معنی سازگاری
Adjustment (əˈdʒʌstmənt)
در روانشناسی، سازگاری به روند رفتاری متعادل سازی نیازهای متناقض یا نیازهایی که با موانع در محیط روبرو هستند، اشاره دارد.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
تغییر در نگرش، رفتار یا هر دو از طرف یک فرد به دلیل نیاز شناخته شده یا تمایل به تغییر، به ویژه برای در نظر گرفتن محیط فعلی یا تغییر غیر معمول یا غیر منتظره.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-یک تغییر کوچک در چیزی برای اصلاح یا بهبود آن
-تغییر در نحوه رفتار یا تفکر فرد
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
تغییر برای سازگاری بیشتر
فرهنگ دهخدا
سازگاری. (حامص مرکب) موافقت در کارها. سازواری . (شرفنامه ٔ منیری) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). رفاه (ربنجنی). عمل سازگار. سازگار بودن . سازندگی. سازش. وفق. وفاق. توافق. حسن سلوک.
ویکی پدیا انگلیسی (wikipedia)
در روانشناسی، سازگاری به روند رفتاری متعادل سازی نیازهای متناقض یا نیازهایی که با موانع در محیط روبرو هستند، اشاره دارد. انسان و حیوانات به طور منظم با محیط خود سازگار می شوند. به عنوان مثال، اگر حالت فیزیولوژیکی آنها را تحریک به جستجوی غذا کند، آنها (در صورت امکان) غذا می خورند تا گرسنگی خود را کاهش دهند و بنابراین با محرک گرسنگی سازگار شوند. اختلال تعدیل زمانی رخ می دهد که تنظیم طبیعی نیاز یا استرس در محیط امکان پذیر نباشد.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
رابطه ای که هر ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار می سازد. این اصطلاح معمولا در رابطه با سازگاری اجتماعی و روانشناختی به کار برده می شود و در چنین مواردی مفهوم مثبتی دارد.
واژه های مترادف در فارسی
تحمل، سازش، موالفت، مماشات، موافقت
واژه های مترادف لاتین
adaptation, agreement, accordance, coincidence, compatibility, concord, congeniality, consistency, correspondence, harmony, modus vivendi, orientation, pliability, rapport, tolerance, tune, unity