معنی عفو
forgiveness (fɚˈɡɪv.nəs)
با اراده، کینه را نسبت به شخصی که کار اشتباهی انجام داده، ناعادلانه، صدمه دیده یا از هر طریقی به شخصی آسیب رسانده کنار بگذارید.
انجمن روانشناسی آمریکا(APA)
با اراده، کینه را نسبت به شخصی که کار اشتباهی انجام داده، ناعادلانه، صدمه دیده یا از هر طریقی به شخصی آسیب رسانده کنار بگذارید. بخشش با آشتی یا عذرخواهی از دیگران مساوی نیست و فقط پذیرفتن اتفاقات یا توقف عصبانیت نیست. بلکه در مورد تحول داوطلبانه احساسات، نگرش ها و رفتارهای خود نسبت به فرد است، به طوری که دیگر کینه بر او مسلط نیست و می تواند دلسوزی، سخاوت یا مواردی از این قبیل را نسبت به فرد ابراز کند. بخشش گاهی اوقات به عنوان یک فرایند مهم در روان درمانی یا مشاوره دیده می شود.
فرهنگ لغت آکسفورد(ODE)
عمل بخشش کسی کیفیت آمادگی برای بخشش کسی
فرهنگ لغت کمبریج(CALD)
عمل بخشش یا آمادگی برای بخشش
فرهنگ دهخدا
عفو. [ ع َف ْوْ ] (ع مص) آمرزیدن و درگذشتن از گناه و عقوبت ناکردن مستحق عذاب را. (از منتهی الارب ). گذشت کردن بر کسی و ترک کردن مجازاتی را که شایسته ٔ آن است و خودداری از مؤاخذه او. (از اقرب الموارد). گناه از کسی در گذاشتن. (ترجمان القرآن جرجانی). جرم از کسی فروگذاشتن. (المصادر زوزنی). جرم از کسی درگذاشتن.(تاج المصادر بیهقی) (دهار.)
واژه های مترادف در فارسی
اغماض، بخشایش، چشمپوشی، گذشت
واژه های مترادف لاتین
Absolution, free pardon, freedom, mercy, pardon, remission
واژه های متضاد در فارسی
انتقام، کینه