
معنی برانگیخته
Activation (ˌæktɪˈveɪʃn)
روند هشدار دادن به یک اندام یا سیستم بدن برای اقدام، به ویژه تحریک یک ارگان یا سیستم توسط دیگری.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
روند هشدار دادن به یک اندام یا سیستم بدن برای اقدام، به ویژه تحریک یک ارگان یا سیستم توسط دیگری. به عنوان مثال، ترشح هورمون هایی از غده هیپوفیز است که تخمدان ها و بیضه ها را برای بلوغ فعال می کند.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
-دلیل شروع کاری
-دلیل برای اینکه کاری شروع به کار کند یا اتفاق بیفتد.
فرهنگ دهخدا
برانگیختگی .{ب َ اَ ت َ / ت] (حامص مرکب) حالت و چگونگی برانگیخته. تحریض. تحریک. اغراء. (ناظم الاطباء)
فرهنگ جامع روانپزشکی(CDP)
اساسا به معنی آماده شدن برای عمل. معهذا، کاربرد اصطلاح کلا محدود به اثر فعال کننده یک عضو درونی روی عضو دیگر است، بنابر این معادل مناسبی برای تحریک (stimulation) که در ارتباط با فعال شدن بوسیله یک عامل خارجی به کار برده می شود، نیست.
واژه های مترادف در فارسی
هیجان، دلیل، تحریک، محرک انجام
واژه های مترادف لاتین
excitation, excitement
واژه های مترادف در فارسی
آهسته، بی هیجان، متوقف، سرکوب
واژه های متضاد لاتین
halt, repress, slow, suppress