معنی مطلق
absolute (ˈæbsəluːt)
به طور مستقل وجود دارد یا اندازه گیری می شود و در ارتباط با چیز دیگری نیست.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
-نامحدود یا محدود، مانند قدرت مطلق.
-بدون قید و شرط نسبت به هر چیزی، مانند مطلق گرایی
-نشان دادن یک حد نهایی، مانند صفر مطلق.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
-کامل و کامل
-قطعی و بدون هیچ شکی
-به طور مستقل وجود دارد یا اندازه گیری می شود و در ارتباط با چیز دیگری نیست.
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
بسیار بزرگ یا تا حد ممکن گسترده
فرهنگ دهخدا
مطلق. [م ُ ل َ] (ع ص) آن که آن را قید نباشد. (غیاث) (آنندراج). غیرمقید. بی شرط و قید. مقابل مقید و مشروط. آزاد و رها. لابشرط. (از یادداشتهای به خط مرحوم دهخدا).آن که آن را قید نباشد. (ناظم الاطباء).
واژه های مترادف در فارسی
آزاد و رها؛ بیقید.
واژه های مترادف لاتین
abstract, arbitrary, arrant, categorical, downright, entire, flat, flat-out, implicit, outright, peremptory, plenary, pure, simple, stark, straight-out, strict, total, unconditional, unmitigated
واژه های متضاد در فارسی
مقید