
معنی تحکیم
Consolidation (kənˌsäləˈdāSH(ə)n)
واژه ای که در روانشناسی برای حافظه به کار می رود. برای اطلاع بیشتر به فرهنگ توصیفی مجله ای سنج مراجعه کنید.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
فرآیندهای عصبی زیست شناختی که به موجب آن یک حافظه دائمی به دنبال یک تجربه یادگیری شکل می گیرد.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
عمل یا روند تقویت موقعیت قدرت یا موفقیت به طوری که احتمال دوام آن بیشتر باشد.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
برای تبدیل شدن به چیزی قوی تر و ایمن تر
فرهنگ دهخدا
تحکیم [ ت َ] (ع مص) حاکم گردانیدن کسی را در مال خویش. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || حاکم گردانیدن کسی را در کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حاکم گردانیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
فرآیندی فرضی که تصور می شود پس از کسب یک رفتار بوقوع می پیوندند. این فرآیند بر اساس فرض تغییرات نوروفیزیولوژیک دراز مدتی هست که حفظ نسبتا دائمی رفتار آموخته شده را امکان پذیر می سازد.
واژه های مترادف در فارسی
استحکام، استقرار، استواری، برقراری، تثبیت، تقویت
واژه های متضاد در فارسی
تضعیف