دیوید کلب یک روانشناس حوزه آموزش و تربیت است که علت شهرت وی را می توان به موارد زیر دانست:
نظریه یادگیری تجربی
سبک های یادگیری تجربی
در این بخش به تعریف مفصل نظریه یادگیری تجربی و سبک های یادگیری کلب می پردازیم.
در اوایل دهه 1970، کلب و رون فرای (اکنون هر دو در دانشکده مدیریت ودرهید) هستند، مدل یادگیری تجربی (ELM) را توسعه دادند که از چهار عنصر تشکیل شده است:
تجربه یا رو به رو شدن با یک موقعیت جدید یا تفسیر مجدد یک تجربه موجود
تجربه جدید و ناسازگاری بین تجربه و درک.
منجر به ایده ای جدید یا اصلاح یک مفهوم انتزاعی موجود می شود. (شخص از تجربیات خود آموخته است).
فرد ایده های خود را در دنیای اطراف خود اعمال می کند تا ببیند چه اتفاقی می افتد.
این چهار عنصر ماهیت مارپیچی از یادگیری است که می تواند با هر یک از چهار عنصر شروع شود، اما به طور معمول با یک تجربه عینی آغاز می شود.
کلب به دلیل داشتن سبک یادگیری (LSI) در محافل آموزشی شناخته شده است. یکی از معروف ترین و پرکاربردترین نظریه ها در مورد سبک های یادگیری، سبک های یادگیری کلب است. روانشناس، دیوید کلب برای اولین بار نظریه خود را درباره سبک های یادگیری در سال 1984 ارائه داد. وی معتقد بود که سبک های یادگیری فردی ما ناشی از ژنتیک، تجربیات زندگی و خواسته های محیط فعلی ما است. کلب نه تنها چهار سبک یادگیری مختلف را توصیف کرد، بلکه نظریه یادگیری تجربی و سبک های یادگیری تجربی را نیز توسعه داد.
در نظریه تجربه وی، یادگیری به عنوان یک چرخه چهار مرحله ای مشاهده می شود. اول، تجارب مستقیم و عینی به عنوان پایه ای برای مشاهده عمل می کنند. سپس فرد در مورد این مشاهدات تأمل می کند و شروع به ساختن نظریه ای کلی در مورد معنای این اطلاعات می کند. در گام بعدی، یادگیرنده مفاهیم و تعمیمات انتزاعی را بر اساس فرضیه خود شکل می دهد. سرانجام، فراگیر تأثیرات این مفاهیم را در شرایط جدید آزمایش می کند. پس از این مرحله، فرآیند به اولین مرحله از فرآیند تجربی باز می گردد.
افرادی که دارای این سبک یادگیری هستند مهارت های غالب در مفهوم سازی انتزاعی و آزمایش فعال دارند. آنها در استفاده عملی از ایده ها مهارت بالایی دارند. آنها تمایل دارند در شرایطی که بهترین راه حل یا پاسخ به یک مسئله وجود دارد، بهترین نتیجه را داشته باشند.
توانایی های غالب واگرا در زمینه های تجربه عینی و مشاهده انعکاسی نهفته است، که اساساً نقاط قوت مخالف همگرایی است. افراد با این سبک یادگیری در دیدن "تصویر بزرگ" و سازماندهی بخش های کوچکتر از اطلاعات در یک کل معنادار تبحر دارند. واگرایان تمایل دارند احساساتی و خلاق باشند و از ایده پردازی لذت می برند تا ایده های جدیدی ارائه دهند. هنرمندان، نوازندگان، مشاوران و افرادی که علاقه شدیدی به هنرهای زیبا، علوم انسانی و لیبرال دارند، این سبک یادگیری را دارند.
افراد این سبک در مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده بازتابی تبحر دارند. درک و ایجاد مدل های نظری یکی از بزرگترین نقاط قوت آنهاست. آنها بیشتر از مردم به ایده های انتزاعی علاقه مند هستند، اما خیلی به کاربرد عملی نظریه ها توجه ندارند. افرادی که در ریاضیات و علوم ابتدایی کار می کنند تمایل به این نوع یادگیری دارند. تحلیلی ها همچنین از کار با برنامه ریزی و تحقیق لذت می برند.
افرادی که این سبک یادگیری را دارند در تجربیات عینی و آزمایشات قوی هستند. این سبک در اصل برعکس سبک جذب کننده است. آنها از انجام آزمایشات و انجام برنامه هایی در دنیای واقعی لذت می برند. از بین چهار سبک یادگیری، سبک تطبیق دهنده بیشترین ریسک پذیری را دارند. آنها می توانند خوب فکر کنند و خود به خود برنامه های خود را برای پاسخ به اطلاعات جدید تغییر دهند. آنها معمولاً از روش آزمون و خطا برای حل مشکلات استفاده می کنند. افرادی که این سبک یادگیری را دارند غالباً در زمینه های فنی یا مشاغل عمل گرا مانند فروش و بازاریابی کار می کنند.
کلب پیشنهاد کرده است که نظریه وی درمورد تئوری شخصیت کارل یونگ گسترش می یابد و متمرکز بر چگونگی ترجیح افراد برای تعامل و سازگاری با جهان است. ابعاد یادگیری کلب با ابعادی که در شاخص نوع مایرز- بریگز (MBTI) وجود دارد اشتراکات زیادی دارد. سبک های یادگیری یونگی نیز بر اساس انواع مشخص شده در MBTI است. موجودیت شخصیت های MBTI بر اساس کارهای یونگ است که شخصیت را در چهار بعد اصلی بررسی می کند.
بعد برونگرایی/ درون گرایی در MBTI بسیار شبیه بعد فعال/ تفکری کلب است. افرادی که تمایل به برون گرایی و تجربه های فعال دارند، افرادی عملگرا هستند، در حالی که افرادی که درونگرایی و مشاهده تفکری دارند، نظاره گر هستند.
بعد احساسی/ تفکری در MBTI نیز بسیار شبیه بعد عینی/ انتزاعی کلب است. کسانی که احساسی و دارای تجربه عینی هستند، بیشتر تمرکز خود را در اینجا و اکنون می گذارند، در حالی که افرادی که در زمینه های تفکر و مفهوم سازی انتزاعی هستند، ترجیح می دهند بر مفاهیم نظری تمرکز کنند.