معنی صفت
attributes (əˈtrɪbjuːt)
کیفیت اساسی یا ابتدایی درک شده یک محرک
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
- کیفیت یا ویژگی یک فرد، یک احساس یا یک شی، به عنوان مثال ویژگی صوتی یک نت.
- یک اثر را به یک عامل یا عامل خاص نسبت دهید. (نظریه نسبیت)
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
کیفیت یا ویژگی را متعلق به کسی/ چیزی دانستنفرهنگ لغت کمبریج(CALD)
- ویژگی یا خصوصیاتی که شخصی یا چیزی دارد.
- کیفیت یا ویژگی یک شخص یا یک چیز، به ویژه یکی که قسمت مهمی از ماهیت آن است.
فرهنگ دهخدا
صفت. [ص ِ ف َ] (ع مص) در عربی بصورت «صفة» و در فارسی «صفت » نویسند. چگونگی کسی گفتن و آن مشتق از وصف است. (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف). بیان کردن حال و علامت و نشان چیزی. (غیاث اللغات). بیان حال. (منتهی الارب).
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
- کیفیت اساسی یا ابتدایی درک شده یک محرک. موضوع قابل اهمیت در اینجا این است که خواص محرک روانشناختی است نه فیزیکی، نسبتا تغییر ناپذیر بوده و نشان دهنده کیفیاتی است که در شرایط متغیر محرک ثابت باقی می ماند. مثلا ویژگی های رنگ عبارتند از: نام، اشباع و درخشندگی
- نسبت دادن صفتی خاص به یک فرد
- خصوصیت تعیین کننده یک شی
واژه های مترادف در فارسی
نعت، وصف، خصلت، خو، ویژگی، کیفیت، خو
واژه های متضاد لاتین
epithet, quality, trait