
معنی ازدحام
crowd (kroud)
هنگامی که جایی به قدری پر باشد که فضای کافی برای حرکت وجود نداشته باشد.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
تنش روانی تولید شده در محیط با تراکم بالای جمعیت، به ویژه هنگامی که افراد احساس می کنند مقدار فضای موجود برای نیازهای آنها کافی نیست. ازدحام جمعیت ممکن است تأثیر مخربی بر سلامت روان داشته باشد و منجر به اختلال در انجام وظایف، اثرات استرس زا و افزایش استرس فیزیولوژیکی شود. در حیوانات نیز ازدحام جمعیت می تواند منجر به اختلال در تولید مثل، کاهش امید به زندگی و انواع رفتارهای آسیب شناختی شود. دو مکانیزم اصلی که زمینه ساز ازدحام جمعیت است: عدم کنترل تعامل اجتماعی (به عنوان مثال ، حریم خصوصی) و زوال روابط حمایتی اجتماعی است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-هنگامی که جایی به قدری پر باشد که فضای کافی برای حرکت وجود نداشته باشد.
-هنگامی که از کمبود جا به قدری نزدیک کسی باایستید که شخص احساس ناراحتی کند.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-هنگامی که گروه بزرگی از مردم در جایی جمع شوند.
-نزدیکی زیاد به شخصی به دلیل کمبود جا
فرهنگ دهخدا
ازدحام[ اِ دِ] (ع مص) انبوهی کردن بر. (مجمل اللغة) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). زحام. زحمت. تزاحم. (مجمل اللغه ). مزاحمت. بک. مک. هجوم و انبوهی کردن. (مؤید الفضلاء): که غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکنند (گلستان). || فراهم آمدن. (منتهی الارب ). || (اِ) انبوه. (غیاث اللغات) جمعیت. || انبوهی. کبکبه
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
تراکم جمعیت، ازدحام. زمینه ای برای مطالعه در روانشناسی اجتماعی که تاثیر تعداد افراد را بر رفتار مورد بررسی قرار می دهد. در حالی که روشن است رفتار انسان و حیوان تحت تاثیر حجم گروه و تراکم جمعیتی که در آن زندگی می کنند قرار می گیرد، نحوه تاثیر این متغیر بر رفتار بسیار پیچیده است، بطور کلی زمانی تراکم جمعیت وجود دارد که خلوت فراهم برای فرد کمتر از خلوت مطلوب او است.
واژه های مترادف در فارسی
شلوغی، تجمع، غوغا، هجوم، اجتماع
واژه های مترادف لاتین
confluence, cram, crush, mob, press, rabble, rush, swarm, throng
واژه های متضاد در فارسی
خلوت، سوت و کور، پراکنده شدن
واژه های متضاد لاتین
breaking up, disbanding, dispersing, splitting