معنی فعالیت
Activity (akˈtivədē)
وضعیتی که در آن چیزی اتفاق می افتد یا کارهای زیادی در حال انجام است.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-کاری که برای علاقه یا لذت انجام می دهید.
-کاری که کسی برای رسیدن به یک هدف خاص انجام می دهد.
-وضعیتی که در آن چیزی اتفاق می افتد یا کارهای زیادی در حال انجام است.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-وضعیتی که در آن بسیاری از اتفاقات رخ می دهد یا مردم در حال انجام آن هستند.
-کار یک گروه یا سازمان برای رسیدن به یک هدف
-کاری که برای لذت بردن انجام می شود، به ویژه یک رویداد سازمان یافته
-وضعیتی که در آن بسیاری از اتفاقات رخ می دهد یا در حال انجام است.
فرهنگ دهخدا
فعالیت کردن؛ کوشیدن.
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
نام کلی که به آسانی می توان آن را به عنوان معادل عمل، حرکت، رفتار، فرآیند روانی، اعمال فیزیولوژیکی و نظایر آن ها بکار برد. به علت عمومیت این اصطلاح معمولا صفتی نیز با آن همراه است، مثل فعالیت معطوف به هدف، فعالیت اتفاقی، مشکل گشا و نظایر آن ها. در کار درمانی، هرکار با علاقه ای که شرکت در آن مستلزم صرف انرژی است.
واژه های مترادف در فارسی
کوشش، تکاپو، جنبش
واژه های مترادف لاتین
Effort, endeavor, movement