معنی همدست
confederate (kənˈfed.ɚ.ət)
در یک موقعیت آزمایشی، دستیاری از آزمایشگر که به عنوان یک شرکت کننده ظاهر می شود، اما رفتار او قبل از آزمایش تکرار می شود.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
در یک موقعیت آزمایشی، دستیاری از آزمایشگر که به عنوان یک شرکت کننده ظاهر می شود، اما رفتار او قبل از آزمایش تکرار می شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
کسی که به شخصی، به ویژه در انجام کاری غیرقانونی یا مرموز کمک می کند.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
کسی که در فعالیت های مخفی، گاه غیرقانونی همکاری می کند.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
در برخی تجارب مربوط به روانشناسی اجتماعی همه آزمودنی ها واقعا افراد تحت مطالعه نیستند. غالبا روانشناسی کخ علاقمند مطالعه اثر فشار اجتماعی یا گروه همتاهاست، عده ای را با خود همدست می سازد که به آنها آموزش داده شود برای نفوذ در آزمودنی های واقعی به نحو خای رفتار نمایند.
فرهنگ دهخدا
هم دست. [هََ دَ] (ص مرکب) همدست. شریک و رفیق. (برهان)
واژه های مترادف در فارسی
شریک، متفق، معاون، معین، همراه
واژه های مترادف لاتین
accessory, accomplice, ally, confederate, conspirator, fellow