اخلاق، عزت، اعتقادات مذهبی، شرافت، نظم و انضباط استفاده می شود.
واژه های مترادف در فارسی
بدی، ردائت، فتنه، فساد، خرابی، ویرانی، انهدام، خسار، عنت، نابودی، نیستی، هدم، آشفتگی، پریشانی، نابسامانی
واژه های مترادف لاتین
blight, death, decay, declination, degeneration, destruction, devastation, dirt, lesion, perversity, ruin, ruination, shipwreck, smashup, taint, ulcer
واژه های متضاد در فارسی
نیکی، آبادی، موفقیت، ساختن، سامان