مدت مطالعه: 6 دقیقه چرا بعضی از ما جذب آدمهای سرد میشویم؟ تحلیل عمیق وابستگی ناایمن
تجربه جذب شدن مکرر به افرادی که از نظر عاطفی سرد، دور از دسترس یا بیتفاوت به نظر میرسند، برای بسیاری از افراد، بهویژه آنهایی که خود را گرم و نیازمند به نزدیکی میدانند، یک معمای روانشناختی است. این پدیده که در روانشناسی مدرن با عنوان پویایی "فرد مضطرب و فرد اجتنابی" شناخته میشود، ریشه در الگوهای عمیق و ناخودآگاه ما دارد. چرخه مخرب تلاش برای نزدیکی و سپس طرد شدن، اغلب به احساساتی چون ناامنی، کاهش عزت نفس و تکرار مداوم شکستهای عاطفی منجر میشود.
این مقاله از ای سنج، با تکیه بر تئوری دلبستگی، به طور کامل و جامع بررسی میکند که چرا مغز و قلب ما، به جای انتخاب آرامش و امنیت در یک رابطه متقابل، به سمت چالشهای طاقتفرسای افراد سرد و گریزپا کشیده میشوند. ما درمییابیم که این جذابیت عجیب، نه یک اتفاق، بلکه بازتولید ناخودآگاه محیط عاطفی آشنای دوران کودکی است.
بخش اول: بنیانهای روانشناختی - تئوری دلبستگی
تئوری دلبستگی که توسط جان بالبی (John Bowlby) و مری آینزورث (Mary Ainsworth) پایهریزی شد، سنگ بنای درک روابط بزرگسالی ماست. این نظریه بیان میکند که الگوی ارتباط عاطفی ما با مراقبان اولیه (والدین) در اوایل زندگی، یک «مدل کار درونی (Internal Working Model)» از روابط را ایجاد میکند. این مدل، انتظارات ما از صمیمیت، نحوه مدیریت استرس و نحوه درک ما از شایستگی خودمان برای عشق را تعیین میکند.
۱. دلبستگی ایمن: معیار سلامت
این سبک در افرادی شکل میگیرد که مراقبانشان در دوران کودکی، به طور پیوسته، قابل دسترس و پاسخگو به نیازهای عاطفی آنها بودهاند. این افراد، جهانی را تجربه کردهاند که در آن، نزدیکی امن است و نیازهایشان برآورده میشود.
- مدل کار درونی: «من شایسته عشق هستم (مدل مثبت از خود)» و «دیگران قابل اعتماد و در دسترس هستند (مدل مثبت از دیگران).»
- در بزرگسالی: توانایی ایجاد روابط متقابل، صمیمی و پایدار؛ مدیریت مؤثر تعارض و عدم جذب به الگوهای سرد و آشفته.
۲. دلبستگی ناایمن: ریشه جذب افراد سرد
دلبستگی ناایمن زمانی ایجاد میشود که مراقبتهای اولیه ناپایدار، طردکننده یا آسیبزا باشند. این ناامنی، ما را به دو مسیر اصلی سوق میدهد که هر دو، ناخواسته ما را به سوی افراد سرد میکشانند:
- الف. دلبستگی اضطرابی/مشغولیتگرا
این سبک نتیجه مراقبتهای نامنظم و غیرقابل پیشبینی است. کودک میآموزد که برای جلب توجه و برآورده شدن نیازهایش، باید تلاش و تقلا کند، "بیشفعالسازی" عاطفی داشته باشد و دائم توجه والد را طلب کند.
- مدل کار درونی: «من به طور کامل شایسته عشق نیستم (مدل منفی از خود)» و «دیگران ممکن است در دسترس باشند، اما باید آنها را تحت فشار قرار داد (مدل نامشخص از دیگران).»
- رفتار در روابط: ترس شدید از رها شدن، نیاز مبرم به تأیید، "چسبندگی" در روابط و حساسیت مفرط به فاصلهگیری شریک عاطفی. این افراد، شکار اصلی برای جذب شدن به افراد سرد هستند.
- ب. دلبستگی اجتنابی/فاصلهگیر
این سبک نتیجه مراقبتهای سرد، طردکننده و بیتوجه است. کودک میآموزد که ابراز نیاز، فایدهای ندارد یا حتی تنبیهکننده است. برای محافظت از خود، نیاز به نزدیکی را سرکوب کرده و به استقلال کاذب روی میآورد.
- مدل کار درونی: «من کاملاً خودکفا هستم و به دیگران نیازی ندارم (مدل مثبت از خود در ظاهر)» و «دیگران صمیمی نیستند و به من آسیب میزنند (مدل منفی از دیگران).»
- رفتار در روابط: ناراحتی از صمیمیت زیاد، ارزشگذاری بیش از حد استقلال و فاصله گرفتن عاطفی یا فیزیکی هنگام نزدیک شدن رابطه. این افراد، خودِ همان "آدمهای سرد" در روابط بزرگسالی هستند.
آمارها نشان میدهد که سبکهای ناایمن بسیار رایج هستند و پویایی "زوج مضطرب-اجتنابی" در تعداد قابل توجهی از روابط مشاهده میشود.
بخش دوم: پویایی "اضطرابی-اجتنابی"
اصلیترین دلیلی که افراد دارای دلبستگی اضطرابی (فرد مشتاق) جذب آدمهای سرد (فرد اجتنابی) میشوند، ایجاد یک پویایی جبرانی و بازتولیدکننده است. این دو سبک همانند دو قطب یک آهنربا، یکدیگر را جذب میکنند تا مدلهای کار درونی خود را تکرار کنند.
۱. توهم "شفابخش" و "چالشِ فتح"
برای فرد اضطرابی، سردی فرد اجتنابی، به طور پارادوکسیکال، جذابیت دارد. این جذابیت ناشی از دو عامل است:
- آشنایی با درد: سردی و فاصلهگیری، حس آشنای دوران کودکی (نیاز برآورده نشده) را زنده میکند. ذهن ناخودآگاه، «آشنایی» را با «امنیت» اشتباه میگیرد و به دنبال تکرار موقعیتی میگردد که این بار بتواند آن را "درست" کند و به صمیمیت برسد.
- وهم رستگاری: فرد اضطرابی ناخودآگاه سردی فرد مقابل را یک "چالش" میبیند. او باور دارد که اگر به اندازه کافی محبت و تلاش کند، میتواند "دیوار" فرد سرد را بشکند و او را به صمیمیت وادار کند. اگر او موفق شود که فرد سرد و گریزپا را عاشق خود کند، این به معنی تأیید نهایی بر شایستگی خود برای عشق بوده که یک نیاز عمیق برآورده نشده از کودکی است.
۲. مکانیسمهای دفاعی در جذب
- فرافکنی و اجتناب از صمیمیت واقعی: فرد اضطرابی درگیر یک رابطه پرچالش میشود و تمام انرژی خود را صرف حل معمای فرد سرد میکند. این درگیریهای بیپایان، به طور ناخودآگاه، به او کمک میکند تا از ایجاد یک رابطه عمیق و واقعی با یک فرد ایمن فاصله بگیرد؛ چرا که صمیمیت ایمن، ممکن است در ذهن او «کسلکننده» یا «ترسناک» باشد (زیرا تجربه قبلی نداشته است).
- تقویت استقلال اجتنابی: از دید فرد اجتنابی، نیاز شدید فرد اضطرابی برای او حکم یک دکمه فرار را دارد. هرچه فرد مضطرب نزدیکتر شود، فرد اجتنابی احساس خفگی بیشتری میکند و به عقب میکشد. این فاصلهگیری، استقلال کاذب او را تقویت کرده و باور منفیاش در مورد "لزوم فرار از صمیمیت" را تأیید میکند.
۳. نظریه طرحوارهای
جفری یانگ، در نظریه طرحوارههای خود، توضیح میدهد که طرحوارههای ناسازگار اولیه (مانند طرحواره محرومیت هیجانی و طرحواره رهاشدگی/بیثباتی) اغلب در انتخاب شریک زندگی بازتولید میشوند.
- محرومیت هیجانی: اگر فرد در کودکی از حمایت عاطفی و همدلی کافی برخوردار نشده باشد، در بزرگسالی ناخودآگاه جذب افرادی میشود که دوباره او را در معرض محرومیت قرار میدهند، زیرا این حس برای سیستم عاطفی او "منطقی" و "قابل پیشبینی" است. او به دنبال آشنایی (محرومیت) است، نه لزوماً خوشبختی.
بخش سوم: تأثیر سیستم عصبی و واکنشهای شیمیایی
این پویاییهای روانشناختی، در سطح بیولوژیکی و شیمیایی هم تقویت میشوند.
۱. نقش دوپامین در "تعقیب و گریز"
رابطه با فرد سرد اغلب شامل یک چرخه شدید از نزدیکیهای کوتاه مدت و سپس دوریهای طولانی است (پویایی فشاری-کششی). زمانی که فرد سرد کمی عقبنشینی میکند، فرد مضطرب احساس تهدید (ترس از رها شدن) میکند و کورتیزول (هورمون استرس) ترشح میشود. وقتی فرد سرد برمیگردد و کمی محبت میکند، یک موج شدید دوپامین (هورمون پاداش) در مغز فرد مضطرب ترشح میشود.
این ترشح دوپامین همانند یک شرطیسازی قوی، مغز را وادار میکند تا برای کسب مجدد این پاداش بزرگ (توجه)، به رفتارهای تعقیبکننده ادامه دهد. به عبارت دیگر، فرد به هیجان و دردِ تلاش برای نزدیکی معتاد میشود، نه به خودِ صمیمیت آرام و ایمن.
۲. سیستم فعالسازی دلبستگی
در فرد مضطرب، آلارم سیستم دلبستگی به سرعت و با شدت فعال میشود. این سیستم برای بقای کودک در زمان خطر طراحی شده است، اما در بزرگسالی، هرگونه دوری از سمت شریک عاطفی، به عنوان یک تهدید حیاتی تلقی میشود و باعث رفتارهایی همانند پیام دادنهای مکرر، چک کردن و پرخاشگریهای عاطفی میشود که خود این رفتارها، فرد اجتنابی را بیشتر دور میکنند.

بخش چهارم: تفاوتهای جنسیتی و نقش جامعه
اگرچه سبکهای دلبستگی در همه جنسیتها مشاهده میشود، اما در جوامع مختلف، هنجارهای جنسیتی میتوانند نحوه بروز و ترکیب این سبکها را تحت تأثیر قرار دهند:
۱. کلیشههای مردانه و دلبستگی اجتنابی
در بسیاری از فرهنگها، به مردان از کودکی القا میشود که باید قوی، خودکفا و بینیاز از احساسات باشند ("مرد که گریه نمیکند"). این کلیشهها، مردان را به سمت سرکوب نیاز به صمیمیت و تقویت استقلال کاذب سوق میدهد و باعث میشود تعداد بیشتری از مردان سبک دلبستگی اجتنابی را درونی کنند.
۲. برچسبگذاری بر زنان و دلبستگی اضطرابی
در مقابل، زنان بیشتر تشویق به ابراز احساسات، پرورش و نزدیکی میشوند. در نتیجه، سبک اضطرابی در زنان بیشتر نمود پیدا میکند. جامعه اغلب به فرد اجتنابی به چشم "فرد قوی و مستقل" مینگرد، در حالی که فرد اضطرابی را با صفاتی چون "حساس" یا "بیش از حد نیازمند" برچسب میزند که خود این برچسبگذاریها، عزت نفس فرد مضطرب را تخریب کرده و او را به تلاش مضاعف برای جلب تأیید فرد سرد وامیدارد.
بخش پنجم: خروج از چرخه - گامهایی به سوی دلبستگی ایمن
خروج از این الگوی تکراری، نیازمند آگاهی عمیق و کار بر روی الگوهای درونی است. هدف، حرکت به سوی یک دلبستگی ایمن اکتسابی است؛ به این معنی که حتی اگر دلبستگی دوران کودکی ما ناایمن بوده باشد، میتوانیم آن را در بزرگسالی ترمیم کنیم.
۱. خودآگاهی و مشاهده بیقضاوت
- تشخیص سبک دلبستگی و محرکها: زمانی که جذب فرد سردی میشوید، مکث کنید. از خود بپرسید: "چه چیزی در این سردی برای من آشناست؟" یا "آیا هیجانِ تعقیب، برای من مهمتر از صلح و آرامش است؟"
- قطع فعالسازیهای دلبستگی: هنگام احساس اضطراب یا فاصلهگیری، به جای واکنشهای معمول (پیام دادن یا چسبیدن)، از روشهای تنظیمی خود استفاده کنید: تنفس عمیق، نوشتن در ژورنال یا تماس با یک دوست ایمن.
۲. بازنویسی طرحوارههای ناسازگار
- رواندرمانی تخصصی (به ویژه طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر دلبستگی): این روشها به ریشهیابی و تغییر باورهای مرکزی منفی (مانند "من به اندازه کافی خوب نیستم" یا "نیازهای من مهم نیستند") کمک میکنند.
- والدگری درونی: یاد بگیرید که خودِ بزرگسالتان، مراقب و پاسخگوی نیازهای کودک درون آسیبدیده شما باشد. به جای انتظار از شریک عاطفی سرد، خودتان منبع امنیت، تأیید و آرامش درونی باشید.
۳. بازتعریف مفهوم "جذابیت"
فرد مضطرب باید به تدریج یاد بگیرد که آرامش و قابل پیشبینی بودن را، نه کسلکننده، بلکه امن و دلپذیر ببیند.
- تمرین در روابط با افراد ایمن: آگاهانه وارد رابطههای دوستانه یا عاطفی با افرادی شوید که از نظر عاطفی در دسترس و پایدار هستند. در ابتدا ممکن است احساس عجیبی داشته باشید، اما این الگوها، مدل کار درونی شما را به سمت امنیت تغییر میدهند.
- تقویت استقلال هیجانی: هدف، رسیدن به نقطهای است که بتوانید نزدیکی را طلب کنید، اما نیازی به آن نداشته باشید. ارزش شما باید از درون تأمین شود، نه از میزان توجهی که از یک فرد گریزپا دریافت میکنید.
سخن آخر ای سنج درباره تحلیل عمیق وابستگی ناایمن
جذب شدن به آدمهای سرد، یک تمایل تصادفی یا صرفاً سوء انتخاب نیست، بلکه ریشه در یک پویایی عمیق، تکراری و ناخودآگاه دارد که در دوران کودکی برای ما آشنا شده است. فرد مضطرب به دنبال حل معمای محرومیت اولیه در آغوش فرد اجتنابی است، در حالی که فرد اجتنابی به دنبال حفظ مرزها و استقلال کاذبی است که برای بقا آموخته است.
کلید شکستن این الگو در آگاهی نهفته است. زمانی که بتوانیم بفهمیم که تلاش ما برای کسب عشق از فرد سرد، تکرار ناخودآگاه یک طرحواره دردناک است، میتوانیم آگاهانه تصمیم بگیریم که دیگر در این بازی شرکت نکنیم. رهایی از این الگو، سفر بازگشت به خود، ترمیم زخمهای دلبستگی و در نهایت، رسیدن به یک دلبستگی ایمن و یک رابطه عاطفی متقابل و آرام است.
این امنیت درونی، ما را قادر میسازد تا دیگر نیازی به "تعقیب" نداشته باشیم و به آسانی "جذب" افرادی شویم که حضورشان، نه هیجان استرس، بلکه آرامش و احترام متقابل را به همراه میآورد.
اصطلاحات مهم این مقاله
سوالات متداول
-
دلیل اصلی جذب فرد مضطرب به فرد سرد (اجتنابی) چیست؟
- دلیل اصلی، آشنایی (Familiarity) و تکرار طرحوارههای اولیه است. فرد با دلبستگی اضطرابی، در دوران کودکی، تجربه یک رابطه عاطفی نامنظم و غیرقابل پیشبینی با مراقبین خود داشته است. سردی و دوری فرد اجتنابی، ناخودآگاه این حس آشنای دوران کودکی (نیاز برآورده نشده و تلاش برای جلب توجه) را زنده میکند. او امیدوار است که این بار بتواند "بازی" را ببرد و عشق فرد گریزپا را به دست آورد.
-
فرد دارای دلبستگی اضطرابی در این رابطه چه احساساتی را تجربه میکند؟
- او دائماً احساس ناامنی، ترس شدید از طرد شدن، نیاز به تأیید و حساسیت مفرط نسبت به کوچکترین نشانههای دوری و سردی شریک خود را تجربه میکند.
-
افراد سرد از نظر روانشناسی چه سبکی از دلبستگی دارند؟
- افراد سرد و دور از دسترس معمولاً دارای سبک دلبستگی اجتنابی (Avoidant/Dismissive) هستند. این افراد نزدیکی عاطفی را تهدیدی برای استقلال خود میدانند و هنگام صمیمی شدن، از نظر عاطفی فاصله میگیرند.
